گنجور

غزل شمارهٔ ۳۷۳

بی حضور عشق جانان راحت جان هیچ نیست
بی هوای دُرد دردش صاف درمان هیچ نیست
در خرابات مغان جام شرابی نوش کن
تا بدانی با وجودش کآب حیوان هیچ نیست
پیش از این در خلوت جان غیر جانان بارداشت
این زمان در خلوت جان غیر جانان هیچ نیست
دیدهٔ جانم به نور طلعت او روشنست
غیر نور روی او را دیدهٔ جان هیچ نیست
زلف و رویش را نگر از کفر و ایمان دم مزن
با وجود زلف و رویش کفر و ایمان هیچ نیست
ماسوی الله جز خیالی نیست ای یار عزیز
بگذر از نقش خیال غیر او کان هیچ نیست
همدم جام می و با نعمة اللهم حریف
زاهدی وقتی چنین در بزم رندان هیچ نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی حضور عشق جانان راحت جان هیچ نیست
بی هوای دُرد دردش صاف درمان هیچ نیست
هوش مصنوعی: بدون حضور عشق معشوق، هیچ چیز آسایش جان نیست و بدون عشق به معشوق، هیچ دردی درمان نمی‌شود.
در خرابات مغان جام شرابی نوش کن
تا بدانی با وجودش کآب حیوان هیچ نیست
هوش مصنوعی: در محفل می‌نوشی‌ها، یک فنجان شراب بنوش تا بفهمی که زندگی واقعی و واقعیات دیگر هیچ ارزشی ندارد.
پیش از این در خلوت جان غیر جانان بارداشت
این زمان در خلوت جان غیر جانان هیچ نیست
هوش مصنوعی: در گذشته، در دل و افکار من غیر از دوست چیزی نبود، اما اکنون در دل و افکار من جز عدم و پوچی چیزی وجود ندارد.
دیدهٔ جانم به نور طلعت او روشنست
غیر نور روی او را دیدهٔ جان هیچ نیست
هوش مصنوعی: چشم جانم فقط به درخشش چهره او روشن است و غیر از نور چهره او، چیز دیگری برای چشم جانم وجود ندارد.
زلف و رویش را نگر از کفر و ایمان دم مزن
با وجود زلف و رویش کفر و ایمان هیچ نیست
هوش مصنوعی: به زیبایی زلف و چهره‌اش نگاه کن و درباره کفر و ایمان صحبت نکن. با این وجود زیبایی‌اش، کفر و ایمان هیچ ارزشی ندارند.
ماسوی الله جز خیالی نیست ای یار عزیز
بگذر از نقش خیال غیر او کان هیچ نیست
هوش مصنوعی: ای دوست عزیز، غیر از خداوند هیچ‌چیز واقعی نیست. پس از تصورات و خیالات دیگران بگذر، زیرا آن‌ها همگی بی‌ارزش و بی‌معنی‌اند.
همدم جام می و با نعمة اللهم حریف
زاهدی وقتی چنین در بزم رندان هیچ نیست
هوش مصنوعی: در جمع دوستان و در میخانه، همراه با شراب و نعمت‌های الهی، با زاهدی محشورم که وقتی در محفل خوش‌گذرانان اینگونه هست، هیچ چیز ارزشمند نیست.