گنجور

شمارهٔ ۱۲۲

عشق تو عالم دل جمله بیکبار گرفت
بختیار اوست برما که ترا یار گرفت
من اسیر خود واز عشق جهانی بیخود
من درین ظلمت وعالم همه انوار گرفت
وقت آنست که از روزن ما در تابد
آفتابی که شعاعش در ودیوار گرفت
بلبل از غلغل مستانه خود بی خبرست
که گل از باغ بشهر آمد و بازار گرفت
دوست در روز نهان نیست چو آتش در شب
لیک نورش ره ادراک بر ابصار گرفت
باغ وصل تو که هجران چو سر دیوارش
از پی حفظ گل وصل تو در خار گرفت
هست ملکی که سلاطین جهاندار آنرا
نتوانند بشمشیر گهر دار گرفت
حسن تو یوسفی و عشق تو روح القدسی است
که ازو مریم اندیشه من بار گرفت
دل خود را پس ازین قلب نخوانم چو زعشق
مهر همچون درم وسکه چو دینار گرفت
دوست چون روی بغمخواری من کرد مرا
چه غم ار پشت زمین دشمن (خون) خوار گرفت
سیف فرغانی اگر نیز مرا قدح کند
عیب او هم نکنم نیست بر اغیار گرفت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق تو عالم دل جمله بیکبار گرفت
بختیار اوست برما که ترا یار گرفت
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شد که تمام دلم یکباره تحت تأثیر قرار بگیرد. خوشبختی بر ما سایه افکنده است، چون تو دوستم شدی.
من اسیر خود واز عشق جهانی بیخود
من درین ظلمت وعالم همه انوار گرفت
هوش مصنوعی: من گرفتار خودم و از عشق آنچنان متأثر شده‌ام که نسبت به جهانیان بی‌خبرم. در این تاریکی و در این عالم، همه‌چیز غرق در خاموشی است.
وقت آنست که از روزن ما در تابد
آفتابی که شعاعش در ودیوار گرفت
هوش مصنوعی: وقت آن است که آفتاب از روزنه‌ای به درون بتابد، آفتابی که نورش در دیوار منعکس شده است.
بلبل از غلغل مستانه خود بی خبرست
که گل از باغ بشهر آمد و بازار گرفت
هوش مصنوعی: بلبل به شوق و شادی خود مشغول است و از این موضوع بی‌خبر است که گل از باغ خارج شده و در شهر معروف و مورد توجه قرار گرفته است.
دوست در روز نهان نیست چو آتش در شب
لیک نورش ره ادراک بر ابصار گرفت
هوش مصنوعی: دوست مانند آتش نیست که در روز قابل دیدن باشد، اما نور او به گونه‌ای است که درک و مشاهده‌اش برای چشم‌ها ممکن می‌شود.
باغ وصل تو که هجران چو سر دیوارش
از پی حفظ گل وصل تو در خار گرفت
هوش مصنوعی: در باغ وصالت، جدایی مانند دیواری است که برای حفظ گل وصالت، خارها را به جان می‌خرد.
هست ملکی که سلاطین جهاندار آنرا
نتوانند بشمشیر گهر دار گرفت
هوش مصنوعی: ملکی وجود دارد که حتی سلاطین و پادشاهان جهان هم نمی‌توانند آن را با شمشیر و قدرت خود تصرف کنند.
حسن تو یوسفی و عشق تو روح القدسی است
که ازو مریم اندیشه من بار گرفت
هوش مصنوعی: زیبایی تو مانند زیبایی یوسف است و عشق تو روح‌القدسی است که مریم، مادر عیسی، از آن الهام گرفته است.
دل خود را پس ازین قلب نخوانم چو زعشق
مهر همچون درم وسکه چو دینار گرفت
هوش مصنوعی: دیگر دل خود را قلب نمی‌نامم، چون عشق او ارزشمندتر از طلا و سکه است.
دوست چون روی بغمخواری من کرد مرا
چه غم ار پشت زمین دشمن (خون) خوار گرفت
هوش مصنوعی: وقتی دوستم در زمان غم و اندوهم به من کمک کرد، دیگر برایم مهم نیست که دشمنان وارد عمل شوند و مرا آزار دهند.
سیف فرغانی اگر نیز مرا قدح کند
عیب او هم نکنم نیست بر اغیار گرفت
هوش مصنوعی: اگر سیف فرغانی هم مرا مورد انتقاد قرار دهد، من او را سرزنش نمی‌کنم، زیرا این موضوع بر دیگران تأثیری ندارد.