گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۴۹

چنین دیوان که ما داریم از دیوان دیوان به
چه جای دیو با دیوان که از ملک سلیمان به
دوای درد دل درد است اگر داری غنیمت دان
که دُرد درد عشق او به نزد ما ز درمان به
رهاکن کفر و هم کافر مسلمان باش مردانه
چوخواهی مرد ای درویش اگر میری مسلمان به
دل معمور آن باشد که خوش گنجی بود در وی
دگر گنجی در او نبود بسی زان کنج ویران به
چو دل با تو نمی ماند به دلبر گر دهی اولی
چو جای از تن بخواهد شد فدای روی جانان به
خراباتست و رندان مست و ساقی جام می بر دست
چنین بزمی ملوکانه ز خاقانی خاقان به
غلام سید ما شو که سلطان جهان گردی
به نزد حق غلام او بسی از شاه سلطان به

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنین دیوان که ما داریم از دیوان دیوان به
چه جای دیو با دیوان که از ملک سلیمان به
هوش مصنوعی: ما دیوانی داریم که بسیار بزرگ و خاص است، و این که بخواهیم آن را با دیوان‌های دیگر مقایسه کنیم یا به دیگر چیزها که از قدرت عظیم سلیمان می‌آید، مرتبط کنیم، جایی ندارد.
دوای درد دل درد است اگر داری غنیمت دان
که دُرد درد عشق او به نزد ما ز درمان به
هوش مصنوعی: اگر دردی از دل داری، بدان که این درد یک نعمت است. چون درد عشق او، به مراتب ارزشمندتر از هر درمانی است.
رهاکن کفر و هم کافر مسلمان باش مردانه
چوخواهی مرد ای درویش اگر میری مسلمان به
هوش مصنوعی: ترک کن نفاق و دوگانگی را و به طور واقعی و با ایمان، مسلمان باش. اگر می‌خواهی مرد باشی، به این مسیر ادامه بده و مردانه عمل کن. ای درویش، اگر به سوی اسلام می‌روی، با تمام وجود و صداقت قدم بردار.
دل معمور آن باشد که خوش گنجی بود در وی
دگر گنجی در او نبود بسی زان کنج ویران به
هوش مصنوعی: دل انسان زمانی شاداب و پرنشاط است که درونش گنجی از خوشی و ارامش داشته باشد و اگر این گنج را داشته باشد، دیگر نیازی به چیزهای اضافی و دروغین ندارد. بنابراین، از آنجا که چنین گنجی را در خود ندیده، نباید در ویرانی‌های بیرونی زندگی غمگین شود.
چو دل با تو نمی ماند به دلبر گر دهی اولی
چو جای از تن بخواهد شد فدای روی جانان به
هوش مصنوعی: اگر دل من با تو نماند و به معشوق بیشتری به تو روی بیاورد، پس اگر از تن جدا شود، باید فدای زیبایی جانانت شود.
خراباتست و رندان مست و ساقی جام می بر دست
چنین بزمی ملوکانه ز خاقانی خاقان به
هوش مصنوعی: در این مکان، وضعیتی شلوغ و شگفت‌انگیز حاکم است، جایی که مردان آزاد و شاداب در حال نوشیدن شراب هستند و ساقی جام را در دست دارد. این جشن و میهمانی به قدری باشکوه و سلطنتی است که می‌توان آن را به پادشاهی نسبت داد.
غلام سید ما شو که سلطان جهان گردی
به نزد حق غلام او بسی از شاه سلطان به
هوش مصنوعی: به خدمت سید ما درآی تا در نزد خداوند بزرگ مانند یک غلام، ارزش و مقام بالایی پیدا کنی. این مقام، از پادشاهان نیز بیشتر است.