گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴۹

دوش تا روز دل از عشق تنعم می کرد
در پس پردهٔ جان یار ترنم می کرد
من چو بلبل همه شب زار همی نالیدم
دوست چون غنچه بر آن گریه تبسم می کرد
دل بیچارهٔ گم گشته خود را دیدم
چارهٔ خویش همی جست و دگر گم می کرد
بر سر کوی خرابات گذر می کردم
عشق دیدم که روان غارت مردم می کرد
گرچه جام می و پیمانه همی کردم نوش
همت عالی من میل بدان خم می کرد
باده با جام سخن از سر مستی می گفت
روح با جسم درین حال تکلم می کر د
سید و بنده چو در خلوت جان می رفتند
بندهٔ عاشق گستاخ تقدم می کرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش تا روز دل از عشق تنعم می کرد
در پس پردهٔ جان یار ترنم می کرد
هوش مصنوعی: دیشب تا صبح، دل از عشق لذت می‌برد و در پس پردهٔ وجود معشوق، نغمه‌ای دلنشین می‌خواند.
من چو بلبل همه شب زار همی نالیدم
دوست چون غنچه بر آن گریه تبسم می کرد
هوش مصنوعی: من مثل بلبل تمام شب در غم و اندوه ناله زدم، اما دوست مثل گلبرگ‌هایی بود که به آن گریه کردن من لبخند می‌زد.
دل بیچارهٔ گم گشته خود را دیدم
چارهٔ خویش همی جست و دگر گم می کرد
هوش مصنوعی: دل درمانده و گم شده‌ام را دیدم که در تلاش است تا راه حلی برای خود پیدا کند، اما همچنان در مسیر گم شدن بود.
بر سر کوی خرابات گذر می کردم
عشق دیدم که روان غارت مردم می کرد
هوش مصنوعی: در خیابان‌های محله خراباتی قدم می‌زدم و ناگهان عشق را دیدم که به طرز دلربایی دل‌ها را می‌ربود و افراد را به سمت خود جذب می‌کرد.
گرچه جام می و پیمانه همی کردم نوش
همت عالی من میل بدان خم می کرد
هوش مصنوعی: هرچند که مشغول نوشیدن شراب و دوری کردن از آن بودم، اما اراده و هدف بلند من باعث می‌شد که به آن خمره شراب نگاه کنم و تمایل داشته باشم.
باده با جام سخن از سر مستی می گفت
روح با جسم درین حال تکلم می کر د
هوش مصنوعی: در حال مستی، صحبت‌های شیرینی از دلِ باده در جام بیان می‌شد و روح در این وضعیت با جسم به گفتگو می‌پرداخت.
سید و بنده چو در خلوت جان می رفتند
بندهٔ عاشق گستاخ تقدم می کرد
هوش مصنوعی: وقتی سید و بنده در تنهایی به حال روحانی خود می‌رفتند، بنده عاشق و شجاع جلوتر قدم برمی‌داشت.