غزل شمارهٔ ۲۳۴
عشق او در جان هوائی دیگر است
درد دل ما را دوائی دیگر است
کشتهٔ عشقیم و زنده جاودان
جان ما را خونبهائی دیگر است
خلوت ما گوشهٔ میخانه است
جای ما خلوتسرائی دیگر است
ما ز ما فانی شده باقی به او
این فنائی و بقائی دیگر است
بینوایان را نوا دادیم از او
بینوایان را نوائی دیگر است
جام پاکی پر ز می بستان بنوش
جام ما گیتی نمائی دیگر است
نعمت الله تا گدای کوی او است
نزد شاهان پادشاهی دیگر است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق او در جان هوائی دیگر است
درد دل ما را دوائی دیگر است
هوش مصنوعی: عشق او برای جانم مانند هوایی تازه و متفاوت است و برای تسکین دردهای دل ما، درمانی دیگر وجود دارد.
کشتهٔ عشقیم و زنده جاودان
جان ما را خونبهائی دیگر است
هوش مصنوعی: ما در عشق جان باختهایم و به زندگی جاودانهای دست یافتهایم؛ خون ما دارای ارزشی دیگر و متفاوت است.
خلوت ما گوشهٔ میخانه است
جای ما خلوتسرائی دیگر است
هوش مصنوعی: محل دورهمی و سکوت ما گوشهٔ میخانه است، در حالی که مکانی که ما در آن به سر میبریم، به نوعی خلوتگاهی دیگر است.
ما ز ما فانی شده باقی به او
این فنائی و بقائی دیگر است
هوش مصنوعی: ما از خودمان محو شدهایم و فقط او باقی مانده است. این نوع فنا و بقا، متفاوت از دیگر فنای معمولی و بقای دنیوی است.
بینوایان را نوا دادیم از او
بینوایان را نوائی دیگر است
هوش مصنوعی: ما به بینوایان صدایی هدیه کردیم، اما بینوایان صدای دیگری دارند.
جام پاکی پر ز می بستان بنوش
جام ما گیتی نمائی دیگر است
هوش مصنوعی: در بستان، جامی از شراب خالص پر کن و بنوش. جهان به گونهای دیگر جلوهگر است.
نعمت الله تا گدای کوی او است
نزد شاهان پادشاهی دیگر است
هوش مصنوعی: نعمت خداوندی تا زمانی که در خدمت بندگان او هستیم، ارزش و عظمت بیشتری پیدا میکند و مقام انسانی در پیشگاه خداوند بالاتر از هر مقام و سلطنت دنیوی است.

شاه نعمتالله ولی