شمارهٔ ۴۴۱
ای پسر گر عاشقی دعوی ما ومن مکن
از صفا تن را چو جان گردان وجان را تن مکن
بامدادان گر نبینی روی چون خورشید دوست
روز را شب دان وچشم خود بدو روشن مکن
چون نمی سوزی چو شمع اندر شب سودای یار
گر چراغت روز باشد اندرو روغن مکن
اندرین معدن که مردان آستین پر زر کنند
خویشتن را همچو طفلان خاک در دامن مکن
چون نرفتی راه بر خود رنگ درویشی مبند
چون شکاری نیست سگ را طوق در گردن مکن
نفس روباهست، اگر تو سگ نیی با آدمی
گر گساری بهر این روباه شیرافگن مکن
عقل نیکوخواه داری نفس را فرمان مبر
چون بلشکر استواری صلح با دشمن مکن
سر بسر ملک سلیمان زآدمی پر دیو شد
چون پری دارست خانه اندرو مسکن مکن
چون کسی دنیا خوهد با او حدیث دین مگو
هرکه سر گین سوزد اندر مجمرش لادن مکن
سیف فرغانی برو همت زدنیا بر گسل
از پی عنقای مغرب دانه از ارزن مکن
بهر یار ار شعر گویی نام غیر او مبر
بهر چشم ار سرمه یی سایی خاک در هاون مکن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای پسر گر عاشقی دعوی ما ومن مکن
از صفا تن را چو جان گردان وجان را تن مکن
هوش مصنوعی: ای پسر، اگر عاشق هستی، ادعای ما و تو را مطرح نکن. جسم را مانند جان خود بدان و جان را به جسم تبدیل نکن.
بامدادان گر نبینی روی چون خورشید دوست
روز را شب دان وچشم خود بدو روشن مکن
هوش مصنوعی: اگر در صبح زود چهرهی محبوبی را که مانند خورشید میدرخشد نبینی، روز را شب تلقی کن و چشمانت را به او مفتوح نکن.
چون نمی سوزی چو شمع اندر شب سودای یار
گر چراغت روز باشد اندرو روغن مکن
هوش مصنوعی: اگر مانند شمع در شب نمیسوزی و درد دوری معشوق را احساس نمیکنی، پس چراغت اگر در روز هم روشن باشد، هیچ فایدهای ندارد. نیازی به سوزاندن روغن برای روشن نگهداشتن آن نیست.
اندرین معدن که مردان آستین پر زر کنند
خویشتن را همچو طفلان خاک در دامن مکن
هوش مصنوعی: در این مکان که مردان به جمعآوری ثروت مشغولند، خود را مانند کودکان به بازی بیهوده مشغول نکن.
چون نرفتی راه بر خود رنگ درویشی مبند
چون شکاری نیست سگ را طوق در گردن مکن
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده است که اگر به مسیر درست نروی، نباید خود را به ظاهری از درویش بودن تزئین کنی. زیرا مانند یک شکارچی نیستی که نیازی به علامتی بر گردن داشته باشد. در واقع، باید واقعیات درونی خود را در نظر بگیری و از تظاهر به ویژگیهایی که ندارید، پرهیز کنی.
نفس روباهست، اگر تو سگ نیی با آدمی
گر گساری بهر این روباه شیرافگن مکن
هوش مصنوعی: اگر تو خود را شبیه سگی نجیب نمیبینی، پس چرا با روباه حیلهگر همدستی میکنی؟ به او میدان نده و اجازه نده از تو سوءاستفاده کند.
عقل نیکوخواه داری نفس را فرمان مبر
چون بلشکر استواری صلح با دشمن مکن
هوش مصنوعی: اگر عقل دلسوزی داری، نباید به نفس خود فرمان بدهی، چون نفس مانند ارتشی است که در برابر تو قرار دارد. پس با دشمنان خود مدارا نکن.
سر بسر ملک سلیمان زآدمی پر دیو شد
چون پری دارست خانه اندرو مسکن مکن
هوش مصنوعی: تمام سرزمین سلیمان در دست انسانها پر از دیوان و جنها شده است. چون درون آن خانه روحهای ناپاک فراوانی وجود دارد، در آنجا سکونت نکن.
چون کسی دنیا خوهد با او حدیث دین مگو
هرکه سر گین سوزد اندر مجمرش لادن مکن
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال دنیا و بهرهمندیهای آن باشد، با او دربارهی مسائل مذهبی صحبت نکن. زیرا هر کسی که دلش به چیزهای دنیوی مشغول است، نباید به او چیزهای ارزشمند و معنوی آموزش داد.
سیف فرغانی برو همت زدنیا بر گسل
از پی عنقای مغرب دانه از ارزن مکن
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به درخواست از کسی میپردازد که از زندگی دنیا دست بردارد و به دنبال هدفهای بلند پروازانه برود. او پیشنهاد میدهد که به جای هدر دادن وقت بر روی چیزهای بیارزش، باید به دنبال دستاوردهای بزرگ و ارزشمند باشد. در نهایت، شاعر تاکید میکند که قبل از هر چیز، نباید به چیزهای کمارزش توجه کرد.
بهر یار ار شعر گویی نام غیر او مبر
بهر چشم ار سرمه یی سایی خاک در هاون مکن
هوش مصنوعی: اگر برای محبوب خود شعر میگویی، نام دیگری را در آن نیاور و اگر برای چشم او سرمهای میسایی، خاک را در هاون آسیاب نکن.