شمارهٔ ۶۰۴
در بزم چو با عارض پر نور نشیند
صد شمع شبیخون زده از دور نشیند
زخمی که بود بی نمک جور تو در دل
شرمنده تر از مرهم کافور نشیند
گردیده ز یاد نگهی وحشی الفت
دل نیست عجب گر ز برم دور نشیند
حسنت چود درد پرده ناموس گلستان
رسوا شود آن غنچه که مستور نشیند
گر عقل فلاطون شده بی نشئه سودا
افسرده تر از باده بیزور نشیند
گر باده ز یاد نگهت مست نباشد
کی نشئه می در سر مخمور نشیند
مانند اسیر آن شود ایمن که ز عشقت
در سایه نخل چمن طور نشیند
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در بزم چو با عارض پر نور نشیند
صد شمع شبیخون زده از دور نشیند
هوش مصنوعی: وقتی در مراسمی حضور داشته باشی و چهرهای درخشان و زیبا همچون عارض (صورت) در آنجا باشد، گویی صدها شمع از دور به آنجا میتابند و درخشندگی آن را تحت الشعاع قرار میدهند.
زخمی که بود بی نمک جور تو در دل
شرمنده تر از مرهم کافور نشیند
هوش مصنوعی: زخمی که به خاطر بیرحمی و سختیهای تو در دل من ایجاد شده، شرمندهتر از هرگونه درمانی خواهد بود.
گردیده ز یاد نگهی وحشی الفت
دل نیست عجب گر ز برم دور نشیند
هوش مصنوعی: چشم وحشی که نشانهای از عشق را فراموش کرده، دل را به حالتی عادی و بیاحساس تبدیل کرده است. جای تعجب نیست اگر او از طرف من دور شود و این فاصله را احساس نکنم.
حسنت چود درد پرده ناموس گلستان
رسوا شود آن غنچه که مستور نشیند
هوش مصنوعی: زیبایی تو تا زمانی که در پناه گلستان پنهان بماند، محفوظ است. اما اگر روزی نمایان شود، مانند غنچهای که پنهان مانده، جلوهگریاش دنیا را تحت تأثیر قرار میدهد و آشکار میشود.
گر عقل فلاطون شده بی نشئه سودا
افسرده تر از باده بیزور نشیند
هوش مصنوعی: اگر عقل همانند عقل افلاطون باشد اما بدون شور و هیجان، افسردهتر از حالتی خواهد بود که فردی بیخبر از باده نشسته باشد.
گر باده ز یاد نگهت مست نباشد
کی نشئه می در سر مخمور نشیند
هوش مصنوعی: اگر یاد تو در دل نباشد، چگونه ممکن است کسی مست شراب شود و نشئهاش در سرش بماند؟
مانند اسیر آن شود ایمن که ز عشقت
در سایه نخل چمن طور نشیند
هوش مصنوعی: شخصی که به عشق تو دل داده، به مانند یک اسیر، احساس امنیت میکند؛ او در سایهی نخلها و در میان چمنها در آرامش زندگی میکند.