گنجور

قطعهٔ شمارهٔ ۱۱

ای جان پدر به حال ما رحمی کن
زیرا بی تو تمتعی از جان نیست
بسیار فراق تو کشیدم اما
زین بیش مرا تحمل هجران نیست
ملک و ملکوت تخت سلطانی ماست
مخصوص به شهر یزد یا کرمان نیست
بگذر ز خرابهٔ جهان جان پدر
آن گیر که این جهان همه ویران نیست
برخیز و بیا که دنیی و عقبی هم
با همت دوست قیمتش چندان نیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای جان پدر به حال ما رحمی کن
زیرا بی تو تمتعی از جان نیست
هوش مصنوعی: ای جان پدر، به حال ما رحم کن؛ چون بدون تو هیچ لذتی از زندگی نیست.
بسیار فراق تو کشیدم اما
زین بیش مرا تحمل هجران نیست
هوش مصنوعی: من مدت زیادی را به دوری تو سپری کرده‌ام، اما دیگر نمی‌توانم بیشتر از این فاصله را تحمل کنم.
ملک و ملکوت تخت سلطانی ماست
مخصوص به شهر یزد یا کرمان نیست
هوش مصنوعی: پادشاهی و معنویت ما به هیچ شهر خاصی مانند یزد یا کرمان محدود نمی‌شود؛ بلکه فراتر از اینهاست.
بگذر ز خرابهٔ جهان جان پدر
آن گیر که این جهان همه ویران نیست
هوش مصنوعی: از مشکلات و ویرانی‌های این جهان بگذر و به روح پدر توجه کن، زیرا این دنیا به‌کل خراب نیست.
برخیز و بیا که دنیی و عقبی هم
با همت دوست قیمتش چندان نیست
هوش مصنوعی: بیدار شو و بیا که دنیا و آخرت، هر دو با کمک دوست به ارزش چندانی نمی‌رسند.