گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰

یار من بی یار کی ماند مرا
خسته و بیمار کی ماند مرا
گرچه بیمارم ولی دارم امید
کو چنین بیمار کی ماند مرا
شادمانم گرچه غمها می خورم
غمخورم غمخوار کی ماند مرا
من چنین مخمور و او مست و خراب
بر در خمّار کی ماند مرا
کار بیکاریست کار عاشقان
عشق او بیکار کی ماند مرا
سر پر از سودا و هم کیسه تهی
بر سر بازار کی ماند مرا
گر نباشد صدق من صدیق وار
سیدم در غار کی ماند مرا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار من بی یار کی ماند مرا
خسته و بیمار کی ماند مرا
هوش مصنوعی: دوست من بدون یار چگونه می‌تواند بماند؟ چگونه می‌توانم در این حالت نامیدگی و بیماری ادامه دهم؟
گرچه بیمارم ولی دارم امید
کو چنین بیمار کی ماند مرا
هوش مصنوعی: اگرچه به بیماری مبتلا هستم، اما امید دارم که این بیمار به این وضعیت دائمی نمی‌ماند.
شادمانم گرچه غمها می خورم
غمخورم غمخوار کی ماند مرا
هوش مصنوعی: خوشحالم حتی اگر غم‌ها را تحمل کنم، اما نمی‌دانم تا کی می‌توانم این غم‌ها را با خود داشته باشم.
من چنین مخمور و او مست و خراب
بر در خمّار کی ماند مرا
هوش مصنوعی: در حالتی هستم که سرمست و گیج‌ام و او نیز در حالتی از نشئگی و خراب است. پس در این وضعیت و در این مکان، کیست که بتواند مرا درک کند؟
کار بیکاریست کار عاشقان
عشق او بیکار کی ماند مرا
هوش مصنوعی: عشق باعث می‌شود که عاشقان همیشه مشغول باشند و هیچ‌گاه بی‌کار نمانند، اما من همچنان در گیرودار عشق او هستم و نمی‌توانم خود را از این حال رها کنم.
سر پر از سودا و هم کیسه تهی
بر سر بازار کی ماند مرا
هوش مصنوعی: ذهنم پر از افکار و آرزوهای مختلف است، اما در وضعیت مالی خوبی نیستم. در این بازار پر از شلوغی و رقابت، من چه جایی دارم؟
گر نباشد صدق من صدیق وار
سیدم در غار کی ماند مرا
هوش مصنوعی: اگر راستگویی من مانند صدیق، در غار باشد، پس چه زمانی مرا نگه می‌دارد؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۰ به خوانش سید جابر موسوی صالحی