گنجور

غزل شمارهٔ ۶۶۴

آفتاب مه نقابی رو نمود
تو نکو می بین که او نیکو نمود
ذره ها روشن شدند از آفتاب
نور او بنگر که مارا هو نمود
دیده ام آئینهٔ گیتی نما
او جمال و بر کمالش رو نمود
خود به خود بنموده است در عین ما
تا نگوئی او به ما و تو نمود
صدهزار آئینه دارد در نظر
در دو آئینه یکی رو دو نمود
آب چشم ما به هر سو شد روان
آبروی ما از آن هر سو نمود
خوش برو بر دیدهٔ سید نشین
تا ببینی روی او چون رو نمود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آفتاب مه نقابی رو نمود
تو نکو می بین که او نیکو نمود
هوش مصنوعی: خورشید با نور خود چهره زیبای تو را نمایان کرد، و تو خوب می‌بینی که او چقدر زیباست.
ذره ها روشن شدند از آفتاب
نور او بنگر که مارا هو نمود
هوش مصنوعی: ذرات کوچک به خاطر تابش نور او روشن شدند، نگاه کن که چگونه ما را متوجه خود کرد.
دیده ام آئینهٔ گیتی نما
او جمال و بر کمالش رو نمود
هوش مصنوعی: من در آینه‌ای که جهان را نمایش می‌دهد، زیبایی و کمال او را مشاهده کرده‌ام.
خود به خود بنموده است در عین ما
تا نگوئی او به ما و تو نمود
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چیزی در وجود ما نمایان شده است به گونه‌ای که نیازی به گفتن ندارد. یعنی در واقع، آنچه در ماست خود را نشان داده و ما به وضوح می‌توانیم آن را احساس کنیم، بدون اینکه نیازی باشد کسی به ما بگوید یا ما دنبال آن بگردیم.
صدهزار آئینه دارد در نظر
در دو آئینه یکی رو دو نمود
هوش مصنوعی: چندین هزار تصویر در ذهن دارد، اما در دو آئینه فقط یک تصویر را نشان می‌دهد.
آب چشم ما به هر سو شد روان
آبروی ما از آن هر سو نمود
هوش مصنوعی: اشک‌های ما به هر طرف سرازیر شد و آبروی ما به خاطر این اشک‌ها در هر سمت نمایان گشت.
خوش برو بر دیدهٔ سید نشین
تا ببینی روی او چون رو نمود
هوش مصنوعی: برو و با چشم‌های خود نشانه‌های خوشبختی را در چهرهٔ سید ببین، تا بتوانی زیبایی او را مشاهده کنی.