شمارهٔ ۱۲۶
مست نازی نتوان گفت که ما را دریاب
سوی خود بین و دل اهل وفا را دریاب
هر نسیمی که وزد نامه فارغبالی است
خار صحرای جنون باش و هوا را دریاب
این خزانی است که از رشحه گل بسیار است؟
تا به کف آینه داری دل ما را دریاب
آه سرد از تو چه پنهان نفس سوخته است
یک ره این شعله خاشاک نما را دریاب
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مست نازی نتوان گفت که ما را دریاب
سوی خود بین و دل اهل وفا را دریاب
هوش مصنوعی: عاشق زیبایی نتواند به زبان بیاورد که از تو خواهش میکند به خودت توجه کنی و دل افرادی که وفادار هستند را مورد نوازش قرار دهی.
هر نسیمی که وزد نامه فارغبالی است
خار صحرای جنون باش و هوا را دریاب
هوش مصنوعی: هر بادی که به وزیدن درآید، پیامی از خوشی و آسودگی را به همراه دارد. در میان چالشها و دشواریهای زندگی، مانند خاری در بیابان دیوانگی باش و از شرایط و فرصتها بهرهبرداری کن.
این خزانی است که از رشحه گل بسیار است؟
تا به کف آینه داری دل ما را دریاب
هوش مصنوعی: این فصل پاییز است که از طراوت گلها به وجود آمده است. ای کاش دل ما را در آینهای که در دست داری مورد توجه قرار دهی و حس کنی.
آه سرد از تو چه پنهان نفس سوخته است
یک ره این شعله خاشاک نما را دریاب
هوش مصنوعی: نفس سوخته من در دل آه سردی از تو پنهان کرده است. ای یار، لحظهای به این شعله کوچک که مانند خاشاک است، توجه کن.

اسیر شهرستانی