گنجور

غزل شمارهٔ ۴۲

جان چو عودست و دل چو مجمر ما
آتش نور عشق دلبر ما
آفتاب سپهر و جان جهان
پرتوی دان ز رای انور ما
نهر آب حیات و عین زلال
قطره ای دان ز حوض کوثر ما
گوهر تیغ مهر روشنزای
ذره ای باشد آن ز خنجر ما
آنکه سلطان خلوت جانست
بنده وار ایستاده بر در ما
عرصهٔ کاینات و ما فیها
خطه ای دان ز ملک و کشور ما
دامن او و دست ما پس از این
چون که آمد به خود فرو سر ما
ما نه مائیم با همه اوئیم
اوئی او شده برابر ما
سیدی از میانه چون برخواست
خواجه و بنده شد یکی بر ما

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان چو عودست و دل چو مجمر ما
آتش نور عشق دلبر ما
هوش مصنوعی: جان مانند چوب خوشبوی عود است و دل شبیه ظرفی آتشین. ما آتش عشق محبوب‌مان را در دل داریم.
آفتاب سپهر و جان جهان
پرتوی دان ز رای انور ما
هوش مصنوعی: خورشید آسمان و روح جهانی، نوری است که از اندیشه تابناک ما می‌تابد.
نهر آب حیات و عین زلال
قطره ای دان ز حوض کوثر ما
هوش مصنوعی: نهر آب حیات و چشمه زلال، یک قطره از حوض کوثر ما را بشناسید.
گوهر تیغ مهر روشنزای
ذره ای باشد آن ز خنجر ما
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است جواهر تیغ نورانی مهر کوچک باشد، اما در واقعیت، آن از خنجر ما است.
آنکه سلطان خلوت جانست
بنده وار ایستاده بر در ما
هوش مصنوعی: کسی که در خلوت جان، ماهیت عظیم و سلطنتی دارد، مانند بنده‌ای در برابر ما ایستاده است.
عرصهٔ کاینات و ما فیها
خطه ای دان ز ملک و کشور ما
هوش مصنوعی: این جهان و هر آنچه در آن است، بخش کوچکی از سرزمین و سرزمین‌داری ماست.
دامن او و دست ما پس از این
چون که آمد به خود فرو سر ما
هوش مصنوعی: پس از این که به خود بازگشت، دامن او و دست ما چگونه خواهد بود.
ما نه مائیم با همه اوئیم
اوئی او شده برابر ما
هوش مصنوعی: ما خودمان را نیستیم، بلکه او هستیم که در برابر ما قرار گرفته است.
سیدی از میانه چون برخواست
خواجه و بنده شد یکی بر ما
هوش مصنوعی: وقتی که یک فرد بزرگ و محترم از میان جمعیت برخاست، مقام و منزلت او سبب شد که دیگری نیز در کنار او قرار بگیرد و آن‌ها به نوعی با هم برابر شدند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۲ به خوانش سید جابر موسوی صالحی