شمارهٔ ۲۳
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
شمارهٔ ۱۲ - هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد به خوانش زینب زارعی
قطعه23 سیف فرغانی-علیرضا شاکری به خوانش علیرضا شاکری
شمارهٔ ۱۲ - هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد به خوانش فرید حامد
شمارهٔ ۲۳ به خوانش حمید توانگر
شمارهٔ ۱۲ - هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد به خوانش داوود ملک زاده
حاشیه ها
با تشکر مایلم به استحضار برسانم که هم زبانان ما در آسیای میانه خاصه تاجیکستان کلمه خواستن را به نحوی که ما تلفظ می نمائیم ادا نمی کنند و به همان نحوی که در شعر سیف آمده یعنی "خوهم" Khoham" قرائت می نمایند.
باامتنان مجدد:
بهرام طاهری
فکر می کنم آقای طاهری نظرشون کاملا دقیق و درسته. دقت کنید که کلمه " خوهم " به صورت " خهم" ( با ضم خ ) اگر تلفظ بشه وزن شعر کاملا درست در میاد و طرز ادای این کلمه هم بسیار شبیه لهجه همزبانان افغان و تاجیک ما میشه.
خو در پارسی یک حرف است پیشتر در همه ایران رواج داشته اکنون هم در بخشی از ایران و افغانستان گفته میشود - خو هم درست است
این قصیده ی حماسی سیف شاید بس باشد برای جاودانی شدن نام این آزادمرد ادبیات ایران قصیده ای که در حکم بیدارباش و آگاهی است خطاب به ظالمانی که خون خلق را در شیشه کرده اند. به آنها با آن اندازه اطمینان که انگار آینده را می بیند و از عاقبت آنان خبر دارد هشدار می دهد که روزگار شما نیز دو روزی بیش نیست و همان طور که غرش شیران گذشت و رفت این عوعوی همچون سگ شما نیز دیری نمی پاید و اختر سعد شما زمانی فرو خواهد مرد و کاروان شوکت و کبریایتان به ناچار این کاروانسرای دنیا را ترک خواهد کرد.
نکته ای که در این قصیده جلب توجه می کند اینکه به رسم قصیده سرایی، بیشتر قصیده گویان مداح همچون عنصری و فرخی و ... در آخر شعر چیزی از ممدوح خویش درخواست می کنند و در اصل همان خواسته شان است که آنان را به سرودن چنین شعری وا میدارد که به این درخواست اصطلاحا حسن طلب گفته می شود اما این شعر سیف با اینکه قصیده ای مدحی نیست اما همین حسن طلب را دارد و شاعر در بیت آخر چیزی درخواست کرده اما نه از ممدوح و پادشاه و وزیر و حاکم، که از مردم و این خواسته به نیکی یاد کردن نام خود است و این بسیار بارزش است و به قول سعدی که از قضا رابطه ی خوبی هم با سیف داشته "مرد نکونام هرگز نمیرد" حال آنکه عنصری که دیگدانش به قول خاقانی از نقره بود و آلات خوانش از زر
چیزی برایش نماند و از سیف به سبب همین قصیده ی قهرمانانه اش نامی نیک به یادگار مانده است.
جانا سخن از درون ما می گویی! قبلا فکر می کردم که فقط حافظ شیرین سخن از درون انسان با خبر است. به قدری از مصیبیتی که برایم پیش آمده غمگین و تاراحت بودم (استادی هستم که بر اثر ظلم یکی از رئسای دانشگاه ها خانه نشین شده ام) که به سوی اینترنت آمدم و به طور تصادفی این شعر گنجور در خصوص ظلم بیداد ظالمین برخورد کردم. خدایش رحمت کند حداقل کاری که از دستم بر می آید این است که فعلا آنرا برای دوستان خود می فرستم. خدا نگهدارتان باشد
من قبلا فکر می کردم که فقط حافظ شیرین سخن درون انسان را می خواند. این روزها بر اثر ظلم رئیس یکی از دانشگاه ها خانه نشین شده ام و با خود می گفتم که عاقبت چه خواهد شد که از روی ناراحتی به سمت ایترنت آمدم که تصادفا با این سایت برخورد کردم و این شعر بسیار زیبا را ملاحضه که جانا سخن از درون ما می گویی. خداوند رحمت خود شامل ایشان و شما عزیزان نماید
گزینشِ جنابِ حمیدرضا کاملاً نادرست است. (نمیفهمم چرا بهجایِ مراجعه به اصلِ دیوان، و اگر بهدسترس نباشد، مراجعه به شخصِ معتبرِ این زمینه، باید به نقلِ یک وبلاگ استناد کرد!؟). سخنِ درست همان است که دوستانِ عزیز بهرام طاهری، و آراس (بهوجهِ تأیید و توضیح) آوردهاند.
ای دوستان! خوهم که بهنیکی دعایِ سیف
...
این وجهِ گونهایِ زبان، که بهگُمانام –شاید!- در اشعارِ انوری هم نمونههایی ازآن دیده باشم (؟)، چیزی نیست که باعثِ شگفتی، و ازآن بدتر موجبی از برایِ دستبردن در شعرِ شاعر باشد. باید توجّه داشته باشیم که ازین راه، یعنی ناشناختِ ریزهوارهایِ زبان و گونههایِ آن، بسیار دستبردها و تغییراتِ بهاصطلاح «شَدُرُسنا»یی در نظم و نثرِ کهنِ فارسی صورت گرفته که غالبِ قریب به اکثرِ آن، متأسّفانه از دیدِ بیشترینهیِ مصحّحان ما نیز (که خود اغلب دچارِ همان ناشناختهایِ کهنهیِ کاتبان و نسخهپردازانِ ادوارِ پیشاند) پوشیده مانده است و میماند.
(در این موضوع، عزیزانی را که به مقولهیِ نقد و تصحیحِ متون علاقهای دارند، به مطالعهی کتابِ بسیار ارزنده و بینظیرِ استاد میرنجیبالله مایلِ هروی توصیه میکنم: "نقد و تصحیحِ متون"؛ و یا صورتِ گسترشیافتهیِ آن، با عنوانِ "تاریخِ نسخهپردازی و تصحیحِ انتقادی نسخههای خطّی".)
این سروده کم مانند چنان تازه وسازگار با روزگار ما بود که نخستین با ر که آنرا در یکی از نوشته ها خواندم گمان کردم که با سراینده ای هم زمان سروکار دارم.!تا اینکه در یکی از کشور های اروپایی که فرصت و فراغتی خالی از دغدغه آب ونان دست داد.با همت عزیزانی که گنجور .را جور !کرده انداز این سروده ناب برخوردار شدم.واژه ها مانند سرب ریخته شده.وهر خواننده ایرانی راازخود بی خود میکند .مناعت طبع سیف که خواستار یاد خیر از اوست.با همین چکامه جاودانی گردیده است!سپاس دار عزیزانی که نظرات آموزنده واندیشمندانه بر این متن نوشته اند ودست مریزاد به استاد ارجمندی که سابون بی فرهنگان بر جامه ایشان هم خورده است.س.ج م.انارام روز مه شید.بهمن ماه30/11/91 دوشنبه.
غارت مغول گذشت و هزاره ای بعد مردم ما ایستاده اند و پارسی هنوز پارسی است از مغولان نامی بر بیماریی مانده است ودگر هیچ وایران با همه مردمانش هنوز به عرفان و ادبیات و مهربانی بوم و برش می شناسیم پروردگارا ما و مردم و مملکتمان را از دشمنان دد و دژخیممان نگه دار بر روان پاکان فرغانه درود
دوره مغول تموم نشده برادر
تاریخ دوباره تکرار میشود :(
بیت یکی مونده به آخر چفدددددددددددر زیبا بود!!!
از دوستان کسی هست که بتونه بهم بگه دیگه چه شاعری از شطرنج در شعر استفاده کرده؟ با تشکر
منوچهری هم استفاده کرده.
حافظ:
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست
من تنها میدانم شطرنج از چیترنگ است و شاید نخستین شترنج ها چهارنگ ساخته میشدند ، ونیز به عربی لغت بیدق یعنی سرباز از لغت پیاده گرفته شده است که اول بیادق شده است سپس بیدق
چهارن + گ است - چهارن = مربع - چیترنگ نه و چترنگ که اصل ان چثرنگ بوده
موری جان ویکی گفتارد شطرنج را بخوان ابیات زیبایی راجع به شطرنج خواهی دید
با سلام
کاش میتونستم بیت اول این غزل رو با خط خوش نوشته و به همه مدیران و سیاستمداران کشورمون بدم که جلوی چشمشون نصبش کنند
سیف با سرودن این قصیده نه تنها نام خود را در ذهن دوست داران ادب ابدی کرد بلکه همانند درمانی که بر زخم تسکین میدهد دلها را با داروی زیبای شعر دوا میکند.هر انسانی با خواندن این شعر با سیف همدردی میکند و همراه او به خروش میاید.روحش شاد
خدمت آقای فریدون علوی عرض میکنم که کافر همه را به کیش خود پندارد
بندگان شکم که به سادگی فرصت فراغتی پیدا نمیکنند یا چشمهایشان را بر روی خوبیها کاملا بسته نباید درباره ایرانی که مهد آزادمران بوده است نظر بدهند
مصراع اول بیت آخر در بعضی نسخ چنین آمده که به نظرم درست تر مینماید و بحثهای عزیزان هم تمام میشود. " ای دوستان خواهم که به نیکی دعای سیف"
در بسیاری از نسخ مصراع اول بیت آخر چنین آمده: " ای دوستان خواهم که به نیکی دعای سیف" اینچنین درست تر مینماید و بحثها را نیز دربارۀ خوهم از بین خواهد برد. همچنین استفاده از اصطلاحات نرد و شطرنج ر شعر بسیاری از شاعران خصوصاً آنهایی که مدعی فضل میشدند بسیار است اما در این شعر به خاطر خوش نشستن اصطلاحات شرنج و اصالت احساس شاعر هیچگونه برداشتی مبنی بر اظهار فضل نمیشود. به ظر من این یکی از شاهکارهای ادبی با مضمون امیدواری درمقابل ستم است.
تأسف انگیز است که در خوانش شعر دچار مشکل شویم! "خداوندان مال اعتبار" یعنی چه؟ اگه کمی به وزن و تکرار اعتبار توجه کنید متوجه ندا قرار دادن خداوندان مال میشوید. معنی بیت اول: ای ثروتمندان پندبگیرید! پندبگیرید! ای کسانی که فقط خدا را به زبان میخوانید نه با دل! عذر بخواهید! عذر بخواهید!
سیف فرغانی از جمله شاعرانی است که متاسفانه کمتر شناخته شده. غیر از این شعر بی مانند که برای هر دوره ای از ای مملکت بوی تازگی می دهد، غزلیات عاشقانه سیف فرغانی هم به راستی بی مانند است و شاید اگر در دوره ای غیر از دوران خود می زیست بیشتر شناخته می شد چرا که همدوره بودن با سعدی باعث شده متاسفانه سیف فرغانی تا حدود زیادی در سایه بزرگی چون سعدی نادیده بماند.
سپس از گنجوریان که چنین بزرگانی را بازمیشناسانند.
شعری برای تمام دوران
this is describe of people like feraidoon Alavi
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
In a country like roaring lions gone
your dog barks will pass
این شعر علیه مغول هاست
ولی امروز هم می شه ازش استفاده کرد!کسانی بدتر از مغول ها می خوان بر دنیا تسلط پیدا کنن که ظرف تنها 3 روز 210000 نفر آدم رو دود کردن فرستادن هوا!
دوره اون ها هم تموم میشه و دنیا روی آرامش رو میبینه.
درود به همزبانان وهموطنان بزرگوارم.
رغم اشارات وعبارات دوستان، بهنظر میرسد که املای درست بیت همان است که الآن میبینیم، یعنی؛
ای دوستان بی نیکی خو هم دعای سیف....
و معنی آن احتمالا این است که؛
ای دوستان، به خاطر خوی نیکتان، شما هم روزی درحق سیف دعایی بکنید.
و براین اساس، اگر بین «خو» و «هم» فاصلهی کامل گذاشته شود، مشکل حل میشود.
مصرع اول بیت آخر که در ویرایش مجدد به این شکل درآمده اشکال وزنی پیدا کرده است.
اگر «خوهم» را صحیح بدانید، «ای دوستان خوهم که به نیکی دعای خیر»، و اگر خواهم را برگزینید، «ای دوستان به نیکی خواهم دعای خیر» صحیح است و جز این، وزن مصراع صحیح نخواهد بود.
وزن این شعر مستفعلن مفاعل مستفعلن فعل و از اوزان پرکاربرد شعر فارسی است.
شعر زیبا ، اهنگین و دلنشین می باشد . پیوند میان ما، افغان ها و تاجیک می بایست بدلیل اشتراک زبان پارسی بیش ازین تقویت گردد. امیدوارم از شاعران زنده یادی همچون سیف، بیدل و ... که به زبان شیرین پارسی نه تنها شعر بلکه در سفته اند، از سوی محافل ادبی داخلی حمایت بیشتری مشاهده گردد.
این شعر وصف حال هر قوم تحت ستمی است در هر بازه زمانی از تاریخ و هیچ گاه کهنه نمی شود. " این نیز بگذرد "
شاعر یوسفعلی میر شکاک این شعر را در پایان مستند فقرو فحشا می خواند
مصرع اول بیت آخر را اینگونه بخوانیم:
ای دوستان به نیکی خو -هم دعای سیف
" یه روز "
می دونم یه روز این سکوتایِ تا نخورده خرج می شَن .
یه روز عقل ، سینه سِپَر می آد و این مراسمِ تاج گذاریِ احساس رو که هر روز تکرار می شه به هم می زنه .
شک ندارم یه روز خشم ، دوشیزگیش رو خودش با دست خودش غارت می کُنه .
تو از همین الان به اون روزی فکر کُن که فریاد بی هیچ دستاویزی از دیوار راست داره بالا می رِه.
به بِشکاف هایی فکر کُن که افتادن به جونِ خوابایی که پُرِ کوکایِ غِفلَتَن .
دور نیست اون روزی که دانایی با پوششی مامان دوز در مجلسِ رسمی نادانی قَد عَلَم می کُنه .
" نوشته ی احمد آذرکمان . بیست و هفتم آبان 1394 "
بیت 16 :این آب ناودان شما نیز بگذرد تصحیح بفرمایید
به احتمال قریب به یقین همان "ناروان "درست است زیرا اشاره به مرداب و گندیدگی اب دارد
شاعر در این بیت نیز فعل « خوهد » را به کار برده است.
چو کدخدای دگر شوی زن خوهد بودن
تو ترک خانه بکن جابدو گذار، بمیر
اتفاقا از جناب سیف یه شعر دیگه هم در رابطه با ایران به جا مونده که گواه میهن دوستی موکدش هست؛
.
نزد عاشق گِل این خاک نمازی نبود
که نجس کرده ی پروزی و قباد و کسری است
.
و از آنجاییکه معاصر سعدی بوده و با سعدی مکاتبه داشته شعر رو به شیراز نزد سعدی فرستاده و چند دهه بعد حافظ شعر را دیده و در جواب اینطور سروده ؛
.
قدح به شرط ادب گیر، زانکه ترکیبش
ز کاسه سر جمشید و بهمن است و قباد
.
منبع: گلگشت در شعر و اندیشه حافظ / امین ریاحی
سلام
به نظر میاد بیت آخر همان " خوهم" درست باشه که منظور"نیکی سرشت و درون هم" هست که کلمه دعا به این منظور نزدیک است.
خدا قوت
سلام دوستان با نظر آقای طاهری موافقم :
تضمین شعر زیبای سیف فرغانی(بخش اول)
این درد بی امان شما نیز بگذرد
این گریه نهان شما نیز بگذرد
این زخم خون چکان شما نیز بگذرد
"هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد "
اینک به خواب رفته یا زده ای خویش را به خواب
اینک هزار حرف و سوالات بی جواب
یک موج سرکشیده ،به خود داده پیچ و تاب
"وین بوم محنت ازپی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد"
سرکش ، بلند ،همچو زمستان بی امان
فوق تصورات بشر،فوق هر گمان
در موسمی که عقل ندارد گمان آن
"باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد"
فرقی نمی کند چه روی زمینی ،چه روی بام
این عمر رفته ، گشت تبه یا شده به کام
کودک ،صغیر،پیر و جوان ،پخته یا که خام
"آب اجل که هست گلوگیر خاص وعام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد "
ای گوشمال داده به هر سرو سرفراز
شمشیرتان نشسته بر بدن کاج و سروناز
ای دستتان برای تعدی فراخ و باز
"ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد"
کس در جهان به ظلم و به جور اقتدا نکرد
عمر شهان و پادشهان هم وفا نکرد
برمردمی کسی چو شماها جفا نکرد
"چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد "
برما ز سرد و گرم ،فراوان گذشت و رفت
زین آب وخاک رستم دستان گذشت و رفت
صدها هزار تن ز شهیدان، گذشت و رفت
"در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد"
آن کس که فخر کرد عیارش فرو نشست
در اوج بود ،ایل و تبارش فرو نشست
دیوار قلعه ،برج و حصارش فرو نشست
"آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد "
جنگ است بین ما و شما با درفش و مشت
برقلب ما چو تیر و به چشمان ما درشت
از ما شکافت سینه واز ما شکست پشت
"بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد"
از شور و تلخ و تند بسی برجهان گذشت
صدها ستاره نیر از این کهکشان گذشت
برما چه مهربان و چه نامهربان گذشت
"زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد "
ای نا رسیده به مقصود خویشتن
بر بادداده حرمت معبود خویشتن
گم کرده ای ستاره معهود خویشتن
"ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تاثیر اختران شما نیز بگذرد "
اینک که جان به لب ، وَ لبِ ما به جان رسید
این خنجر از شماست که تا استخوان رسید
زین آسیا شراره به هفت آسمان رسید
"این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد"
ماییم و دردها و غم ورنج بی کسان
گیرم عقاب خرده نگیرد به کرکسان
یا رسم روزگار شود رسم ناکسان
"بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد"
با جانمان مقابلتان ما خطر کنیم
از هر چه احتیاط و مدارا حذر کنیم
بر روی تیر ، سینه خود بازتر کنیم
"بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد"
عِزِّ زمین وفخر زمان بود مدتی
همواره سَر ز مدعیان بود مدتی
مانند گل به باغ جنان بود مدتی
"در باغ دولتِ دگران بود مدتی
این گل، زِ گلستان شما نیز بگذرد "
لطفا این متن را جایگزین فرمایید:
تضمین شعر زیبای سیف فرغانی(بخش اول)
این درد بی امان شما نیز بگذرد
این گریه نهان شما نیز بگذرد
این زخم خون چکان شما نیز بگذرد
“هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد هم رونق زمان شما نیز بگذرد ”
اینک به خواب رفته یا زده ای خویش را به خواب
اینک هزار حرف و سوالات بی جواب
یک موج سرکشیده ،به خود داده پیچ و تاب
“وین بوم محنت ازپی آن تا کند خراب بر دولت آشیان شما نیز بگذرد”
سرکش ، بلند ،همچو زمستان بی امان
فوق تصورات بشر،فوق هر گمان
در موسمی که عقل ندارد گمان آن
“باد خزان نکبت ایام ناگهان بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد”
فرقی نمی کند چه روی زمینی ،چه روی بام
این عمر رفته ، گشت تبه یا شده به کام
کودک ،صغیر،پیر و جوان ،پخته یا که خام
“آب اجل که هست گلوگیر خاص وعام بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد ”
ای گوشمال داده به هر سرو سرفراز
شمشیرتان نشسته بر بدن کاج و سروناز
ای دستتان برای تعدی فراخ و باز
“ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز این تیزی سنان شما نیز بگذرد”
کس در جهان به ظلم و به جور اقتدا نکرد
عمر شهان و پادشهان هم وفا نکرد
برمردمی کسی چو شماها جفا نکرد
“چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد بیداد ظالمان شما نیز بگذرد ”
برما ز سرد و گرم ،فراوان گذشت و رفت
زین آب وخاک رستم دستان گذشت و رفت
صدها هزار تن ز شهیدان، گذشت و رفت
“در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نیز بگذرد”
آن کس که فخر کرد عیارش فرو نشست
در اوج بود ،ایل و تبارش فرو نشست
دیوار قلعه ،برج و حصارش فرو نشست
“آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست گرد سم خران شما نیز بگذرد ”
جنگ است بین ما و شما با درفش و مشت
برقلب ما چو تیر و به چشمان ما درشت
از ما شکافت سینه واز ما شکست پشت
“بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت هم بر چراغدان شما نیز بگذرد”
از شور و تلخ و تند بسی برجهان گذشت
صدها ستاره نیر از این کهکشان گذشت
برما چه مهربان و چه نامهربان گذشت
“زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت ناچار کاروان شما نیز بگذرد ”
ای نا رسیده به مقصود خویشتن
بر بادداده حرمت معبود خویشتن
گم کرده ای ستاره معهود خویشتن
“ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن تاثیر اختران شما نیز بگذرد ”
اینک که جان به لب ، وَ لبِ ما به جان رسید
این خنجر از شماست که تا استخوان رسید
زین آسیا شراره به هفت آسمان رسید
“این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد”
ماییم و دردها و غم ورنج بی کسان
گیرم عقاب خرده نگیرد به کرکسان
یا رسم روزگار شود رسم ناکسان
“بیش از دو روز بود از آن دگر کسان بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد”
با جانمان مقابلتان ما خطر کنیم
از هر چه احتیاط و مدارا حذر کنیم
بر روی تیر ، سینه خود بازتر کنیم
“بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم تا سختی کمان شما نیز بگذرد”
عِزِّ زمین وفخر زمان بود مدتی
همواره سَر ز مدعیان بود مدتی
مانند گل به باغ جنان بود مدتی
“در باغ دولتِ دگران بود مدتی این گل، زِ گلستان شما نیز بگذرد “
محمد ابراهیم توکلی کارشک — مرداد 26, 1395
سلام عذرخواهم
امکان ویرایش بسیار کم است
لطفا در صورت امکان محبت فرمایید به احترام مرحوم سیف فرغانی شعر مرا اصلاح بفرمایید:
بین مصرع های شعر اصلی مقداری فاصله بگذارید
بین بیت و تضمین آن با بیت بعدی فاصله بگذارید
بسیار سپاسگزارم
من عاشق این شعر هستم. مخصوصا این بیتش :
آنکس که اسب داشت، غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد.
آره وحید جان این بیت این شعر رو در خاطر ادم ماندگار میکنه
غرش شیران ذهنم رو به سمت هخامنشیان میبره
و به سمت تمام کسانی در در طول تارخ کشورمون جون دادن تا ما از داشتن هویت ایرانی احساس افتخار کنیم
سلام دوستان.
به نظر شما اگر خوهم را نه به معنی خواستن بلکه به معنی خلق و خوی بگیریم یعنی بگوییم منظورش نیکی خوی بوده اشتباه است.
ممنون میشم منو راهنمایی کنید.
شعر بسیار زیبایی است
درود و سپاس همیشگی از پایگاه ارزشمندتان
بیگمان « ناروان » درست و بجاست. بنگریم پارۀ نخست که ایستاده را برای آب بکار برده و در پاره دوم، هشدار میدهد شمایی که بهفرمانروایی رسیدهاید و میپندارید آبتان ناروان است، این آب ناروان(ایستاده) شما نیز میگذرد.
سلام . آقای زمانی آهنگی را با متن این شعر خوانده اند .
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت هایی از این شعر رو اقای حامد زمانی به ریتم و آهنگ در اوردن،اسم آهنگشون هست'بگذرد'
با عرض سلام
در مورد بیت آخر سوال داشتم
آیا «خوهم» تلفظ خاصی از «خواهم» است؟!
بسیار عالی
در خوانش قصیده دو ایراد تلفظی وجود دارد یکی سنان که به صورت سِنان تلفظ می شود و دیگری شبان که تلفظ صحیح آن شُبان (به معنای چوپان) است
دروود بر همه پارسی گویان.میخواستم بگویم عوعو سگان اگر از جنس روسی و انگلیسی باشد نمی گذرد و صدها سال باقی میماند.باید سنگی برداشت وبر سر سگان زد .....البته بر شاعر عیبی نیست که سگ شناس کاملی نبوده ...
ای دوستان خوهم که به نیکی دعای سیف ;کلمه خواهم را خوهم نوشته شده لطفا تصحیح بفرمایید
در تاجیکی الف را O تلفظ میکنند.درست تر چیزی بین O و A به صورت کشیده.
مثلا اگر جام را با حروف انگلیسی و به تاجیکی بنویسیم چنین میشود Jõm و به فارسی ایران JÃm
و این هم به پهلوی برمیگردد که برخی حروف که به شکل خفیف نوشته و خوانده میشد در فارسی امروز از بین رفته است.
مثل پل در پهلوی pohl که این ه خفیف در بختیاری و بندری مانده است.
سهر یا سور Sohr سرخ
در انگلیسی و زبانهای اروپایی هم میشود این را دید مثلا جان john و mohn و ...
برای همین در فارسی بکام و بکهام یا تاتنهام و تاتنام و یا ناتینگهام و ناتینگام را دیده ایم.
حالا همین تاتنهام به تاجیکی تاتنخام یا تاتنخیم میشود شاید برگرفته از روسی یا خود پهلوی مانند خور و هور/اخواز و اهواز/خشک و هشک یا خوشیدن و هوشیدن/خرس و هرس یا ارس/خیری و هیری و ...
چند وقت پیش تو همین گنجور به شعری از انوری برخوردم که وزن آن درست نبود و فهمیدم به تاجیکی باید خوانده شود یا خراسانی مثلا کید ماه را باید کیدی ماه خواند.احتمال دارد برخی شعرهای مولوی نیز که گفته میشود وزن آنها درست نیست چنین باشد.
بیش از دو روز نبود از آن دگر کسان
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
قصیده خیلی بحال و سرشار از احساس معنوی است واقعا یک اثر جادوانه است.و اولین بار با شنیدن آهنگ که از این شعر ساخته بودن با این شاعر شهیر آشنا شدم.درود بر همزبانان ایرانی ما که چنین گنجه های پوشیده را بر ما بشناسانند.
بسیار زیبا بود . شجریان نیر با گروه خود این متن را اجرا کرده اند
http:/nakaman.net/65884/دانلود-آهنگ-عشق-چون-زمرد-و-مرگ-پدر-از-هم.html
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان؟
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
فکر می کنم اون کلمه "هم" که در اولین مصراع اومده، کاربرد تاکید داشته و امروز هم در لهجه خراسانی زیاد به کار میره. مثلا: "هم شما گوش بده"و.... یعنی مدل لهجه خودمون که می خونم می بینم احتمالا "هم" تاکیدی هست. مخصوصا که هم و نیز با هم اومدن. نیز به تنهایی کافی بود اگه قصد تاکید نمیداشت.
آثار سیف فرغانی مربوط به یک دوره تاریخی خاص نیست،متعلق به همه زمان هاست.این شعر درهرعصری، دارای مصداق است. نتیجه آن که هیچ گاه نباید ستم کنیم،بهتر است که آثار خوبی از خود به یادگار گذاریم،نگارنده خرسند است که درکمتر از 5 دهه زندگی،خدمت به بخش کشاورزی رابرگزید. دربیت پایانی،سیف دعای خیر خواسته است،از اوبه نیکی یاد کنیم. رامین امینی زارع
با سلام.
در مورد این بیت:
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
با توجه به معنا و به قرینه بعد از دو روز، اینطور به نظر حقیر میرسه که احتمالا اصل شعر «پیش از دو روز» بوده. به این معنا: «همانطور که تا چند روز قبل نوبت کسانِ دیگری بود، بعد از چند روز نوبت شما هم تمام خواهد شد». البته نسخه و دیوانی در دسترس ندارم. اگر دوستان اهل فن نظرشون رو بنویسند خوشحال میشم.
با سلام.
در مورد این بیت:
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
با توجه به معنا و به قرینه بعد از دو روز، اینطور به نظر حقیر میرسه که احتمالا اصل شعر «پیش از دو روز» بوده. به این معنا: «همانطور که تا چند روز قبل نوبت کسانِ دیگری بود، بعد از چند روز نوبت شما هم تمام خواهد شد». البته نسخه و دیوانی در دسترس ندارم. اگر دوستان اهل فن نظرشون رو بنویسند خوشحال میشم.
آریا
به قول معروف بزک نمیر بهار میاد ، کمبزه و خیار میاد
حامد زمانی این شعر رو به صورت یک آهنگ خیلی قشنگ درآورده که توصیه میکنم گوش کنید!!! شنیدنش خالی از لطف نیست
میرزا رضا کرمانی هنگامی که ناصرالدین شاه را ترور کرد در هنگام دستگیری این شعر را بر زبان داشت و میخواند و در هنگام استنطاق برای بازجو بارها این شعر را خوانده و مورخین این را ثبت کرده و در برگه های بازجو هم مستند شده و در کل این شعر در هر دوره زمانی ما کاربرد دارد چه زمان سرودن چه مرگ ناصرالدین شاه و .... امید روزی که وقتی این شعر را میخوانیم بگوییم در این زمان کاربرد نداره و برای گذشته است ' به امید زنده است آدمی
با اجازهی بزرگان اهل دانش و فن: به گمانم «بیش از دو روز نبود از آن دگر کسان» سازگاری بیشتری با باقی شعر (هم از نظر وزن و هم معنا) دارد.
این شعر فرا زمان و مکان است . یعنی هر جا ظلم و ستمگری باشد این شعر مانند آینه حقایق را بیان می کند و هشدار می دهد. اما حیف که گوش شنوایی نیست
چند تن از دوستانی که راجع به شطرنج در شعر های دیگر پرسیده بودن باید بگم که این بیت حافظ هم خیلی معروفه:
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست
بیتهایی از این شعر زیبا رو خواننده ای اسمشو نمیدونم در اپرای مولوی ساخته بهروز غریب پور به زیبایی بصورت آواز اجرا شده
دربارۀ بیت 16 چندنفر از دوستان نظر داده اند که غالبا هم نظرشان صائب است. اما آنچنان که باید جامع و کامل نیست. منظور شاعر از «آبِ ایستاده» و «آبِ ناروان»(راکد)، «جاه و مال» مخاطب است که به صراحت لفظ در مصرع نخست آورده است. می گوید خیال نکنید که در این خانه(کنایه از دنیای فانی) ثروت و مقام، مثل آبی که ذخیره شده شده باشد قابلیت ماندگاری دارد، زیرا این ثروت و مکنتی که شما اندوخته اید نیز همچون همه چیز از دست رفتنی است. (اشاره به آیۀ کلُ شیءٍ هالِک... دارد.)
در بیت سیزدهم این قصیده یک واژه را به دیکتۀ غیر صحیح نوشته اند که باعث تغییر معنا و مفهوم بیت شده است
نگارش بیت 13 در نسخه ها چنین است:
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز « از آن » شما نیز بگذرد
پس از ویرایش واژگان، تصحیح بیت چنین می شود:
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز « اذان » شما نیز بگذرد!!!
البته شاید در مصرع اول هم، واژۀ « از آن » همان واژۀ « اذان » باشد، که البته من مطمئن نیستم و این تصحیح به عهدۀ اساتید می باشد.
سلام.. در ابیات آخر تورمه اشتباهه منظور شاعر توبره است
باری نمیشود که این قصیده را یاد نکنم و اشکم فرو نچکد چقدر در و غم در این قصیده است
جناب اقای گودرزی با سلام در مصرع ( ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع )درست است . یعنی تو که رمه را به چوپانی که طبع او مانند گرگ است سپرده ای . تصدیق بفرمائید توبره کاملا فاقد معنی خواهد بود. متشکرم ستوده
هم به لحاظ معنای بیت
و هم به جهت تناسب "پیش"و " بعد"
باید چنین نوشته می شد:
پیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
دوستی راجع به شطرنج درخواست شعر میکرد :از اسب پیاده شو بر نطع زمین رخ نه
زیر پی پیلش بین شهمات شده نعمان
از
قصیده ایوان مداین
حامد زمانی خونده:
پیوند به وبگاه بیرونی
واقعا افتخار میکنم که در مملکت چنین شعرای آزاده ودلیر وبی باک داشته ایم وتاسف میخورم که چرا امروز کمتر از این شعرای شجاع وجوانمرد که حرف دل مردم رو بزنند، داریم
در فیلمِ «تهران، ساعت هفت صبح» بخشی از این شعر از زبان قاتل ناصرالدینشاه روایت میشه.
سلام با جستجوی کامل در سه جای دیگر از سروده های همین شاعر واژه خواهم بکار گرفته شده که همین امر شبهه ی خوهم را در بیت آخر این سروده ی نغز برطرف می کند و دلیل واضحی بر صحت واژه ی خواهم است.
ای تو رمه سپرده بچوپان گرگ طبع
این گرگی شبان شما نیز بگذرد
-
ای دوستان خوهم که بنیکی دعای سیف
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد
خوهم گویه سغدی خواهم بوده و دیگر شاعران نیز بسیار اورده اند و این گمان که پیوسته میگویند از تنگی وزن اینسان گفته اند درست نیست
دیده ام که حتی باری سپه میگویند کوتاه شده سپاه است حال انکه درست نیست بلکه سپاه کشیده شده سپه است سپهبد را بیاد اورید و این واژه اسپه که اسپ و سپه ( پاسدارنده - سگ را نیز چون پاس میداشت میگفتند ) بوده - اگر شاعر انقدر ضعیف باشد که نتواند تنگی وزن را گشاد کند هیچ گاه شاعر نمی شود اینها گویه دیگر از واژگانند که در زبان مردم هم همینگونه بوده اند مانند اواز اوا گسیل گسی که در فارس انرا وسی و بسی میگویند و هزاران واژه دیگر که پیوسته میگویند به خاطر وزن - نه ای بزرگ این سخن پارسیان است حتی در کتیبه بیستون داریوش می بینیم که بنده را بدک میگویم فرمان دار را فرمذارمیگوید
این اب ناروان شما نیز بگذرد
اب گندیده اب ناروا
درود بر جناب کارشک
به نیکی دعا کردم زنده یاد سیف فرغانی را..
ای دوستان شما نیز چنین کنید🙏
سلام به تمامی دوستان عزیز ...به نظر من این شعر در مورد مرگ سروده شده و به آدمی توصیه میکند که در انجام کارهای نیک و دوری از ظلم بیشتر بپردازد و میگوید که دنیا خوش به ظالمان باقی نمیماند و بالاخره این دنیا خوش به آنان پایبند نمیشود ... .از دوست گرامی سعید خرسند و سپاسگزارم ؛من نیز خود به نوبه خویش یاد نیکی از او بر دل میگذارم
با سلام
سوالی برایم پیش آمد.سپاسگزارم اگر پاسخ دهید.
در بیت «بادی که در زمانه بسی شمع ها بکشت هم بر چراغدان شما نیز بگذرد»
اصولاً شاعر برای حکومت های قبلی باید صفت و ویژگی بهتر را می آورد و برای حکومت فعلی (مغولان) که از ستم آنها صحبت می کند صفت و ویژگی بد تر را اما در اینجا شمع برای حکومت های قبلی و چراغدان برای حکومت فعلی آمده و این برای من سوال شد که چرا چراغدان برای حکومت فعلی به کار رفته؟
اندک حکومتی در طول تاریخ بوده که ظلمی بر کردم روا نکرده باشد ...و هنوز هم اینگونه هست و باز خواهد بود و امید که آیندگان روزی بدون حکومت های ظالم را به چشم ببینند:-)
چراغدان یا مشکاة (البته در عربی ولی خب )قدیم ها از آن برای روشن کردن خانه و راه ها استفاده میکردند ...
و شاید منظور در اینجا چیز دیگر باشد که استعاره و قریب به یقین مجاز در این بیت یا بهتر بگویم مصراع این بیت به کار رفته است ؛که منظور از چراغدان عمر باشد و حتما هم نباید عمر آن پادشاه و ... باشد بلکه میتواند عمر حکومت فرد باشد .
سلام آقای قمشه ای عزیز
شاعر منظور شما را در بیت قبلی نیز با اشاره به غبار سم اسب وگرد خران عنوان کرده ولی در اینجا به نظر بنده منظور این است شعله چراغدان در مقابل باد نسبت به شمع محفوظ تر است در قبال خاموشی وزوال، و شاعر میخواهد به مخاطب این رو القا کنه که اگر چه تصور بر اینه که شما شعله واتش را در چراغدان قرار دادید وتصور زوال وخاموش شدن آن را ندارید ،ولی باد حوادث آن را هم خاموش خواهد کرد. ودر کل صفت بهتر وبدتر مد نظر نیست وفقط بنظرم اقتدار و دوام حکومت مغولان را به سخره گرفته است . و یاد اور این نکته است که هر حکومتی روزی محکوم به زواله حال با هر ضریب امنیتی واقتداری که داره .
شاد وخرم باشید.
مصرع «این عوعوی سگان شما نیز بگذرد» با طنین صدای کوروش توانگر بسیار شنیدنی است.
این شعر حکایت نیست ...قصه و داستان نیست ... روایت نیست .. جنگ و صلح بین کلمات فخیم و ساده نیست ..و خیلی چیزهای دیگر نیست ... سیف گویی معمای رازگونه جهان را دریافته و آن را به رشته ی تحلیل دراورده و برای انسانهای تمامی اعصار مژده ای به همراه آورده و در وزنی که در عین مطنتن بودن رقص گونه نیز کلمات آواز رهایی سر میدهند و ما را به روشنایی فردا امیدوار میسازد ...تلالویی در گذر از گذار روزگار غدار ...آستین افشان و پایکوبان ....
با سلام و درود خدمت همه عزیزان. عالی عالی و بسیار عالی . هر بار که این ابیات رو زمزمه می کنم نکات تازه و جدیدی یاد می گیرم و چراغ امیدی در دل من روشن میشه. به نظرم این شعر به تنهایی خود یک شاهنامه و یا قرآن عجمه. جدای از بیان نظر در مورد واژه ها و لغات - که در جای خود پسندیده و اصل و اساس شعرشناسی است - باید از به کارگیری مهندسی شده واژه ها و عبارات ومفاهیم در کنار هم لذت برد و از آن در زندگی چه برای ظلم ستیزی و چه برای ظلم نکردن استفاده کنیم. آینه در آینه است مصرع ها و ابیات این شعر فخیم و بزرگ و هر کدام معنی و تفسیر دیگری است. یک موضوع دیگر درباره واژه (( عو عو )) که بسیار به جا و جالب بیان شد به نسبت این واژه میخواستم بگم که ایرانی ها وغ وغ و عو عو سگان را با پارس کردن بیان می کنند که اشتباهه واحشه. در اصل پاس کردن هستش ( بدون ر) که بر میگرده به نگهبانی سگ ها در هنگام شب (( سه پاس )). [ این قطعه هم از من تقدیم به همه شما فرهنگ دوستان به تبعیت از شعر فخیم سیف فرغانی = گرگ ها شاید در اثر یک اشتباه در طبیعت گوشت شیران را به دندان مزمزه کنند اما هرگز نتوانند غرش آن ها را به دهان ببلعند. از روزه خیانت تا نعره شجاعت فاصله هاست].شاد و پیروز باشید.
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد
بزودی این امر محقق میشه... 😉
سلام خدمت همه ی افراد اهل ادب
شعر بسیار زیبایی بود و عوعوی سگان نیز ارایه خان برخی دوستان می گفتند که دارد ولی خب از علم من خارج بوده و ایده ای ندارم اگر کسی هست می تواند کمک کند بسیار متشکر می شوم. این شعر به دستور استاد نوری خوانده شد و از ایشان و تک تک عوامل دیگر تشکر می کنم
با تشکر مجدد
چقدر زیباست این شعر و چه قرابتی با حس ما مردم نجیب و ستمدیده ی ایران داره. ب ویژه این بیت که چنان پخته و کوتاه و کوبنده سروده شده که علاوه بر آئینه ای که بدست ظالمان میده تا حقارت واقعی رو ببینند، تصویری از آنچه بر ایران عزیزمان گذشته را در ذهن تداعی میکنه که تلخی امروز را با شیرینی فردای ایران سربلند، قابل تحمل میکنه.
این نوبت از کسان بشما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد.
چنین آثاری که بسیار زیبا و دلنشین و روح افزا هستند و شاهدی شگفت بر تکرار تاریخ و مکرر به زبان بیزبانی، یادآوری میکند که تاریخ نخوانده ها ناگزیر از تکرار تاریخند.
حیف و صد حیف که این آثار و ابیات از کتب درسی ما پر کشیده اند و نسل جدید از ادبیات غنی گذشتگان دور افتاده اند.مگر اینکه به همت پژوهندگان و ادیبانی بزرگوار، درختهای این ادبیات، مکرر آبیاری شوند تا در گذر تاریخ، به تاریکخانه فراموشی سپرده نشوند.
اثر دیگری نیز از این بزرگوار خواندم که شاهدی دیگر بود
ای که اندر ملک گفتی می نهم قانون عدل
ظلم کردی ای اشاراتت همه بیرون عدل
این امیرانی که بیماران حرص اند و طمع
همچو صحت از مرض دورند از قانون عدل
دست چون شمشیرشان هر ساعتی در پای ظلم
بر سر میدان بیدادی بریزد خون عدل
.............
این قطعه از شعر گرامی سیف فرغانی توسط حامد زمانی با نام بگذرد (پیوند به بیرون) اجرا گردیده است.
باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
به نام خدا
امشب چهار تیرماه 1403 خورشیدی
ساعت حدود ده و نیم شب و منی که در اوج جوانی ناامید و سرخورده هیچ آینده ای برای خود نمی بینم به صورت اتفاقی در اینترنت چشمم به این شعر زیبا خورد .امیدوارم بعدها اگه عمری باقی بود و هنوز از این دیار فانی به سرای باقی نشتابیده بودم وارد این صفحه شدم و دوباره این کامنت رو خوندم نوبت ناکسانی که مسبب وضعیت حال حاضر من و امثال من هستند گذشته و رونق زمانشون به سر اومده باشه . بوم محنت بر دولت آشیانشان گذر کرده ، باد خزان نکبت ایام باغ و بوستانشان را ویران و صدای عوعو سگانشان برای همیشه خاموش شده باشه