غزل شمارهٔ ۱۱۳ - اقبال من
تیرهگون شد کوکبِ بختِ همایونفالِ من
واژگون گشت از سپهر واژگون اقبالِ من
خندهٔ بیگانگان دیدم نگفتم درد دل
آشنایا با تو گویم گریه دارد حالِ من
با تو بودم ای پری روزی که عقل از من گریخت
گر تو هم از من گریزی وای بر احوالِ من
روزگار این سان که خواهد بیکس و تنها مرا
سایه هم ترسم نیاید دیگر از دنبالِ من
قُمریِ بیآشیانم بر لبِ بامِ وفا
دانه و آبم ندادی مشکن آخر بالِ من
بازگرداندم عنان عمر با خیل خیال
خاطرات کودکی آمد به استقبالِ من
خرد و زیبا بودی و زلف پریشان تو بود
از کتاب عشق اوراق سیاه فالِ من
ای صبا گر دیدی آن مجموعهٔ گل را بگو
خوش پراکندی ز هم شیرازهٔ آمالِ من
کار و کوشش را حوالت گر بود با کارساز
شهریارا حل مشکلها کند حلّالِ من
غزل شمارهٔ ۱۱۲ - گلهٔ خاموش: کس نیست در این گوشه فراموشتر از منغزل شمارهٔ ۱۱۴ - جلوه جواله: این همه جلوه و در پرده نهانی گل من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تیرهگون شد کوکبِ بختِ همایونفالِ من
واژگون گشت از سپهر واژگون اقبالِ من
هوش مصنوعی: شانس و بخت خوب من دچار تیرگی شد و از آسمان، روزگارم به هم ریخت.
خندهٔ بیگانگان دیدم نگفتم درد دل
آشنایا با تو گویم گریه دارد حالِ من
هوش مصنوعی: من خندهٔ بیگانگان را دیدم و چیزی نگفتم، اما درد دل خود را با تو، آشنایم، در میان میگذارم؛ چون حال دلم پر از گریه است.
با تو بودم ای پری روزی که عقل از من گریخت
گر تو هم از من گریزی وای بر احوالِ من
هوش مصنوعی: در روزی که عقل و هوش از من دور شد، تو در کنارم بودی. حالا اگر تو هم از من دور شوی، وای به حال من و وضعیت ناگوارم.
روزگار این سان که خواهد بیکس و تنها مرا
سایه هم ترسم نیاید دیگر از دنبالِ من
هوش مصنوعی: در زندگی، وقتی که این طور پیش برود و من احساس تنهایی و بیکسی کنم، حتی از سایهام هم میترسم که دیگر از من دور نشود.
قُمریِ بیآشیانم بر لبِ بامِ وفا
دانه و آبم ندادی مشکن آخر بالِ من
هوش مصنوعی: من پرندهای هستم که آشیانهای ندارم، بر لبه بام وفا نشستهام. تو به من دانه و آب ندادی؛ مرا ناامید نکن و بالهایم را نشکن.
بازگرداندم عنان عمر با خیل خیال
خاطرات کودکی آمد به استقبالِ من
هوش مصنوعی: به یاد آوردن لحظات شیرین و خاطرات کودکی به من کمک کرد تا بتوانم زندگیام را دوباره به سمت گذشته ببرم و به دورانی که خوشبختتر بودم، برگردم.
خرد و زیبا بودی و زلف پریشان تو بود
از کتاب عشق اوراق سیاه فالِ من
هوش مصنوعی: تو هم خردمند بودی و هم زیبا، اما زلفهای درهمریختهات بهگونهای است که از کتاب عشق، صفحههای سیاه سرنوشت من را میسازد.
ای صبا گر دیدی آن مجموعهٔ گل را بگو
خوش پراکندی ز هم شیرازهٔ آمالِ من
هوش مصنوعی: ای نسیم، اگر آن باغ پرگل را دیدی، به آن بگو که چقدر خوب و زیبا گلها را پخش کردهای، چرا که این گلها نماد آرزوهای من هستند.
کار و کوشش را حوالت گر بود با کارساز
شهریارا حل مشکلها کند حلّالِ من
هوش مصنوعی: اگر به کار و تلاش اعتماد داشته باشی و به قدرت خداوند تکیه کنی، آن گاه مشکلاتت به سادگی حل خواهند شد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۱۳ - اقبال من به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۱۳ - اقبال من به خوانش فرهاد بشیریان
حاشیه ها
1395/06/31 14:08
لیلا
آشنایا با توگویم گریه دارد حال من.......
1399/03/21 17:05
مهدی
دلم غمباره ناله دارد حال من ....گریه دارد داستان زنده بودنم
1399/08/08 11:11
محسن
در بیت 4 منظور از سایه شاید هوشنگ ابتهاج باشد.