گنجور

بخش ۳۴ - در تحقیق قیام قیامت

چو بهتر در زمانه علم و جانست
بدان کین علم جان آخر زمان است
ز اول تا به آخر هرچه گفتم
چو دُر ناسفته بود اکنون بسُفتم
بدان این نفس و قلب اول که او کیست
بدان این روح و عقل آخر که او چیست
نزول وحدت است امروز کثرت
عروج کثرت مرد است وحدت
چو دریا قطره شد آبش نخوانند
چو باران سیل شد دریاش دانند
به صورت نام‌ها بسیار باشد
ولی معنی یکی ناچار باشد
شریعت با قیامت هر دو جفتند
سخن چون من درین معنی نگفتند
مرا زین هر دو جز اظهار حق نیست
بدان اظهار حق جز این نسق نیست
به دنیا حکم تن باشد شریعت
قیامت حکم جان باشد حقیقت
به تن علم شریعت کش که بار است
به حان علم قیامت کان به کار است
به تن کار شریعت کن تمامت
که نافع علم جان شد در قیامت
کسی کو علم جان و دل نداند
قیامت همچو خر در گل بماند
عمل با علم باید در شریعت
که نبود خوب صورت بی حقیقت
قیامت واحد و کوهست قهسار
به حکمت می‌کند در علم خود کار
قیامت کرد در حکم شریعت
قیامت خود بود حاکم حقیقت
نه سلطانی بود آنجا نه شاهی
نباشد هیچ امری جز الهی
سخن گرچه نکو گفتم به کامت
ولی کردم قیامت را تمامت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو بهتر در زمانه علم و جانست
بدان کین علم جان آخر زمان است
هوش مصنوعی: اگر در دنیا چیزی بالاتر از علم و روح وجود ندارد، پس بدان که این علم، روح نهایی زمان است.
ز اول تا به آخر هرچه گفتم
چو دُر ناسفته بود اکنون بسُفتم
هوش مصنوعی: از آغاز تا کنون، هر چه که گفته‌ام ناپسند بوده و اکنون آن را پاک می‌کنم.
بدان این نفس و قلب اول که او کیست
بدان این روح و عقل آخر که او چیست
هوش مصنوعی: بدان این نفس و قلب نخستین که کیست و این روح و عقل پایانی که چیست.
نزول وحدت است امروز کثرت
عروج کثرت مرد است وحدت
هوش مصنوعی: امروز در حالتی هستیم که تنوع و فرق‌ها به سوی همگرایی و اتحاد می‌روند. بسیاری از افراد در این مسیر به سمت اتحاد و یکی بودن حرکت می‌کنند.
چو دریا قطره شد آبش نخوانند
چو باران سیل شد دریاش دانند
هوش مصنوعی: وقتی آب دریا به شکل قطره‌ای تبدیل می‌شود، دیگر آن را دریا نمی‌نامند؛ اما وقتی باران به شکل سیل در می‌آید، همه آن را دریا می‌دانند.
به صورت نام‌ها بسیار باشد
ولی معنی یکی ناچار باشد
هوش مصنوعی: در زندگی ممکن است نام‌های زیادی وجود داشته باشد، اما در نهایت همه آن‌ها به یک مفهوم و هدف مشترک اشاره دارند.
شریعت با قیامت هر دو جفتند
سخن چون من درین معنی نگفتند
هوش مصنوعی: شریعت و قیامت به طور طبیعی به یکدیگر مرتبط هستند و در این زمینه کسی به اندازه من صحبت نکرده است.
مرا زین هر دو جز اظهار حق نیست
بدان اظهار حق جز این نسق نیست
هوش مصنوعی: من در این وضعیت تنها می‌توانم حقیقت را بیان کنم و بیان حقیقت جز این روش نیست.
به دنیا حکم تن باشد شریعت
قیامت حکم جان باشد حقیقت
هوش مصنوعی: در جهان، بدن به مثابه‌ی فرمانی است که به آن توجه می‌شود و قوانین دنیوی حاکم بر آن هستند، اما حقیقت وجود انسان در نهان و جوهرش، به روح و آموزه‌های الهی بستگی دارد که در قیامت به نمایش در می‌آید.
به تن علم شریعت کش که بار است
به حان علم قیامت کان به کار است
هوش مصنوعی: به پوشش علم شریعت درآ، زیرا آن سنگینی‌ها را به دوش می‌کشد و علم قیامت دانشی است که در عمل و رفتار به کار می‌آید.
به تن کار شریعت کن تمامت
که نافع علم جان شد در قیامت
هوش مصنوعی: تمام وجودت را به عمل به اصول شریعت اختصاص بده، زیرا دانشی که به تو حیات می‌بخشد، در روز قیامت به کار می‌آید.
کسی کو علم جان و دل نداند
قیامت همچو خر در گل بماند
هوش مصنوعی: انسانی که به علم حقیقی و معنوی آگاه نباشد، مانند حیوانی در گل و گل و لای گرفتار می‌شود و از حقیقت دور می‌ماند.
عمل با علم باید در شریعت
که نبود خوب صورت بی حقیقت
هوش مصنوعی: عمل باید همراه با علم و دانش باشد، زیرا در دین و شریعت، صرف انجام کار بدون درک و حقیقت، ارزشی ندارد.
قیامت واحد و کوهست قهسار
به حکمت می‌کند در علم خود کار
هوش مصنوعی: در روز قیامت، خداوند به طور عادلانه و با حکمت، تمام امور را مدیریت می‌کند و به هر چیزی به اندازه و به درستی رسیدگی می‌کند، مانند کوه‌هایی که در شکوه و عظمت خود ثابت و استوارند.
قیامت کرد در حکم شریعت
قیامت خود بود حاکم حقیقت
هوش مصنوعی: در روز قیامت، در نظام قوانین دینی، حقیقت خود به عنوان حاکم عمل می‌کند.
نه سلطانی بود آنجا نه شاهی
نباشد هیچ امری جز الهی
هوش مصنوعی: در آنجا نه پادشاهی وجود داشت و نه سلطنتی، بلکه تنها فرمانروایی خداوند حاکم بود.
سخن گرچه نکو گفتم به کامت
ولی کردم قیامت را تمامت
هوش مصنوعی: من با کلامی زیبا صحبت کردم تا به خواسته‌ات برسم، اما در عوض، همه چیز را به هم ریختم و مشکلاتی بزرگ به وجود آوردم.