قطعهٔ شمارهٔ ۵۲
جام بی می کی دهد ذوق ای پسر
تا نگردد جام با می متحد
ساقی ار بخشد تو را خمخانه ای
نوش می فرما و می گو رب زد
گرم باش و آتشی خوش برفروز
تا نگردی هم چو آب منجمد
لیس فی الدارین غیری یا حبیب
لیس مثلی کیف ضدی این و ند
نعمت الله در همه عالم یکیست
لاتجد مثلی و مثلی لاتجد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جام بی می کی دهد ذوق ای پسر
تا نگردد جام با می متحد
هوش مصنوعی: ای پسر، وقتی که تو از جام شراب لذت میبری، باید بدان که این لذت و حال خوب به خاطر وجود می در جام است؛ وگرنه هیچ چیز نمیتواند جام را با می یکی کند.
ساقی ار بخشد تو را خمخانه ای
نوش می فرما و می گو رب زد
هوش مصنوعی: اگر ساقی به تو بخششی کند، به تو اجازه میدهد که در میخانه نوشی بنوشی و بگوید که زمان شادی فرا رسیده است.
گرم باش و آتشی خوش برفروز
تا نگردی هم چو آب منجمد
هوش مصنوعی: گرم و پرانرژی باش و همچون آتش بدرخش تا به مانند آب یخ نمانی و حرکت نداشته باشی.
لیس فی الدارین غیری یا حبیب
لیس مثلی کیف ضدی این و ند
هوش مصنوعی: در هیچ یک از دو دنیا هیچ کس جز تو برای من وجود ندارد، ای عزیز. چگونه میتوانم مانند تو را در برابر خودم ببینم؟
نعمت الله در همه عالم یکیست
لاتجد مثلی و مثلی لاتجد
هوش مصنوعی: در تمام جهان، نعمتهای خداوند تنها یکی است و نمیتوان مثالی برای آن پیدا کرد، همچنین نمیتوان مشابهی برای خودم یافت.