شمارهٔ ۵۶
آن کو بدر تو سر نهاده است
پای از دو جهان بدر نهاده است
در دام غم تو طایر وهم
با بال شکسته پر نهاده است
سلطان که بسکه نقش نامش
بر چهره سیم و زر نهاده است
تا باشدش آب روی حاصل
بر خاک در تو سر نهاده است
در خانه دل ز دست عشقت
غم بر سر یکدگر نهاده است
عاشق چه کند چو اندرین ره
از بهر تو پای در نهاده است
باری بکشد بپشت همت
چون روی بدین سفر نهاده است
بیچاره سری گرفته بر دست
پای از همه پیشتر نهاده است
از بهر مراد دل درین راه
جا نیست که در خطر نهاده است
عاشق سر خدمتی عجب نیست
در پای رقیب اگر نهاده است
ترسا بنهد ز بهر عیسی
سر بر قدمی که خر نهاده است
رویت که بنور او توان دید
ارواح که در صور نهاده است
دیر است که از پس هوایت
اندر پی ما شرر نهاده است
در پیش رخ تو عقل کوریست
کش آینه در نظر نهاده است
از بهر بهای بوسه تو
کش روح به از شکر نهاده است
گر جان برود تفاوتی نیست
اندر لبت آن اثر نهاده است
خورشید و مهت نمی توان گفت
در من خرد این قدر نهاده است
کز جبهه تو هزار اکلیل
بر تارک ماه و خور نهاده است
آن خشک لبی که دست عشقش
داغی ز تو بر جگر نهاده است
از خون جگر بر آستانت
صد نقطه بچشم تر نهاده است
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن کو بدر تو سر نهاده است
پای از دو جهان بدر نهاده است
هوش مصنوعی: کسی که سرش را به پای تو گذاشته است، از هر دو جهان جدا شده است.
در دام غم تو طایر وهم
با بال شکسته پر نهاده است
هوش مصنوعی: پرندهای که نماد خیال و تصور است، به خاطر اندوه تو با بالهای شکسته به دام افتاده و نمیتواند پرواز کند.
سلطان که بسکه نقش نامش
بر چهره سیم و زر نهاده است
هوش مصنوعی: سلطان به قدری درخشنده و با شکوه است که نامش بر روی سکه و طلا نمایان شده است.
تا باشدش آب روی حاصل
بر خاک در تو سر نهاده است
هوش مصنوعی: برای اینکه برکات و زیباییهای حاصل به زمین بیفتد، او (محبت یا احساس) سر خود را بر تو گذاشته است.
در خانه دل ز دست عشقت
غم بر سر یکدگر نهاده است
هوش مصنوعی: در دل خانه، به خاطر عشق تو، غم بر سر یکدیگر قرار گرفته است.
عاشق چه کند چو اندرین ره
از بهر تو پای در نهاده است
هوش مصنوعی: عاشق چه باید بکند در حالی که به خاطر تو قدم در این راه گذاشته است.
باری بکشد بپشت همت
چون روی بدین سفر نهاده است
هوش مصنوعی: در این سفر، زحمات و تلاشهای طاقتفرسا را باید به دوش کشید، زیرا این journey سختیهای خود را دارد.
بیچاره سری گرفته بر دست
پای از همه پیشتر نهاده است
هوش مصنوعی: شخصی که دچار ناامیدی شده و با حسرت دست خود را بر روی سرش گذاشته است، به این نتیجه رسیده که از همه دیگران پیشی گرفته و به تنهایی بار سنگینی را بر دوش میکشد.
از بهر مراد دل درین راه
جا نیست که در خطر نهاده است
هوش مصنوعی: برای رسیدن به خواستههای قلبی، در این مسیر جایی وجود ندارد که خطر در آن نباشد.
عاشق سر خدمتی عجب نیست
در پای رقیب اگر نهاده است
هوش مصنوعی: عاشق، به خاطر عشقش، هیچ تعجبی ندارد که برای رقیب خود تسلیم شود و در پای او زانو بزند.
ترسا بنهد ز بهر عیسی
سر بر قدمی که خر نهاده است
هوش مصنوعی: یک مسیحی به خاطر عشق و احترام به عیسی، سرش را بر پای چیزی میگذارد که یک الاغ بر آن نشسته است.
رویت که بنور او توان دید
ارواح که در صور نهاده است
هوش مصنوعی: چهرهات آنقدر نورانی و درخشان است که میتوان به کمک آن روحها را دید که در شکلها و قالبها قرار گرفتهاند.
دیر است که از پس هوایت
اندر پی ما شرر نهاده است
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که شعلههای عشق تو به دنبالم آمده و مرا میسوزاند.
در پیش رخ تو عقل کوریست
کش آینه در نظر نهاده است
هوش مصنوعی: در مقابل چهرهی تو، عقل به زمین افتاده و ناتوان شده است؛ چون آینهای در برابر دیدگانش قرار دادهاند که چهرهی تو را به خوبی نشان میدهد.
از بهر بهای بوسه تو
کش روح به از شکر نهاده است
هوش مصنوعی: برای ارزش بوسهات، جانم را فدای آن میکنم، چه اینکه این کار از شیرینترین نعمتها ارزشمندتر است.
گر جان برود تفاوتی نیست
اندر لبت آن اثر نهاده است
هوش مصنوعی: اگر جانم هم برود، فرقی ندارد؛ زیرا آن اثر در لبت جاودانه است.
خورشید و مهت نمی توان گفت
در من خرد این قدر نهاده است
هوش مصنوعی: نمیتوانم بگویم که چقدر عقل و خرد در وجود من به اندازهی خورشید و ماه است.
کز جبهه تو هزار اکلیل
بر تارک ماه و خور نهاده است
هوش مصنوعی: از پیشانی تو هزار گل زیبا مانند تاجی بر سر ماه و خورشید قرار داده شده است.
آن خشک لبی که دست عشقش
داغی ز تو بر جگر نهاده است
هوش مصنوعی: آن شخصی که به خاطر عشق تو رنجی را تحمل کرده و در دلش درد و غم وجود دارد، حالا احساساتی قوی نسبت به تو دارد.
از خون جگر بر آستانت
صد نقطه بچشم تر نهاده است
هوش مصنوعی: از درد و رنج دل، بر درگاه تو اشکهای زیادی ریختهام.

سیف فرغانی