شمارهٔ ۷۸
هرچه خواهی کن که برما دست حکمت مطلقست
حق حکم تو زما تسلیم وحکم تو حقست
در ادای حق ودر ادراک حکمتهای تو
نفس کامل ناقص آمد عقل بالغ احمقست
غرقه دریای شوقت از ملایک برترست
کشته هیجای عشقت با شهیدان ملحقست
ملک عالم بر در دل رفت درویش ترا
گفت رو بیرون در بنشین که جا مستغرقست
پای مال اسب همت کرد شاه این بساط
نطع گردون راکه از انجم هزاران بیذقست
ازسر ره چون کسی را دور شد خرسنگ نفس
بعد از آن بر فرق اکوان پای سیرش مطلقست
هردم از دریای دل موج اناالحق می زند
تشنه وصلت که در قاموس شوقت مغرقست
عاشق تو درمیان خلق با رخسار زرد
همچو اندر خیل انجم ماه زرین بیرقست
اندر آن هیجا که شاهان را علم شد سرنگون
این شکسته دل چو اندر قلب لشکر سنجقست
سر بباز وجان فشان رخصت مده خود را برفق
برکسی کین درزند ابواب رخصت مغلقست
سیف فرغانی برین درگاه ازهر تحفه یی
درد دل را قیمت وخون جگر را رونقست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هرچه خواهی کن که برما دست حکمت مطلقست
حق حکم تو زما تسلیم وحکم تو حقست
هوش مصنوعی: هرچه ارادهاش را داری انجام بده، زیرا که ما تحت تأثیر قدرتی مطلق قرار داریم. در واقع، خواستههای تو بر ما تسلط دارد و آنچه تو بخواهی، حقیقت دارد.
در ادای حق ودر ادراک حکمتهای تو
نفس کامل ناقص آمد عقل بالغ احمقست
هوش مصنوعی: در بیان حقوق و درک حکمتهای تو، نفس کامل نیز ناقص است و عقل پخته همچنان دارای نادانی است.
غرقه دریای شوقت از ملایک برترست
کشته هیجای عشقت با شهیدان ملحقست
هوش مصنوعی: شخصی که به عشق تو مشغول است، از فرشتگان نیز برتر است و آنقدر در محبت تو غرق شده که مانند شهدای عاشق، جان خود را فدای عشق کرده است.
ملک عالم بر در دل رفت درویش ترا
گفت رو بیرون در بنشین که جا مستغرقست
هوش مصنوعی: دنیا به درویش میگوید که بیرون برود و در گوشهای بنشیند، زیرا جا برای غرق شدن و فرو رفتن در معنویت و روحانیات وجود ندارد.
پای مال اسب همت کرد شاه این بساط
نطع گردون راکه از انجم هزاران بیذقست
هوش مصنوعی: پای اسب شاه بر روی زمین این عالم را به هم ریخت و از ستارهها هزاران انسان از بین رفتند.
ازسر ره چون کسی را دور شد خرسنگ نفس
بعد از آن بر فرق اکوان پای سیرش مطلقست
هوش مصنوعی: وقتی که کسی از راه دور میشود، مانند سنگین تنفس خرس که از دوری ناشی میشود، بعد از آن بر بالای اکوان (آسمان) آرامش و آزادی کاملی برای حرکتش خواهد بود.
هردم از دریای دل موج اناالحق می زند
تشنه وصلت که در قاموس شوقت مغرقست
هوش مصنوعی: هر لحظه از عمق وجودم صدای "من حقم" بلند میشود، در حالی که از عشق تو تشنهام و در دایره شوق تو غرق شدهام.
عاشق تو درمیان خلق با رخسار زرد
همچو اندر خیل انجم ماه زرین بیرقست
هوش مصنوعی: عاشقت در میان مردم با چهرهای زرد و رنگ و رو رفته است، مانند ماهی که در میان ستارهها درخشش خاصی دارد و نمایانگر زیبایی و اشراق است.
اندر آن هیجا که شاهان را علم شد سرنگون
این شکسته دل چو اندر قلب لشکر سنجقست
هوش مصنوعی: در آن نبردی که شاهان به قدرت رسیدند، این دل شکسته مانند پرچمی در دل لشکر فرود میآید.
سر بباز وجان فشان رخصت مده خود را برفق
برکسی کین درزند ابواب رخصت مغلقست
هوش مصنوعی: با جان خود و دل و جانت را به راحتی فدای کسی نکن، زیرا گشودن درهای اجازه و رخصت بسیار پیچیده و دشوار است.
سیف فرغانی برین درگاه ازهر تحفه یی
درد دل را قیمت وخون جگر را رونقست
هوش مصنوعی: سیف فرغانی در اینجا اشاره میکند که در این محل، هدیهای که انسان برای بیان درد و رنجهایش میآورد، ارزش و قیمت خاصی دارد. همچنین، عمق احساس و رنجهای درون او باعث رونق و زندگی دوباره میشود.
حاشیه ها
1398/09/07 19:12
نطع گردون را که......بیدقست--------بیدق پیاده شطرنج است-

سیف فرغانی