گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴

مبتلائی دیدمش خوش در بلا
گفتمش خواهی بلا گفتا بلی
از بلا چون کار ما بالا گرفت
جان ما جوید بلا از مبتلا
بینوایان را نوائی دیگر است
خوش نوائی می طلب از بینوا
آبرو جوئی درین دریا بجو
عین ما می جو به عین ما چو ما
دُرد دردش عاشقانه نوش کن
تا ز دُرد درد دل یابی دوا
در محیط بیکران افتاده ایم
نیست ما را ابتدا و انتها
نعمت الله ساقی و ما رند مست
با حریفان در خرابات فنا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مبتلائی دیدمش خوش در بلا
گفتمش خواهی بلا گفتا بلی
هوش مصنوعی: زنی را دیدم که در غم و مشکل غوطه‌ور بود. از او پرسیدم آیا می‌خواهی در این درد و رنج بمانی؟ او پاسخ داد که بله، می‌خواهم.
از بلا چون کار ما بالا گرفت
جان ما جوید بلا از مبتلا
هوش مصنوعی: وقتی که مشکلات و سختی‌ها به شدت بر ما فشار آورد، جان ما به دنبال راهی برای رهایی از این بلا می‌گردد.
بینوایان را نوائی دیگر است
خوش نوائی می طلب از بینوا
هوش مصنوعی: بی‌نوایان صدای خاصی دارند و از آن صدا، خوشایند و دلنشین است. این صدا نیازمند گفت‌وگو و ارتباطی عمیق‌تر با آن‌هاست.
آبرو جوئی درین دریا بجو
عین ما می جو به عین ما چو ما
هوش مصنوعی: اگر به دنبال حفظ آبرو در این دریای وسیع هستی، به دنبال وجود خودت بگرد، زیرا همانند ما، تو نیز در جستجوی حقیقت خودت هستی.
دُرد دردش عاشقانه نوش کن
تا ز دُرد درد دل یابی دوا
هوش مصنوعی: درد را با عشق و محبت بپذیر تا از آنچه در دل داری، درمانی پیدا کنی.
در محیط بیکران افتاده ایم
نیست ما را ابتدا و انتها
هوش مصنوعی: ما در این دنیای وسیع زندگی می‌کنیم و در این فضا، هیچ نقطه‌ی شروع یا پایانی برای وجود خود نمی‌بینیم.
نعمت الله ساقی و ما رند مست
با حریفان در خرابات فنا
هوش مصنوعی: خداوند نعمت‌ها را به ما ارزانی داشته و ما به همراه دوستان‌مان در میخانه‌ی فانی از شراب نوشیده و مست هستیم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۴ به خوانش سید جابر موسوی صالحی