شمارهٔ ۹۳
روی تو عرض داد لشکر حسن
که رخ تست شاه کشور حسن
شاه عشقت ستد ولایت جان
ملک دلها گرفت لشکر حسن
بحر لطفی و چون برآری موج
دو جهان پر شود ز گوهر حسن
همه اجزا چو روی دلبر گل
همه اعضا چو روی مظهر حسن
چون تویی پادشاه سیم بران
سکه دارد ز نام تو زر حسن
ما فقیران صابر عشقیم
شکر نعمت کن ای توانگر حسن
زیر پایت فگند ماه کلاه
چون تو بر سر نهادی افسر حسن
ای که در دور خوبی تو بسی است
دل و جان داده در برابر حسن
وی تو از یک کرشمه در یکدم
داده صد جان نو بپیکر حسن
ما از آن شب در احتراق غمیم
که طلوع از تو کرد اختر حسن
همه منظر بحسن شد زیبا
لیک زیبا بتست منظر حسن
بی رخت مه ندید برج جمال
بی لبت می نداشت ساغر حسن
از عروسان حجلهٔ تقدیر
که روان گشته اند از بر حسن
دست مشاطهٔ قضا ناراست
هیچ کس را چو تو بزیور حسن
گر بدیوان لطف خود نگری
ای رخت آفتاب خاور حسن
نقطه یی مه بود ز خط جمال
ورقی گل بود ز دفتر حسن
آن زمانی که از مشیمهٔ
مه و خورشید زاد مادر حسن
با تو همشیره بود پنداری
لطف یعنی کهین برادر حسن
بت آزر بسوخت چون هیزم
تا رخت برفروخت آذر حسن
خود بت بت شکن کجا آراست
همچو تو در زمانه آزر حسن
عشق ما از جمال تو عرضیست
لیک دایم بقا چو جوهر حسن
پادشاهی چو عقل گردن کش
از پی روی تست چاکر حسن
تا رخ تو ندید سجده نکرد
عشق دل داده پیش دلبر حسن
ذره با مهرت ار درآمیزد
راست چون مه شود منور حسن
اندرین موسمی که دست قضا
بر جهان باز می کند در حسن
شاخ مانند بچهٔ طاووس
می برآرد یکان یکان پر حسن
باغ در بر فگند حلهٔ سبز
شاخ بر سر نهاد چادر حسن
لاله بر پای خاسته که ز شاخ
غنچه بیرون همی کند سر حسن
بلبل آغاز کرده مدحت گل
راست گویی منم ثناگر حسن
این قیامت نگر که از گل شد
عرصهٔ خاک تیره محشر حسن
خطبه مهر دوست می خواند
روز و شب برفراز منبر حسن
این همه فعلها بتست مضاف
زآنکه اسم تو هست مصدر حسن
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روی تو عرض داد لشکر حسن
که رخ تست شاه کشور حسن
هوش مصنوعی: بر روی تو، لشکر زیبایی و خوبی جمع شدهاند، چرا که چهرهات مانند فرمانروایی در زیباترین سرزمینهاست.
شاه عشقت ستد ولایت جان
ملک دلها گرفت لشکر حسن
هوش مصنوعی: عشق تو مانند یک پادشاه است که فرمانروایی جانها و قلبها را به دست گرفته و لشکری از زیبایی به دنبال دارد.
بحر لطفی و چون برآری موج
دو جهان پر شود ز گوهر حسن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر بحر محبت و لطف تو به جوش آید، مانند موجی که به حرکت درمیآید، دنیای دوگانه پر از زیبایی و محبت خواهد شد. یعنی محبت و لطف میتواند جهان را از زیبایی و خوبی پر کند.
همه اجزا چو روی دلبر گل
همه اعضا چو روی مظهر حسن
هوش مصنوعی: تمام اجزا به زیبایی چهره محبوب، و هر یک از اعضا به مانند جلوهای از زیبایی میباشند.
چون تویی پادشاه سیم بران
سکه دارد ز نام تو زر حسن
هوش مصنوعی: وقتی تو پادشاهی، سکههای نقره به نام تو رونمایی شدهاند و زیبایی تو به طلا میماند.
ما فقیران صابر عشقیم
شکر نعمت کن ای توانگر حسن
هوش مصنوعی: ما افرادی هستیم که با حوصله و عشق، زندگی را تحمل میکنیم. ای ثروتمند، قدر زیباییها و نعمتهای خود را بدان و شکرگزاری کن.
زیر پایت فگند ماه کلاه
چون تو بر سر نهادی افسر حسن
هوش مصنوعی: به زیر پای تو، مانند کلاهی از درخشش ماه، زیبایی و جذابیت تو میدرخشد.
ای که در دور خوبی تو بسی است
دل و جان داده در برابر حسن
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر زیباییات، دل و جان زیادی فدای تو شده است.
وی تو از یک کرشمه در یکدم
داده صد جان نو بپیکر حسن
هوش مصنوعی: تو با یک حرکت ساده میتوانی زندگیهای بسیاری را به تازهای ببخشی و زیبایی را به آدمها هدیه کنی.
ما از آن شب در احتراق غمیم
که طلوع از تو کرد اختر حسن
هوش مصنوعی: ما از آن شبی در عذاب و دلتنگی هستیم که درخشش زیبایی تو آغاز شد.
همه منظر بحسن شد زیبا
لیک زیبا بتست منظر حسن
هوش مصنوعی: در این شعر بیان شده که همه چیز به خاطر زیبایی خوشایند شده، اما آن زیبایی خاص تنها به خاطر وجود معشوق است. به عبارتی، زیبایی دیگر پدیدهها در مقایسه با زیبایی عشق و جذابیت او ناچیز به نظر میرسد.
بی رخت مه ندید برج جمال
بی لبت می نداشت ساغر حسن
هوش مصنوعی: صورت ماه تو را که نمیتوانستم ببینم، اگر لبهای تو نبود، هرگز نمیتوانستم زیبایی را تجربه کنم.
از عروسان حجلهٔ تقدیر
که روان گشته اند از بر حسن
هوش مصنوعی: از میان عروسهای سرنوشت که زیباییشان را ترک کردهاند و به سوی حسن رفتهاند، به جهان رفتهاند.
دست مشاطهٔ قضا ناراست
هیچ کس را چو تو بزیور حسن
هوش مصنوعی: دست قضا هیچ کس را به زیبایی تو آراسته نکرده است.
گر بدیوان لطف خود نگری
ای رخت آفتاب خاور حسن
هوش مصنوعی: اگر به دیوان عشق خود بنگری، چهرهات مانند آفتاب صبحگاه زیبایی است.
نقطه یی مه بود ز خط جمال
ورقی گل بود ز دفتر حسن
هوش مصنوعی: نقطهای از نور بود که به زیبایی و جذابیت صورت تعلق داشت و مانند گلهایی بود که در دفتری از زیبایی نوشته شدهاند.
آن زمانی که از مشیمهٔ
مه و خورشید زاد مادر حسن
هوش مصنوعی: در آن زمان که مادر حسن، او را از دلِ نور و روشنایی ماه و خورشید به دنیا آورد،.
با تو همشیره بود پنداری
لطف یعنی کهین برادر حسن
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که اینجا نوعی ارتباط نزدیک و محبتآمیز بین دو نفر بیان شده است. این احساس شبیه به برادری یا خواهری است که نشاندهندهی دوستی و مراقبت از یکدیگر میباشد. درواقع، با وجود این که ممکن است نسبت خونی نداشته باشند، اما رابطهشان پر از نیکی و خوبی است.
بت آزر بسوخت چون هیزم
تا رخت برفروخت آذر حسن
هوش مصنوعی: بت آزر مانند هیزم سوزانده شد، تا آتش زیبایی تو را برافروزد.
خود بت بت شکن کجا آراست
همچو تو در زمانه آزر حسن
هوش مصنوعی: کجا میتوان کسی را یافت که در زیبایی و خوبی مانند تو باشد، ای بتشکن خودت، در زمانی که آزر (پدر ابراهیم) بتپرست بود.
عشق ما از جمال تو عرضیست
لیک دایم بقا چو جوهر حسن
هوش مصنوعی: عشق ما به زیبایی تو نگاهی گذراست، اما زیبایی واقعی همچون جوهر، همیشه و جاودانه باقی میماند.
پادشاهی چو عقل گردن کش
از پی روی تست چاکر حسن
هوش مصنوعی: وقتی عقل و خرد، خود را برتر و بر جسته نشان میدهند، برای پیروی از تو به سراغ تو میآیند و در این میان، زیبایی و حسن تو در همه جا پرتو افکنده است.
تا رخ تو ندید سجده نکرد
عشق دل داده پیش دلبر حسن
هوش مصنوعی: عشق وقتی سجده میکند که زیبایی تو را ببیند و دل باخته در برابر محبوبش تسلیم میشود.
ذره با مهرت ار درآمیزد
راست چون مه شود منور حسن
هوش مصنوعی: اگر ذرهای عشق و محبت تو با هم ترکیب شود، آن ذره مانند ماه درخشان و زیبا خواهد شد.
اندرین موسمی که دست قضا
بر جهان باز می کند در حسن
هوش مصنوعی: در این زمانه که تقدیر و سرنوشت بر زندگی و زیباییها تأثیر میگذارد، تغییرات و تحولات بسیاری در حال وقوع است.
شاخ مانند بچهٔ طاووس
می برآرد یکان یکان پر حسن
هوش مصنوعی: شاخه مانند جوجهٔ طاووس به تدریج و یکی یکی پر زیبایی خود را بیرون میآورد.
باغ در بر فگند حلهٔ سبز
شاخ بر سر نهاد چادر حسن
هوش مصنوعی: باغ لباس سبز را بر دوش خود انداخته و شاخهها را به عنوان سرپوش زیبایی بر سر گذاشته است.
لاله بر پای خاسته که ز شاخ
غنچه بیرون همی کند سر حسن
هوش مصنوعی: لالهای که از زمین روییده، به مانند زاییدهای از غنچه، سر زیبایی و لطافت خود را به نمایش میگذارد.
بلبل آغاز کرده مدحت گل
راست گویی منم ثناگر حسن
هوش مصنوعی: بلبل شروع به ستایش گل کرده است و من هم راستگو هستم و در وصف زیبایی او سخن میگویم.
این قیامت نگر که از گل شد
عرصهٔ خاک تیره محشر حسن
هوش مصنوعی: به این صحنهٔ حیرتانگیز توجه کن که چگونه زمین تاریک تبدیل به جایی زیبا و پر از گل و زیبایی شده است.
خطبه مهر دوست می خواند
روز و شب برفراز منبر حسن
هوش مصنوعی: دوست با عشق و محبت، به طور مداوم و در هر زمانی، سخنانی زیبا و دلنشین را از روی منبر حسن بیان میکند.
این همه فعلها بتست مضاف
زآنکه اسم تو هست مصدر حسن
هوش مصنوعی: تمام این اعمال و کارها به خاطر توست، زیرا نام تو منبع زیبایی است.