گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۳

هرچه آید در نظر چون او بود
عین او درچشم ما نیکو بود
موج و دریا نزد ما باشد یکی
گرچه آن یک اسم و رسمش دو بود
گفتم این رشته مگر باشد دو تو
سر به سر دیدم همه یک تو بود
جز وجود او نمی یابم دگر
با وجود او وجودی چو بود
بوی دستنبوش می آید ز دست
هر که را در دست دستنبو بود
وجه او در وجه هر یک رو نمود
آن یکی با هر یکی یک رو بود
زلف سید را نمی آری به دست
تا حجاب راه تو یک مو بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرچه آید در نظر چون او بود
عین او درچشم ما نیکو بود
هوش مصنوعی: هر چیزی که در نظر ما می‌آید، اگر شبیه او باشد، در چشم ما زیبا به نظر می‌رسد.
موج و دریا نزد ما باشد یکی
گرچه آن یک اسم و رسمش دو بود
هوش مصنوعی: موج و دریا در واقعیت نزد ما یکسان هستند، هرچند که نام و خصوصیات آن‌ها متفاوت است.
گفتم این رشته مگر باشد دو تو
سر به سر دیدم همه یک تو بود
هوش مصنوعی: گفتم شاید این پیوند بین ما به خاطر تو باشد، اما وقتی نگاه کردم، دیدم همه چیز فقط به تو مربوط است.
جز وجود او نمی یابم دگر
با وجود او وجودی چو بود
هوش مصنوعی: جز او هیچ موجودی را نمی‌بینم و با وجود او، وجود دیگری معنا ندارد.
بوی دستنبوش می آید ز دست
هر که را در دست دستنبو بود
هوش مصنوعی: کسی که دستش در دست دستمال باشد، بوی آن را از دستانش می‌توان حس کرد.
وجه او در وجه هر یک رو نمود
آن یکی با هر یکی یک رو بود
هوش مصنوعی: خود او در چهره هر شخصی ظاهر می‌شود و هرکس با دیگری به گونه‌ای مشابه است.
زلف سید را نمی آری به دست
تا حجاب راه تو یک مو بود
هوش مصنوعی: زلف سید را به دست نمی‌گیری، چون حجاب تو به باریکی یک موست.