شمارهٔ ۱۱۸
منم آن کس که عشق یارم کشت
زنده گشتم چوآن نگارم کشت
گنج وصلش طلب همی کردم
سنگ بر سر زدوچو مارم کشت
من بی آب رستم از آتش
چون ببادی چراغ وارم کشت
با سلیمان چه پنجه یارم کرد
من که موری همی نیارم کشت
هر شبی طول عمر او خواهم
گرچه روزی هزار بارم کشت
عاشقان جمله کشتگان غمند
منم آنکس که غم گسارم کشت
گرچه بشنود ناله زارم
دوست رحمت نکرد وزارم کشت
قوس ابروش صید دل می کرد
زد یکی تیر ودر شکارم کشت
زنده وصل می کند امسال
آنکه از هجر خویش پارم کشت
این گلستان زباغ وصل مرا
گل کنون می دهد که خارم کشت
من مرده چو سیف فرغانی
زنده اکنون شدم که یارم کشت
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منم آن کس که عشق یارم کشت
زنده گشتم چوآن نگارم کشت
هوش مصنوعی: من آن کسی هستم که عشق به محبوبم مرا از پا درآورد، اما پس از آن، به زندگی جدیدی برخاستم و همچون او شکل و زیبایی یافتم.
گنج وصلش طلب همی کردم
سنگ بر سر زدوچو مارم کشت
هوش مصنوعی: با هر تلاشی که برای رسیدن به وصال محبوب میکردم، به من آسیب میزدند و مثل یک مار خطرناک مرا از بین میبردند.
من بی آب رستم از آتش
چون ببادی چراغ وارم کشت
هوش مصنوعی: من بدون آب مانند رستم از آتش میخواهم بگریزم، مثل اینکه در باد چراغی خاموش میشود.
با سلیمان چه پنجه یارم کرد
من که موری همی نیارم کشت
هوش مصنوعی: من چه کار بزرگی با سلیمان انجام دادم که حتی یک مورچه هم نمیتوانم بزنم.
هر شبی طول عمر او خواهم
گرچه روزی هزار بارم کشت
هوش مصنوعی: هر شبی که او را در کنار خود داشته باشم، برایم طول عمر میآورد، حتی اگر در طول روز هزار بار هم کشته شوم.
عاشقان جمله کشتگان غمند
منم آنکس که غم گسارم کشت
هوش مصنوعی: عاشقان همه در غم و اندوه هستند و من آن فردیام که با غم خود این عشق را میکشم.
گرچه بشنود ناله زارم
دوست رحمت نکرد وزارم کشت
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دوست صدای ناله و گریهام را میشنود، اما به من رحم نمیکند و از شدت غم و اندوه مرا از پای در میآورد.
قوس ابروش صید دل می کرد
زد یکی تیر ودر شکارم کشت
هوش مصنوعی: حنای ابرویش دل مرا به دام انداخت و با یک تیر محبتش، شکارم کرد و جانم را گرفت.
زنده وصل می کند امسال
آنکه از هجر خویش پارم کشت
هوش مصنوعی: امسال، کسی که به عشق وصل میشود، میتواند حال و روز کسی را دگرگون کند که به خاطر جدایی و دوری از محبوبش، دچار رنج و ناراحتی شده است.
این گلستان زباغ وصل مرا
گل کنون می دهد که خارم کشت
هوش مصنوعی: این باغی که گلهای زیبایی دارد، به خاطر وصال معشوق من به شکوفایی رسیده است، اما من خود احساس درد و رنج میکنم و گویی بهجای گل، خاری در دل دارم.
من مرده چو سیف فرغانی
زنده اکنون شدم که یارم کشت
هوش مصنوعی: من به مانند سیف فرغانی که زمانی مرده بود، اکنون زنده شدهام زیرا عشق و حضور یارم جان تازهای به من بخشیده است.
حاشیه ها
1395/07/07 13:10
مهدی مح
فعلاتن مفاعلن فع لن

سیف فرغانی