غزل شمارهٔ ۴۱۴
علم ما در کتاب نتوان یافت
سر آب از شراب نتوان یافت
در خیالش به خواب رفتی باز
وصل او را به خواب نتوان یافت
رند هرگز به حلقه نرود
در چنان جا شراب نتوان یافت
همه عالم چو ذره او خورشید
ذره بی آفتاب نتوان یافت
این چنین دلبری که ما داریم
در جهان بی حجاب نتوان یافت
در خرابات همچو سید ما
رند و مست و خراب نتوان یافت
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
علم ما در کتاب نتوان یافت
سر آب از شراب نتوان یافت
هوش مصنوعی: معرفت و دانشی که ما داریم، در کتابها یافت نمیشود. مانند اینکه سر آب را نمیتوان از شراب به دست آورد.
در خیالش به خواب رفتی باز
وصل او را به خواب نتوان یافت
هوش مصنوعی: در خیال او به خواب رفتهای، اما دیگر نمیتوانی به وصال او دسترسی پیدا کنی.
رند هرگز به حلقه نرود
در چنان جا شراب نتوان یافت
هوش مصنوعی: انسان آزاداندیش هرگز در جایی نمیرود که نتوان شراب را یافت.
همه عالم چو ذره او خورشید
ذره بی آفتاب نتوان یافت
هوش مصنوعی: تمامی جهان مانند ذرهای در برابر او است و هیچ ذرهای بدون وجود خورشید نمیتواند وجود داشته باشد.
این چنین دلبری که ما داریم
در جهان بی حجاب نتوان یافت
هوش مصنوعی: چنین محبوب و دلربایی که ما داریم، در دنیا بدون پوشش و حجاب نمیتوان پیدا کرد.
در خرابات همچو سید ما
رند و مست و خراب نتوان یافت
هوش مصنوعی: در میخانه هیچ کس را نمیتوان یافت که مانند سید ما، مستانه و خراب باشد.