گنجور

باب اول در ظهور ذات حضرت حق تعالی و تقدس، که مقام معرفت است مشتمل بر حقایق

حقیقت- هستی حق- تبارک و تعالی- پیداتر از هستی​ها است،‌ که او به خود پیداست، وپیدائی دیگر هستی​ها بدو است: اللّه نور السماوات و الارض.

حقیقت- دلیل هستی او به حقیقت جز او نیست، که هیچ گونه کثرت را به هستی او راه نیست،‌و دلیل را از هستی ناگزیر بود: اولم یکف بربک انه علی کل شییء شهید.

حقیقت- هستی او تعالی نمایندۀ خود است که نمایندگی حقیقی جز از هستی حقیقی نیاید: افی اللّه شک فاطر السماوات و الارض.

حقیقت- هر نفسی که هست به ضرورت، به قوت یا به فعل، مدرک هستی خود است: بل الانسان علی نفسه بصیرة، و آن مستلزم ادراک هست مطلق است، که عام روشن​تر از خاص بود: و فی انفسکم افلا تبصرون.

حقیقت- ادراک هستی حق، که اظهر و اعرف است، مقدم است بر ادراک نفس، که نفس از عالم امر است: و اللّه غالب علی امره، و از این جهت نسیان حق را مستلزم نسیان نفس فرمود،‌ که نسیان بعد از معرفت بود: نسوا اللّه فانساهم انفسهم.

تمثیل- ادراک مبصر بی واسطۀ نوری دیگر چون شعاع صورت نبندد، با آنکه شعاع از غایت ظهور در آن حالت غیر مرئی نماید، تا طایفه​ای انکار آن می​کنند. نوری که واسطۀ ادراک شعاع بود بر آن قیاس باید کرد. نورعلی نور یهدی اللّه لنوره من یشاء.

تبصرة- معرفت حق تعالی ذوات را فطری است، که وجود منبع کمالات است و فطرت قابل تغییر نیست: فطرة اللّه التی فطرالناس علیها. لا تبدیل لخلق اللّه ذالک دین القیم.

حقیقت- چون موجودات، از واهب الصور احسن الصور آورده​اند که: الذی احسن کل شییء خلقه. صورت احسن بدن ظاهر است، و آرایش آن اسلام و دین: صبغة اللّه و من احسن من اللّه صبغة و صورت احسن نفس معرفت وآرایش آن ایمان است: اولئک کتب فی قلوبهم الایمان.

فرع- هدایت عام لازم معرفت است: الذی اعطی کل شیی خلقه ثم هدی.

نتیجه- توجه به مقصد حقیقی تابع هدایت است: ولکل وجهة هو مولیها.

حقیقت- معرفت و هدایت و توجه جزئی به کلی با عارضۀ تعین، منتج شوق بود از جهت جزوی. و جذب از جهت کلی. ما من دابة‌ الاهو آخذ بناصیتها.

حقیقت- باز جذب و شوق و محبت ارادی موجودات، موجب حرکت به طوع است: ائتیا طوعا اذکرها قالتا اتینا طائعین.

نتیجه- حرکت مجذوب سوی جاذب، جز بر خط مستوی که صراط مستقیم است صورت نبندد: هو آخذ بناصیتها ان ربی علی صراط مستقیم.

رمز- تعدد حرکات و طرق بر وفق تعینات عدمی غیرمتناهی است: لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا.

سری نازک- محیط خطوط طرف نقطه هستی​ها جز هستی نیست که عین نیستی است،‌که جناب مقدس او تعالی شأنه از کثرت مبرا است. و اللّه بکل شییء محیط.

حقیقت- جهت امری است نسبی متوجه محیط، به هر کدام جهت که حرکت کند سوی محیط بسیط باشد. قل للّه المشرق و المغرب، فاینما تولوا فثم وجه اللّه. ان اللّه واسع علیم.

نتیجه- شوق ومحبت به واسطۀ بعد و حجاب تعین، اقتضای ذلت، یعنی عبادت، کند که: ان کل من فی السماوات و الارض الا اتی الرحمان عبدا.

لازمه- عبادت از عابدی که تعین او عدمی است به هر طریق که واقع شود مخصوص گردد به ذاتی که تعین او عین هستی بود: وقضی ربک الا تعبدوا الاایاه، و جمله عابد حق باشند: کل له قانتون ای کل له عابدون.

آیت- ظهور این امور شامله از ادراک و معرفت و شوق و هدایت و توجه و حرکت و عبادت به حسب کثرت وقلت تعینات ورتبت ظهور وجود بود و از این جهت در بیشتر مواضع تعبیر از نطق عام به اعتراف موجد به تسبیح فرمود، که از صفات سلبی است: و ان من شییء الا یسبح بحمده.

حقیقت- چون در مظهر انسانی رتبت به نهایت رسید، و صفات و اسماء به کلیت در او ظاهر شد اعتراف به نطق خاص، به صفت اضافی صادر گشت: و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی.

جواب سئوال مقدر- انکار منکر عارضی است و از این جهت به اندک اشارتی زایل می​گردد و بر اعتراف فطری باز می​آید: ولئن سالتهم من خلق السماوات و الارض لیقولن اللّه.

حقیقت- گفته شود که معاد بر وفق مبدأ و معاش بود،‌در مبداء: ماتری فی خلق الرحمان من تفاوت، و در معاش: یا رحمن الدنیا و یا رحیم الآخرة، و حکم کلی: رحمتی وسعت کل شییء.

بسم اللّه الرحمن الرحیم و به نستعین: ای پیداتر از هر پیدائی، و ای آشکارتر از هر هویدائی، پیدائی تو با پنهانی تو سازگار، و پنهانی تو چون پیدائی تو آشکار،‌نه پیدائی ترا از پنهانی میان، و نه پنهانی ترا از پیدائی کران. ای هستی که هیچ نیستی در هستی تو فرود نیاید،‌وهیچ نیستی هستی ترا نشاید، نسبت هستی تو با نیستی​ها: کل یوم هو فی شأن، و نسبت نیستی​ها با هستی تو: کل من علیها فان. یگانگی تو در ازل و ابد بر یک قرار، منزه و مبرا از اضافت و نسبت اندک وبسیار. آن کیست که ترا داند تا بر تو ثنا خواند، هم سپاس تست که حضرت عزت ترا سزاوار است، و ستایش تست که بر جناب تو در کار است. و درود و سلام حضرت پاک تو و پاکان حضرت تو بر روان حامد: انت کما اثنیت، و شاهد: و ما رمیت اذرمیت، نقطۀ بدایت جمال: کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین، و زبدۀ نهایت کمال و لکن رسول اللّه و خاتم النبیین، ناظر: لقد رای من آیات ربه الکبری و سامع: فاوحی الی عبده ما اوحی. محرم سرای اسری، صدر صفۀ اصطفی، محمد مصطفی، علیه من الصلوات افضلها- و صد هزاران هزار آفرین، بر اهل بیت پاک و پاک آئین و یاران گزین او، که صف پیشین و صنف گزین ولایت​اند، باد.باب دوم در ظهور صفات حق تعالی و بیان مقام علم: چون محقق شد که ادراک هستی جزوی کل هستی​ها را ضروری است بباید دانست که وقت​ها ادراک هستی کلی مظهر و آئینه ادراک جزوی بود و این مقام معرفت است. نص: اولم یکف بربک و اللّه نور السماوات و الارض و من عرف نفسه فقد عرف ربه مبین این مقام است. و گاه عکس این بود که مقام علم است.و آیات: سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسکم افلا تنصرون مبین این مقام است. بلکه بیشتر آیات تنزیل و اخبار و آثار در این قسم وارد است، از آنکه به افهام اقرب است و مستلزم ادراک ادراک است، که حکمت بعثت رسل و انبیا است. آنچنان که بیان کرده شود. انما انت مذکر، کلا انها تذکرة.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.