گنجور

شمارهٔ ۷۴

گرچه دل ز آتش هجران تو داغی دارد
باز حال رخت از لاله فراغی دارد
همه شب شمع رخت روشنی دیده ماست
ای خوش آن کس که چنین چشم و چراغی دارد
ما و کوی تو و صوفی و بهشت و رضوان
هر کسی در خور خود میل به باغی دارد
پای در گل بودش یا بودش جان در تن
هر که چون لاله ز سودای تو داغی دارد
شاهدی چون به سخن بلبل باغ ارم است
کی کند گوش به فریاد که زاغی دارد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرچه دل ز آتش هجران تو داغی دارد
باز حال رخت از لاله فراغی دارد
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دل من از دوری و جدایی تو سوخته و داغ دارد، اما حال و هوای تو همچون لاله‌ای شاداب و سرشار از سرخوشی است.
همه شب شمع رخت روشنی دیده ماست
ای خوش آن کس که چنین چشم و چراغی دارد
هوش مصنوعی: هر شب، نور چشمان تو مانند شمعی در دل من می‌درخشد. خوش به حال کسی که چنین نوری در چشمانش دارد.
ما و کوی تو و صوفی و بهشت و رضوان
هر کسی در خور خود میل به باغی دارد
هوش مصنوعی: ما و محل تو، و عابد، و بهشت و رضوان، هر کس به اندازه خودش تمایل به بهشتی دارد که مناسب اوست.
پای در گل بودش یا بودش جان در تن
هر که چون لاله ز سودای تو داغی دارد
هوش مصنوعی: هر که به عشق تو دچار شده و دلی آتشین دارد، مانند لاله‌ای است که در عشقش زخم و درد دارد، حتی اگر به ظاهر در زحمت و مشکل باشد.
شاهدی چون به سخن بلبل باغ ارم است
کی کند گوش به فریاد که زاغی دارد
هوش مصنوعی: شاهدی مانند بلبل که در باغ ارم سخن می‌گوید، چگونه می‌تواند به ناله و زاری زاغی که در آنجا هست، توجه کند؟