گنجور

بخش ۴۶ - در صفت کبر و عجب

خوبرویی تو زشتخوی مباش
راست بشنو دروغ گوی مباش
بامن پیوسته تازه روی و لطیف
تا شوی در میان جمع حریف
چون زنخوت کنی دماغ تهی
پای بر تارک سپهر نهی
وگر از کبر برتری‌طلبی
سرفرازی و سروری‌طلبی‌،
کبرت از چرخ برزمین فکند
در دل مردم از تو کین فکند
کبر را عقل و شرع نستایند
عاقلان سوی کبر نگرایند
صورت کبر را سگی دانش
که بدست آشکار و پنهانش
هر که دروی زکبر اثر باشد
دان که از سگ پلیدتر باشد
از تواضع بزرگوار شوی
وز تکبر ذلیل و خوارشوی
چون تو کبر و بی پا باشی
خاص درگاه کبریا باشی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: طریق التحقیق دکتر مؤذنی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1395/12/13 14:03
و .ا

چون تو بی کبر و بی ریا باشی
خا ص درگا ه کبریا باشی