شمارهٔ ۱۵
ایا رونده که عمر تو در تمنا رفت
تو هیچ جای نرفتی و پایت از جا رفت
ز ره روان که رفاقت ز خلق ببریدند
رفیق جوی که نتوان به راه تنها رفت
اگر چه نبود بینا ز ره برون نرود
کسی که در عقب ره روان بینا رفت
بیا بگو که چه دامن گرفت مریم را
که بر فلک نتوانست با مسیحا رفت
که از زمان ولادت به جان تعلق داشت
دلش به عیسی و عیسی ز جمله یکتا رفت
مثال آمدن و رفتن ای حکیم ترا
به دل نیامد یا از دلت همانا رفت
ز بحر موج برون آمد و به کوه رسید
ز کوه سیل فرود آمد و به دریا رفت
چو هست قیمت هرکس به قدر استعداد
گدا به خواستن و لشکری به یغما رفت
خطاب انی اناالله شنود گوش کلیم
وگرچه در پی آتش به طور سینا رفت
صفای وقت کسی یابد و ترقی حال
که از کدورت هستی خود مصفا رفت
ز سوز عشق رود رنگ هستی از دل مرد
چو چرک شرک عمَر کآن به آب طاها رفت
عجب مدار که مجنون به خویشتن آید
در آن مقام که ناگاه ذکر لیلی رفت
به سمع جانش بشارات رهروان نرسید
کسی که ره به اشارات پور سینا رفت
سری که هست زبردست جمله اعضا
به زیر پای بنه تا توان به بالا رفت
درین مصاف خطرناک آن ظفر یابد
که نفس خیرهسرش همچو کشته در پا رفت
پریر گفتمت امروز را غنیمت دار
و گرنه در پی دی کی توان چو فردا رفت
به سوی هرچه ببینی، عزیز من، دل تو
چنان رود که به یوسف دل زلیخا رفت
عقاب صید که تیهو به پنجه بربودی
چو عندلیب به گل چون مگس به حلوا رفت
دلی که چون دهن غنچه با هم آمده بود
بدو رسید صبا همچو گل ز هم وا رفت
چه گردنان را در تنگنای دام طمع
برای دانهٔ دنیا چو مرغ سرها رفت
تو کنج گیر! برای شرف به گوشه نشین
اگر بهیمه برای علف به صحرا رفت
بسا گدا که به اصحاب کهف پیوندد
که گرد شهر چو سگ بهر نان به درها رفت
به بام قصر معانی برآیی ای درویش
اگر توانی بر نردبان اسما رفت
قدم ز سر کن و بر نردبان قرآن رو
رواست بر سر این پایه با چنین پا رفت
که جز به بدرقهٔ رهنمای نصرالله
که عمرها نتوانیم تا «اذاجا» رفت
برای دل مکن اندیشه سیف فرغانی
ز غم برست و بیاسود دل که از ما رفت
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ایا رونده که عمر تو در تمنا رفت
تو هیچ جای نرفتی و پایت از جا رفت
هوش مصنوعی: آیا تو که در پی خواستههایت هستی، عمرت به هدر رفته است؛ در حالی که هیچ جا نرفتهای و تنها پاهایت از جا تکان خورده است؟
ز ره روان که رفاقت ز خلق ببریدند
رفیق جوی که نتوان به راه تنها رفت
هوش مصنوعی: از میان کسانی که از ارتباط با مردم فاصله گرفتهاند، دوست واقعی را پیدا کن، زیرا نمیتوان به تنهایی در مسیر زندگی پیش رفت.
اگر چه نبود بینا ز ره برون نرود
کسی که در عقب ره روان بینا رفت
هوش مصنوعی: کسی که راه را خوب نمیبیند، نمیتواند به درستی از مسیر خارج شود، مگر اینکه او را یک فرد بینا هدایت کند که در جلوی او باشد.
بیا بگو که چه دامن گرفت مریم را
که بر فلک نتوانست با مسیحا رفت
هوش مصنوعی: بیا بگو چه چیزی باعث شد که مریم نتواند به آسمان برود و همراه مسیحا باشد.
که از زمان ولادت به جان تعلق داشت
دلش به عیسی و عیسی ز جمله یکتا رفت
هوش مصنوعی: دل او از زمان تولد به عیسی وابسته بود و عیسی نیز از میان همه یکتا و منحصر به فرد است.
مثال آمدن و رفتن ای حکیم ترا
به دل نیامد یا از دلت همانا رفت
هوش مصنوعی: ای حکیم، آیا آمدن و رفتن تو به دل تو نشسته است یا اصلاً از دل تو رفته است؟
ز بحر موج برون آمد و به کوه رسید
ز کوه سیل فرود آمد و به دریا رفت
هوش مصنوعی: از دریا موجی به بیرون آمد و به کوه رسید. سپس آبشار از کوه پایین آمد و به دریا برگشت.
چو هست قیمت هرکس به قدر استعداد
گدا به خواستن و لشکری به یغما رفت
هوش مصنوعی: هر فرد ارزشش به اندازهٔ توانایی و استعداد اوست، مانند فقیر که با خواستههای خود، گروهی از سربازان را به دست آورد.
خطاب انی اناالله شنود گوش کلیم
وگرچه در پی آتش به طور سینا رفت
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده که موسی در حالی که در جستجوی حقیقت و شناخت خداوند بود، صدای الهی را شنید. او به کوه طور سینا رفت، جایی که از توحید و حقیقت وحی آگاه شد، حتی اگر به ظاهر در پی آتش دیگری رفته باشد.
صفای وقت کسی یابد و ترقی حال
که از کدورت هستی خود مصفا رفت
هوش مصنوعی: زندگی کسی زیبا و رو به پیشرفت میشود که از ناخالصیها و مشکلات دل و روح خود رهایی یابد و به پاکی برسد.
ز سوز عشق رود رنگ هستی از دل مرد
چو چرک شرک عمَر کآن به آب طاها رفت
هوش مصنوعی: به دلیل عشق شدید، رنگ وجود و هویت مرد از دلش محو میشود، مانند زپیل و کثیفیِ شرک که به وسیله آب پاکی و خلوص از بین میرود.
عجب مدار که مجنون به خویشتن آید
در آن مقام که ناگاه ذکر لیلی رفت
هوش مصنوعی: عجب نکن که مجنون در آن لحظهای که ناگهان یاد لیلی به ذهنش رسید، به خودش نخواهد آمد.
به سمع جانش بشارات رهروان نرسید
کسی که ره به اشارات پور سینا رفت
هوش مصنوعی: هیچکس به جان او پیامهای راهنمایان را نرساند، زیرا او به راهی قدم گذاشت که پسر سینا آن را نشان داده بود.
سری که هست زبردست جمله اعضا
به زیر پای بنه تا توان به بالا رفت
هوش مصنوعی: برای اینکه به اوج و کمال دست یابی، بهتر است که خود را humble و فروتن نگهداری و دیگران را برتر از خود فرض کنی. در این حالت است که میتوانی از دستاوردهای دیگران بهرهوری کنی و به رشد و ترقی دست یابی.
درین مصاف خطرناک آن ظفر یابد
که نفس خیرهسرش همچو کشته در پا رفت
هوش مصنوعی: در این نبرد پرخطر، کسی موفق میشود که نفس سرکش خود را همچون یک کشته در زیر پایش قرار دهد و کنترل کند.
پریر گفتمت امروز را غنیمت دار
و گرنه در پی دی کی توان چو فردا رفت
هوش مصنوعی: امروز را غنیمت بشمار و از آن بهرهبرداری کن، چون فردا نمیدانی چه پیش خواهد آمد. اگر امروز را از دست بدهی، ممکن است فردا دیگر فرصتی برای جبران نداشته باشی.
به سوی هرچه ببینی، عزیز من، دل تو
چنان رود که به یوسف دل زلیخا رفت
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه کنی، عزیز من، دل تو با شوق و شوقی عمیق به آن سو خواهد رفت، مانند دلی که زلیخا به یوسف داشت.
عقاب صید که تیهو به پنجه بربودی
چو عندلیب به گل چون مگس به حلوا رفت
هوش مصنوعی: عقاب شکار خود را به آسانی در دست داشت، همانطور که بلبل در گل مینشیند و مگس به سمت شیرینی میرود.
دلی که چون دهن غنچه با هم آمده بود
بدو رسید صبا همچو گل ز هم وا رفت
هوش مصنوعی: دل که همچون غنچهای بسته و خاموش بود، با وزش نسیم (صبا) به رویش آمد و مانند گلی شکفته و آزاد گشت.
چه گردنان را در تنگنای دام طمع
برای دانهٔ دنیا چو مرغ سرها رفت
هوش مصنوعی: این بیت تصویرگری از افرادی است که به خاطر آرزوهای دنیایی و به دست آوردن بهرههای مادی، مانند پرندگانی که در دام گرفتار میشوند، خود را در تنگنا قرار میدهند و به خطر میافتند. آنها با دنبال کردن دنیا، دچار آسیب و محدودیت میشوند.
تو کنج گیر! برای شرف به گوشه نشین
اگر بهیمه برای علف به صحرا رفت
هوش مصنوعی: در کنار بمان و به آنچه که برای اعتبار و شخصیت مهم است، توجه کن. مانند حیوانی که برای پیدا کردن علف به دشت میرود، نباید به دنبال چیزهای بیاهمیت رفت.
بسا گدا که به اصحاب کهف پیوندد
که گرد شهر چو سگ بهر نان به درها رفت
هوش مصنوعی: بسیاری از فقرا ممکن است به جمع یاران کهف بپیوندند، در حالی که در شهر مانند سگها برای به دست آوردن نان، در اطراف درها میچرخند.
به بام قصر معانی برآیی ای درویش
اگر توانی بر نردبان اسما رفت
هوش مصنوعی: ای درویش، اگر توانایی داری به بالای قصر معانی برو و از نردبان اسمها بالا برو!
قدم ز سر کن و بر نردبان قرآن رو
رواست بر سر این پایه با چنین پا رفت
هوش مصنوعی: از سر خود بگذر و به سوی نردبان قرآن برو. بر این پایه، با چنین قدمی، رفتن مجاز است.
که جز به بدرقهٔ رهنمای نصرالله
که عمرها نتوانیم تا «اذاجا» رفت
هوش مصنوعی: فقط با راهنمایی و هدایت نصرالله میتوانیم به مقصد برسیم وگرنه بدون او نمیتوانیم به مدتهای طولانی پیش برویم تا زمانی که به هدف برسیم.
برای دل مکن اندیشه سیف فرغانی
ز غم برست و بیاسود دل که از ما رفت
هوش مصنوعی: به خاطر دل خودت نگران سیف فرغانی نباش؛ غم را کنار بگذار و راحت باش، زیرا او از بین ما رفته است.
حاشیه ها
1398/09/03 18:12
ز رهروان که....----کسی که در عقب رهروان بینا .....-----باشارات رهروان نرسد....------عقاب صیاد که....----درست است