غزل شمارهٔ ۱۴۲۵
نوریست به چشم ما نموده
در جام جهان نما نموده
هر آینه که دیده دیده
آئینه به ما خدا نموده
باطن بنگر که پادشاه است
در ظاهر اگر گدا نموده
ما دُردی درد نوش کردیم
این درد به ما دوا نموده
بر دار فنا برآ که ما را
در عین فنا بقا نموده
در بحر محیط غرق گشتیم
ماهیت ما به ما نموده
بیگانه ندیده سید ما
او را همه آشنا نموده
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نوریست به چشم ما نموده
در جام جهان نما نموده
هوش مصنوعی: یک نوری بر ما تابیده که در ظرفی به نام جهاننما نشان داده شده است.
هر آینه که دیده دیده
آئینه به ما خدا نموده
هوش مصنوعی: هر زمان که چشم تو به زیباییها خیره میشود، خداوند در آن لحظه خود را به تو نشان داده است.
باطن بنگر که پادشاه است
در ظاهر اگر گدا نموده
هوش مصنوعی: به درون خود نگاه کن، زیرا در باطن تو شاهی وجود دارد، حتی اگر در ظاهر به نظر بیاید که فقیر و بیچیز هستی.
ما دُردی درد نوش کردیم
این درد به ما دوا نموده
هوش مصنوعی: ما دردی را با نوشیدن درمان کردیم، این درد اکنون برای ما به نوعی دارو تبدیل شده است.
بر دار فنا برآ که ما را
در عین فنا بقا نموده
هوش مصنوعی: ای بر دار فنا، برآ که ما در حالی که فناپذیر هستیم، به بقا و دوام دست یافتهایم.
در بحر محیط غرق گشتیم
ماهیت ما به ما نموده
هوش مصنوعی: در دریاهای وسیع غرق شدیم و طبیعت واقعی ما را به خودمان نشان داده است.
بیگانه ندیده سید ما
او را همه آشنا نموده
هوش مصنوعی: سید ما که بیگانهای را ندیده، همه را به گونهای آشنا کرده است.