شمارهٔ ۵۸
چو سرو قد تو در جویبار دیده رسد
مرا خدنگ بلا بر دل رمیده رسد
ز دیدن تو بلایی که میکشد دل من
امیدوار چنانم که پیش دیده رسد
به گرد آن خط مشکین کجا رسد نافه
مگر صبا، که بدان طره خمیده رسد
اگر چه بر رخ بستان دمید سبزه، ولیک
گمان مبر که بدان خط نو دمیده رسد
ز یاد آن لب، اگر یکنفس بکام رسم
خیال چشم تو تیغ بلا کشیده رسد
صبا ببوی تو آرام جان مردم شد
بلی، خوشست نسیمی که آرمیده رسد
اگر صبا ز سر کوی او رسد، شاهی
نسیم روضه به جان ستم رسیده رسد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو سرو قد تو در جویبار دیده رسد
مرا خدنگ بلا بر دل رمیده رسد
هوش مصنوعی: وقتی قامت تو مثل سرو در جویبار به چشمم میخورد، تیر بلا به دل نگران من مینشیند.
ز دیدن تو بلایی که میکشد دل من
امیدوار چنانم که پیش دیده رسد
هوش مصنوعی: وقتی تو را میبینم، دلم دچار عذاب و رنج میشود، اما با این حال چنان امیدوار و خوشبین هستم که برای چشمانم شگفتیهای زیادی به چشم میآید.
به گرد آن خط مشکین کجا رسد نافه
مگر صبا، که بدان طره خمیده رسد
هوش مصنوعی: در اطراف آن خط سیاهی که موهای مجعد و خوشبو را به یاد میآورند، هیچ چیز نمیتواند به جز نسیم صبحگاهی نزدیک شود و به آن دسته ی خمیده برسد.
اگر چه بر رخ بستان دمید سبزه، ولیک
گمان مبر که بدان خط نو دمیده رسد
هوش مصنوعی: هرچند که سبزهها بر چهرهی باغ شکوفا شدهاند، اما تصور نکن که این زیبایی به خط نو و تازهای ارتباط دارد.
ز یاد آن لب، اگر یکنفس بکام رسم
خیال چشم تو تیغ بلا کشیده رسد
هوش مصنوعی: اگر فقط یک لحظه به یاد آن لبها باشم، خیال چشم تو مانند تیغی از بلا به جانم خواهد رسید.
صبا ببوی تو آرام جان مردم شد
بلی، خوشست نسیمی که آرمیده رسد
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی به عطر تو، روح مردم را آرام میکند. آری، نسیمی که به آرامی میوزد، بسیار خوشایند است.
اگر صبا ز سر کوی او رسد، شاهی
نسیم روضه به جان ستم رسیده رسد
هوش مصنوعی: اگر نسیم ملایمی از سمت کوی محبوب بگذرد، آنگاه بوی خوش بهشتی به جان کسی که گرفتار غم و درد است، خواهد رسید.