گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴۷

کردگار از کرم عیانم کرد
واقف از حال این و آنم کرد
من چو بی نام و بی نشان بودم
بی نشانی مرا نشانم کرد
به تجلی ظاهر و باطن
گاه پیدا و گه نهانم کرد
در دل آمد به جای جان بنشست
رحمتی خوش به جای جانم کرد
می خمخانه را به من بخشید
ساقی مست عاشقانم کرد
تا شوم رهبر همه رندان
رهنمودم به رهروانم کرد
شرح علم بدیع او خواندم
این معانی از آن بیانم کرد
چون ز هستی خود فنا گشتم
باقی ملک جاودانم کرد
نعمت الله به من عطا فرمود
رازق زرق بندگانم کرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کردگار از کرم عیانم کرد
واقف از حال این و آنم کرد
هوش مصنوعی: خداوند با لطف خود، حال من و دیگران را برایم روشن کرد و مرا به آگاهی از وضعیت افراد آشنا ساخت.
من چو بی نام و بی نشان بودم
بی نشانی مرا نشانم کرد
هوش مصنوعی: من در زمانی که بدون هویت و ناشناخته بودم، وجودم را با ارائه نشانی مشخص کرد.
به تجلی ظاهر و باطن
گاه پیدا و گه نهانم کرد
هوش مصنوعی: به گاهی خود را به صورت نمایان و گاهی دیگر به صورت پنهان به نمایش می‌گذارد.
در دل آمد به جای جان بنشست
رحمتی خوش به جای جانم کرد
هوش مصنوعی: در دل من، رحمت و لطفی جایگزین جانم شد و به طرز خوشایندی در درونم جا گرفته است.
می خمخانه را به من بخشید
ساقی مست عاشقانم کرد
هوش مصنوعی: ساقی میخانه به من بخششی داد که در نتیجه آن، دلم را به عشق و شادمانی پر کرد.
تا شوم رهبر همه رندان
رهنمودم به رهروانم کرد
هوش مصنوعی: برای اینکه راهنمایی کنم رهروان را، تا به عنوان پیشوای رندان درآیم.
شرح علم بدیع او خواندم
این معانی از آن بیانم کرد
هوش مصنوعی: علم بدیع او را توضیح دادم و این مفاهیم را از آن بیان کردم.
چون ز هستی خود فنا گشتم
باقی ملک جاودانم کرد
هوش مصنوعی: وقتی از وجود و هستی خود عبور کردم و خود را فانی کردم، به من نیروی ماندگاری بخشید که در ملک جاودان باقی بمانم.
نعمت الله به من عطا فرمود
رازق زرق بندگانم کرد
هوش مصنوعی: خداوند نعمت‌های زیادی به من داده و روزی‌دهنده من را از دیگران متمایز کرده است.