گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۲۳

آن کیست کلای کج نهاده
بر بسته میان و برگشاده
بگشوده در شرابخانه
مستانه صلای عام داده
رندانه درآمده به مجلس
بر دست گرفته جام باده
سلطان خود و سپاه خویشست
گه گشته سوار و گه پیاده
در کنج دل خرابهٔ ما
گنجی ز محبتش نهاده
شاهانه به تخت دل نشسته
جان همچو غلام ایستاده
بر هر طرفش هزار سید
هستند خراب و اوفتاده

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن کیست کلای کج نهاده
بر بسته میان و برگشاده
هوش مصنوعی: این شعر به شخصی اشاره دارد که کلاهی کج بر سر دارد و در عین حال چهره‌اش را به سمت ما برگردانده است. این تصویر می‌تواند نمادی از ویژگی‌های خاص یا حالتی جالب در فرد باشد که توجه را جلب می‌کند.
بگشوده در شرابخانه
مستانه صلای عام داده
هوش مصنوعی: در شرابخانه، در را به روی همه باز کرده و دعوت عمومی برای جشن و شادی سر داده‌اند.
رندانه درآمده به مجلس
بر دست گرفته جام باده
هوش مصنوعی: شخصی با طعنه و زیرکی به میخانه آمده و در دستش لیوان شراب را گرفته است.
سلطان خود و سپاه خویشست
گه گشته سوار و گه پیاده
هوش مصنوعی: سلطان خود، همواره در حال تغییر وضعیت و نقش خود است؛ گاهی بر اسب سوار شده و در میدان جنگ حاضر می‌شود و زمانی دیگر، به صورت پیاده و بدون زینت‌های سلطنتی ظاهر می‌شود. این نشان‌دهنده توانایی و اقتدار او در هر شرایطی است.
در کنج دل خرابهٔ ما
گنجی ز محبتش نهاده
هوش مصنوعی: در گوشه‌ای از دل خراب و ویران ما، گنجی از محبت او نهفته است.
شاهانه به تخت دل نشسته
جان همچو غلام ایستاده
هوش مصنوعی: دل به نوعی مقام و قدرتی را به خود گرفته و در آن نشسته است، در حالی که جان انسان مثل یک خدمتکار در کنار آن ایستاده و به آن احترام می‌گذارد.
بر هر طرفش هزار سید
هستند خراب و اوفتاده
هوش مصنوعی: هر طرف او افرادی محترم و با شخصیت هستند که به نوعی افتاده و دچار مشکل شده‌اند.