شمارهٔ ۶۵۱
دیوانه خطت دل ویرانه بهار
پروانه نگاه تو مستانه بهار
دور از شکست باد خزان این طلسم راز
هر سایه گل است پریخانه بهار
برخاک می کشد سر زنجیر بوی گل
دیوانه سراسر مستانه بهار
عمرش دراز باد که ما را نهان شناخت
در سایه تو جلوه بیگانه بهار
لرزید دست بیدلی بیقرار تو
برداشت باغ گرده میخانه بهار
فارغ ز گفتگو دل حسرت شعار من
خوابش اسیر شوخی افسانه بهار
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دیوانه خطت دل ویرانه بهار
پروانه نگاه تو مستانه بهار
هوش مصنوعی: عشق تو مانند خطی دیوانهوار است که دل را ویران میکند و زیبایی بهار همچون پروانه، خیرهکننده و شگفتانگیز است. نگاه تو نیز مستانه و سرشار از شوق بهاری است.
دور از شکست باد خزان این طلسم راز
هر سایه گل است پریخانه بهار
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی وصف میکند که بر خلاف فصل پاییز و مشکلاتی که ممکن است ایجاد کند، وجود یک راز در هر گل و سایهای وجود دارد که بهار را به یاد میآورد. اشاره به اینکه هرچند پاییز میآید و ممکن است سختیهایی به همراه داشته باشد، اما همیشه نشانههایی از زیبایی و زندگی در دل طبیعت وجود دارد. زندگی و امید دوباره به شکوفایی در بهار نشان داده میشود.
برخاک می کشد سر زنجیر بوی گل
دیوانه سراسر مستانه بهار
هوش مصنوعی: عطر گل در فصل بهار به قدری مستکننده است که سر زنجیر را به زمین میکشد و همه جا را سرشار از شوق و زندگی میکند.
عمرش دراز باد که ما را نهان شناخت
در سایه تو جلوه بیگانه بهار
هوش مصنوعی: امیدوارم عمرش طولانی باشد، چرا که او در خفا به شناخت ما پرداخته و در سایهی تو، زیبایی بهار به طور ناپیدا خود را نشان میدهد.
لرزید دست بیدلی بیقرار تو
برداشت باغ گرده میخانه بهار
هوش مصنوعی: دست بیقرار و دلتنگی من برای تو به شدت میلرزد و به یاد تو، باغ میخانه بهاری را به خاطر میآورم.
فارغ ز گفتگو دل حسرت شعار من
خوابش اسیر شوخی افسانه بهار
هوش مصنوعی: دل من از گفتگوها و حسرتها رهاست و خوابش در چنگال بازیهای خیالانگیز بهار است.