گنجور

شمارهٔ ۶۰۹

گر دو روزی کامجو در عشق بی آرام بود
همچو داغ لاله در آتش نشینی خام بود
سخت ممنونم ز رسوایی که روز خوش ندید
تا دل دیوانه در زنجیر ننگ و نام بود
آگه از حال دلم بی منت پیغام شد
بی زبانیها میان ما و او پیغام بود
هر کجا رفتم دل بیمار من صحت نیافت
سازگار آب وهوای شهر بند دام بود
هر کجا تنها دچارم شد ز شرم او اسیر
دیده خصم دیدن و دل دشمن آرام بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر دو روزی کامجو در عشق بی آرام بود
همچو داغ لاله در آتش نشینی خام بود
هوش مصنوعی: اگر کسی در عشق، حتی برای دو روز هم خوشی و آرامش را تجربه کند، اما همچنان مانند گلی که در آتش می‌سوزد، با آسیب و درد درگیر باشد، نشان‌دهنده این است که او هنوز از عمق عشق آگاهی ندارد و در واقع به درستی نمی‌فهمد که عشق چیست.
سخت ممنونم ز رسوایی که روز خوش ندید
تا دل دیوانه در زنجیر ننگ و نام بود
هوش مصنوعی: من به خاطر رسوایی که باعث شده روزهای خوشی را تجربه نکنم، بسیار سپاسگزارم. این وضعیت باعث شده دل دیوانه‌ام در زنجیر ننگ و نام باقی بماند.
آگه از حال دلم بی منت پیغام شد
بی زبانیها میان ما و او پیغام بود
هوش مصنوعی: اگر از وضعیت دلم مطلع بودی، بی‌نیاز از گفته‌ها پیامم را دریافت می‌کردی. سکوت ما، خود پیامی بود بین من و تو.
هر کجا رفتم دل بیمار من صحت نیافت
سازگار آب وهوای شهر بند دام بود
هوش مصنوعی: هر جا که رفتم، از جراحات و دردهای دل من اثری از بهبود پیدا نکرد. چون شرایط و محیط‌های اطرافم به دل خواسته و آرامش من نمی‌خورد، مثل دامی بود که مرا در خود محاصره کرده بود.
هر کجا تنها دچارم شد ز شرم او اسیر
دیده خصم دیدن و دل دشمن آرام بود
هوش مصنوعی: هر جا که تنها می‌شوم، از سر شرم به حالت اسارت درمی‌آیم و در برابر نگاه‌های دشمن، دلم آرام نیست.