گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۴

در گوشهٔ میخانه کسی را که مقام است
ناقص نتوان گفت که او رند تمام است
از روز ازل تا به ابد عاشق و مستیم
خود خوشتر از این دولت جاوید کدامست
با ساقی رندان خرابات حریفیم
دائم بود آن ساقی و آن عشق مدام است
بی نام و نشان شو که درین کوی خرابات
بی نام و نشان هر که شود نیک به نام است
می نوش می عشق که پاکست و حلالست
این می نه شرابیست که در شرع حرام است
خوش جام حبابی که پر از آب حیاتست
مائیم چنین همدم و پیوسته به کام است
سلطان جهان بندهٔ سید شده از جان
این بندهٔ آن خواجه که در عشق غلامست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در گوشهٔ میخانه کسی را که مقام است
ناقص نتوان گفت که او رند تمام است
هوش مصنوعی: در گوشهٔ میخانه، نمی‌توان گفت که کسی که در موقعیت بالایی قرار دارد، ناقص است؛ بلکه او به‌طور کامل و تمام، رند است.
از روز ازل تا به ابد عاشق و مستیم
خود خوشتر از این دولت جاوید کدامست
هوش مصنوعی: از آغاز دنیا تا همیشه، ما عاشق و شاداب هستیم. کدام نعمت دیگری می‌تواند از این خوشبختی دائمی بهتر باشد؟
با ساقی رندان خرابات حریفیم
دائم بود آن ساقی و آن عشق مدام است
هوش مصنوعی: ما همیشه با ساقی رندان خرابات همنشین هستیم و این دوستی و عشق همیشگی است.
بی نام و نشان شو که درین کوی خرابات
بی نام و نشان هر که شود نیک به نام است
هوش مصنوعی: در این مکان خراباتی، بی‌نام و نشانی باش و خود را از تعاریف و آشناهای شناخته شده دور کن. زیرا در اینجا هر کسی که به خوبی و نیکی شناخته شود، حتی اگر نامی نداشته باشد، ارزشمند و بزرگ است.
می نوش می عشق که پاکست و حلالست
این می نه شرابیست که در شرع حرام است
هوش مصنوعی: نوشیدنی عشق را بنوش، زیرا پاک و مجاز است. این نوشیدنی، شرابی نیست که در دین ممنوع باشد.
خوش جام حبابی که پر از آب حیاتست
مائیم چنین همدم و پیوسته به کام است
هوش مصنوعی: ما مانند جامی پر از آب حیات هستیم که خوشحال و شادابیم. ارتباط ما با یکدیگر همواره دلپذیر و لذت‌بخش است.
سلطان جهان بندهٔ سید شده از جان
این بندهٔ آن خواجه که در عشق غلامست
هوش مصنوعی: سلطان دنیا به خاطر سید، به بنده‌اش احترام گذاشته است، چون این بنده عاشق و وفادار به آن استاد بزرگ است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۵۴ به خوانش سید جابر موسوی صالحی