گنجور

شمارهٔ ۳۴۱

مرا از عشق تو دستیست بر دل
مرا از دست تو پاییست در گل
مرا از نقطه خالت زده موج
محیط عشق تو در مرکز دل
مرا در عالم دل خسروانند
همه فرهاد آن شیرین شمایل
دگر مردار بویحیی نگردم
اگر گردم بتیغ عشق بسمل
چو تو در رفتن آیی آب چشمم
رود اندر پی تو چند منزل
درین ره چون جرس بردارم آواز
فغان از دل کنم همچون جلاجل
رفیق تست نغمت را بنالد
برین بالاشتر در زیر محمل
تو نزدیک منی من دور از تو
تو با من همنشین من از تو غافل
بتیغ غیرت ای جان بر دلم زن
مرا از غیر خود پیوند بگسل
بزلف خویش قیدم کردی و هست
مرا حل کردن این عقده مشکل
دل مجنون من دیوانه کردار
شد اندر بند آن مسکین سلاسل
چو کوزه آب عشقت خورد آدم
در آن حالت که بودش صورت از گل
باقبال وصالت بنده یی کو
که همچون سیف فرغانیست مقبل

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا از عشق تو دستیست بر دل
مرا از دست تو پاییست در گل
هوش مصنوعی: عشق تو موجب شده که قلبم تحت تأثیر قرار بگیرد و وجود تو باعث شده که نتوانم از مشکلات و موانع فرار کنم.
مرا از نقطه خالت زده موج
محیط عشق تو در مرکز دل
هوش مصنوعی: محبت تو در جان من به مانند موجی بی‌پایان در حال حرکت است و من به خاطر نزدیک بودن به تو، همیشه در حال احساس شور و هیجان هستم.
مرا در عالم دل خسروانند
همه فرهاد آن شیرین شمایل
هوش مصنوعی: در دل من همه شاهان و بزرگانی که در دنیا وجود دارند، مانند فرهاد هستند که عاشق شیرین‌اند.
دگر مردار بویحیی نگردم
اگر گردم بتیغ عشق بسمل
هوش مصنوعی: اگر دوباره به حالت مرده‌ای درنیایم، اگر این‌گونه شوم، تنها به خاطر تیزی و شدت عشق خواهد بود.
چو تو در رفتن آیی آب چشمم
رود اندر پی تو چند منزل
هوش مصنوعی: وقتی که تو از کنارم می‌ روی، اشک‌هایم به دنبالت جاری می‌شود و فاصله‌ها را طی می‌کند.
درین ره چون جرس بردارم آواز
فغان از دل کنم همچون جلاجل
هوش مصنوعی: وقتی در این راه گام برمی‌دارم، صدای ناله‌ای از دل برمی‌خیزد که همچون زنگی به صدا درمی‌آید.
رفیق تست نغمت را بنالد
برین بالاشتر در زیر محمل
هوش مصنوعی: دوست تو در زیر بار، ندا و صدای تو را به افسردگی و غمگینی می‌کشد.
تو نزدیک منی من دور از تو
تو با من همنشین من از تو غافل
هوش مصنوعی: تو به من نزدیک هستی، اما من از تو دورم. تو همواره با من هستی، ولی من از وجود تو غافل هستم.
بتیغ غیرت ای جان بر دلم زن
مرا از غیر خود پیوند بگسل
هوش مصنوعی: ای جان، با احساس غیرت بر دلم حمله کن و مرا از وابستگی به دیگران آزاد کن.
بزلف خویش قیدم کردی و هست
مرا حل کردن این عقده مشکل
هوش مصنوعی: عشق تو مرا به زنجیر زلف خود بسته و حالا برای من دشوار است که این مشکل را حل کنم.
دل مجنون من دیوانه کردار
شد اندر بند آن مسکین سلاسل
هوش مصنوعی: دل دیوانه‌ی من به خاطر رفتارهای عشق، گرفتار زنجیرهای آن معشوق بیچاره شد.
چو کوزه آب عشقت خورد آدم
در آن حالت که بودش صورت از گل
هوش مصنوعی: انسان در حالتی که تحت تأثیر عشق تو قرار دارد، همچون کوزه‌ای است که آب عشق را می‌نوشد، اما در همان لحظه، ظاهری از خاک و گل دارد.
باقبال وصالت بنده یی کو
که همچون سیف فرغانیست مقبل
هوش مصنوعی: شاید به خوش‌اقبالی کسی اشاره دارد که به خاطر عشق و وصال به محبوب، همچون سیف فرغانی، فردی برجسته و خاص است. این فرد می‌تواند به عنوان نمونه‌ای از اقبال و خوش‌شانسی در عشق و ارتباط با محبوبش به تصویر کشیده شود.