گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵

در راه خدا بسی دویدیم
تا باز به خدمتش رسیدیم
در هر برجی چو شاهبازی
پرواز کنان روان پریدیم
رفتیم به سوی می فروشان
جام می از این و آن چشیدیم
در گلشن عشق طواف کردیم
چون سرو به هر چمن چمیدیم
از کثرت خلق باز رستیم
وز نقش خیال در رهیدیم
جانان به لسان ما سخن گفت
ما نیز به سمع او شنیدیم
در آینهٔ وجود اعیان
جز نور جمال او ندیدیم
از هشت بهشت و نه فلک هم
بگذشته به عشق او رسیدیم
چون جذبهٔ او رسید ما نیز
خطی به خودی خود کشیدیم
از هستی خود چو نیست گشتیم
فارغ چو یزید و بایزیدیم
مستیم و مدام همدم جام
در ذوق همیشه بر مزیدیم
از تربیت جمیع اشیاء
خود را به کمال پروریدیم
آن اسم که عین آن مسماست
دانیم چو آن به جان گزیدیم
معشوق خودیم و عاشق خود
هم سید خویش و هم عبیدیم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در راه خدا بسی دویدیم
تا باز به خدمتش رسیدیم
هوش مصنوعی: ما در مسیر الهی سخت تلاش کردیم و به هدف نهایی خود رسیدیم.
در هر برجی چو شاهبازی
پرواز کنان روان پریدیم
هوش مصنوعی: در هر ارتفاعی مانند یک شاهباز به پرواز درمی‌آییم و با آزادی و شجاعت حرکت می‌کنیم.
رفتیم به سوی می فروشان
جام می از این و آن چشیدیم
هوش مصنوعی: به سمت فروشندگان شراب رفتیم و از این و آن، طعم جام‌های شراب را تجربه کردیم.
در گلشن عشق طواف کردیم
چون سرو به هر چمن چمیدیم
هوش مصنوعی: در باغ عشق گردشی داشتیم و مانند درخت سروی در هر دشتی به زیبایی حرکت کردیم.
از کثرت خلق باز رستیم
وز نقش خیال در رهیدیم
هوش مصنوعی: ما از انبوه مردم رهایی یافتیم و از تصورات و خیالاتی که ما را در مسیر زندگی محدود می‌کرد، آزاد شدیم.
جانان به لسان ما سخن گفت
ما نیز به سمع او شنیدیم
هوش مصنوعی: عشق‌مان به زبان ما صحبت کرد و ما نیز به گوش‌مان شنیدیم.
در آینهٔ وجود اعیان
جز نور جمال او ندیدیم
هوش مصنوعی: در آینه وجود موجودات چیزی جز زیبایی و جلوه او نمی‌بینیم.
از هشت بهشت و نه فلک هم
بگذشته به عشق او رسیدیم
هوش مصنوعی: ما از دنیای مادی و آسمان‌ها گذر کردیم و به عشق او دست یافتیم.
چون جذبهٔ او رسید ما نیز
خطی به خودی خود کشیدیم
هوش مصنوعی: زمانی که جاذبه او به ما رسید، ما نیز به طور ناخودآگاه مسیری را آغاز کردیم.
از هستی خود چو نیست گشتیم
فارغ چو یزید و بایزیدیم
هوش مصنوعی: زمانی که از وجود خود خالی شدیم و به نوعی از خود بی‌خبر شدیم، شبیه به حال یزید و بایزید به آرامش رسیدیم.
مستیم و مدام همدم جام
در ذوق همیشه بر مزیدیم
هوش مصنوعی: ما همیشه خوشحال و با شوق در کنار می‌جام هستیم و از این حالتی که داریم لذت می‌بریم.
از تربیت جمیع اشیاء
خود را به کمال پروریدیم
هوش مصنوعی: ما از آموزش و پرورش تمامی موجودات به رشد و تکامل خود دست یافته‌ایم.
آن اسم که عین آن مسماست
دانیم چو آن به جان گزیدیم
هوش مصنوعی: ما وقتی چیزی را به درستی شناختیم و آن را در وجود خود حس کردیم، درک می کنیم که اسم و مسما (مضمون) یکی هستند.
معشوق خودیم و عاشق خود
هم سید خویش و هم عبیدیم
هوش مصنوعی: ما خودمان معشوق هستیم و خودمان هم عاشق. هم سید هستیم و هم بندگان.