گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۰ - مرغ بهشتی

شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی
سحر چون آفتاب از آشیان من سفر کردی
هنوزم از شبستان وفا بوی عبیر آید
که چون شمع عبیرآگین شبی با من سحر کردی
صفا کردی و درویشی بمیرم خاکپایت را
که شاهی محتشم بودی و با درویش سر کردی
چو دو مرغ دلاویزی به تنگ هم شدیم افسوس
همای من پریدی و مرا بی بال و پر کردی
تو کز آبشخور نزهتگه افلاکیان بودی
چرا بر مرغکی خاکی و زندانی گذر کردی
مگر از گوشه چشمی وگر طرحی دگر ریزی
که از آن یک نظر بنیاد من زیر و زبر کردی
به یاد چشم تو انسم بود با لاله وحشی
غزال من مرا سرگشته کوه و کمر کردی
به گردش‌های چشم آسمانی از همان اول
مرا در عشق از این آفاق‌گردی‌ها خبر کردی
به پای بوته‌ها گریم به یاد دامن مادر
که از طفلی مرا آواره از ملک پدر کردی
ز گرد کاروان گیرم سراغ محمل لیلی
چو مجنونم به گرد کاروان‌ها پی سپر کردی
چه آتشپاره‌ای بودی الا ای کیمیای دل
که از برقی مس آلوده با زنگار زر کردی
به شعر شهریار اکنون سر افشانند در آفاق
چه خوش پیرانه سر ما را به شیدایی سمر کردی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی
سحر چون آفتاب از آشیان من سفر کردی
هوش مصنوعی: ای ماه سحرخیز، شبی را با من سپری کردی و صبح که آفتاب از مکان خود برخاست، تو از کنار من رفتی.
هنوزم از شبستان وفا بوی عبیر آید
که چون شمع عبیرآگین شبی با من سحر کردی
هوش مصنوعی: بوی خوش وفا هنوز از جایگاه عشق به مشام می‌رسد، همان‌طور که شمعی با عطر دل‌انگیزش در شب من را تحت تاثیر قرار داد و سحر را برایم رقم زد.
صفا کردی و درویشی بمیرم خاکپایت را
که شاهی محتشم بودی و با درویش سر کردی
هوش مصنوعی: دوست عزیز، تو با رفتار خوب و صفای دلت، دل من را شاد کردی. چه زیباست که در حالی که در مقام و جاه بزرگی هستی، با انسان‌های ساده و درویش هم‌نشینی می‌کنی و این برای من بسیار ارزشمند است. من به خاطر این محبت و بزرگی‌ات جانم را فدای تو می‌کنم.
چو دو مرغ دلاویزی به تنگ هم شدیم افسوس
همای من پریدی و مرا بی بال و پر کردی
هوش مصنوعی: ما مانند دو پرنده‌ی زیبا به هم نزدیک شدیم، اما افسوس که همای من پرواز کرد و من را بی‌بال و پر گذاشت.
تو کز آبشخور نزهتگه افلاکیان بودی
چرا بر مرغکی خاکی و زندانی گذر کردی
هوش مصنوعی: تو که از سرچشمه‌های بهشتی و جایگاه افلاکیان هستی، چرا بر پرنده‌ای خاکی و محدود گذر کرده‌ای؟
مگر از گوشه چشمی وگر طرحی دگر ریزی
که از آن یک نظر بنیاد من زیر و زبر کردی
هوش مصنوعی: آیا ممکن است با یک نگاه به من یا با حرکتی دیگر، همه چیز را به هم بریزی و زندگی‌ام را دستخوش تغییر کنی؟
به یاد چشم تو انسم بود با لاله وحشی
غزال من مرا سرگشته کوه و کمر کردی
هوش مصنوعی: به یاد چشمان تو، یادگاری از جوانی‌ام است که با گل‌های وحشی و زیبایی پرندگان معصوم، مشغول بودم و تو باعث شدی که در کوه‌ها و دره‌ها و در جستجوی زیبایی‌ها گم شوم.
به گردش‌های چشم آسمانی از همان اول
مرا در عشق از این آفاق‌گردی‌ها خبر کردی
هوش مصنوعی: از همان ابتدا با نگاه‌های آسمانی‌ات مرا در جریان عشق و سفرهای این دنیا قرار دادی.
به پای بوته‌ها گریم به یاد دامن مادر
که از طفلی مرا آواره از ملک پدر کردی
هوش مصنوعی: به دل بوته‌ها اشک می‌ریزم و به یاد دامن مادرم می‌افتم که از دوران کودکی مرا از سرزمین پدرم دور کرده است.
ز گرد کاروان گیرم سراغ محمل لیلی
چو مجنونم به گرد کاروان‌ها پی سپر کردی
هوش مصنوعی: از کاروان‌ها نشانی از محمل لیلی می‌گیرم، چون مجنون شده‌ام و به دور کاروان‌ها می‌گردم.
چه آتشپاره‌ای بودی الا ای کیمیای دل
که از برقی مس آلوده با زنگار زر کردی
هوش مصنوعی: شما با وجود ناپاکی و مشکلات، توانسته‌اید به طرز شگفت‌انگیزی به یک چیز باارزش و گرانبها تبدیل شوید، مانند یک ماده‌ای که در اثر جرقه‌ای، از یک فلز بی‌ارزش به طلا تبدیل می‌شود.
به شعر شهریار اکنون سر افشانند در آفاق
چه خوش پیرانه سر ما را به شیدایی سمر کردی
هوش مصنوعی: شعر استاد شهریار در تمام دنیا محبوبیت دارد و همه جا درباره‌اش صحبت می‌شود. تو با نگاهی خاص و دلنشین به ما این شادی و شوق را هدیه دادی و ما را به وجد و شگفتی آوردی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۳۰ - مرغ بهشتی به خوانش پری ساتکنی عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"تصنیف مرغ بهشتی"
با صدای سیدعبدالحسین مختاباد (آلبوم غوغای جان)

حاشیه ها

1390/07/16 22:10
دوست

"مگر از گوشه ی چشمی وگر..." نادرست تایپ شده است، نگارش صحیح بیت:
مگر از گوشه ی چشمی دگر، طرحی دگر ریزی...
(دقت کنید که از نگارش فعلی، اصولاً معنایی دریافت نمی شود.)

1401/12/01 22:03
حفیظ احمدی

با سلام و خسته نباشید!

احمد ظاهر خواننده محبوب و فقید افغانستان، این غزل شادروان شهریار را در آهنگی خوانده است.

با احترام