گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳۳

جان ما بندهٔ محبت اوست
زندگی در حضور حضرت اوست
نور خلوتسرای دیدهٔ ما
پرتوی از شعاع طلعت اوست
کشتهٔ تیغ عشق شد دل ما
دل مسکین رهین منت اوست
میر مستان خلوت عشقم
این سعادت مرا ز دولت اوست
دور گردید ساقیا جامی
جان ما را بده که نوبت اوست
ما از او غیر او نمی خواهیم
طلب هر کسی به همت اوست
سید ما که نعمة الله است
عاشق رند مست حضرت اوست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان ما بندهٔ محبت اوست
زندگی در حضور حضرت اوست
هوش مصنوعی: روح و جان ما به عشق او وابسته است و زندگی واقعی ما در کنار و در حضور او جریان دارد.
نور خلوتسرای دیدهٔ ما
پرتوی از شعاع طلعت اوست
هوش مصنوعی: نور دلنشین و زیبایی که در خلوت چشم ما دیده می‌شود، نشانه‌ای از درخشش و زیبایی چهره اوست.
کشتهٔ تیغ عشق شد دل ما
دل مسکین رهین منت اوست
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر عشق دچار درد و رنج شده و حالا به این احساس وابسته است و منتظر توجه و محبت اوست.
میر مستان خلوت عشقم
این سعادت مرا ز دولت اوست
هوش مصنوعی: رئیس عاشقانه‌ها و خوشی‌های من، این خوشبختی و سعادت من از الطاف اوست.
دور گردید ساقیا جامی
جان ما را بده که نوبت اوست
هوش مصنوعی: ساقی، دور ما را بگردان و جامی به ما بده که این بار نوبت ماست.
ما از او غیر او نمی خواهیم
طلب هر کسی به همت اوست
هوش مصنوعی: ما از هیچ‌کس جز او چیزی نمی‌طلبیم، زیرا هر کسی به توانمندی او وابسته است.
سید ما که نعمة الله است
عاشق رند مست حضرت اوست
هوش مصنوعی: سید ما که مظهر نعمت‌های الهی است، عاشق و شیدای رند و خوش‌مشرب حضرت اوست.