بخش ۱۵ - فی قدوم الخضر
دوش چون شاهد جهان افروز
زلف شب برگرفت از رخ روز
من چو عنقا نهفته روی از خلق
شسته حرف ها زتختهٔ زرق
گاهی اندر فنا بقا جستم
درد را زان جهت دوا جستم
گاه سر بر در عدم زدهام
در ره نیستی قدم زدهام
به وثاقم درآمد از ناگاه
خضر پیغمبر آن ولی الله
گفت ای عندلیب گلشن کن
طوطی خوش نوای نغز سخن
تا کی این عاجزی و حیرانی
اندرین تنگنای ظلمانی
چونکه بر تافتی زدعوی روی
خیز و آب حیات معنی جوی
تا زین ظلمتت نجات بود
در جهان بقا حیات بود
در مضیق جهان توقف چیست؟
این همه غصه و تاسف چیست؟
نه چو یعقوبگم شدت فرزند
که بریدی زخرمی پیوند
گفت خضرم ز راه غمخواری
کای فرو مانده در گرفتاری
بیت احزان چه جای توست بگو
مصر عشق از برای توست بجو
خیز و بیرون خرام ازین مسکن
رخت خود زین وطن برون افکن
کاندرین خطه خراب آباد
نشود خود دل خراب آباد
بخش ۱۴ - مدح امیرالمومنین علی(ع): بود حیدر در مدینه علمبخش ۱۶ - در جواب حضرت خضر علیه السلام گوید: گفتم ای مرهم دل ریشم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: طریق التحقیق دکتر مؤذنی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش چون شاهد جهان افروز
زلف شب برگرفت از رخ روز
هوش مصنوعی: دیشب، وقتی که موی شب را از چهره روز برمیداشت، مانند یک معشوقه نورافشان در دنیا بود.
من چو عنقا نهفته روی از خلق
شسته حرف ها زتختهٔ زرق
هوش مصنوعی: من مانند پرندهٔ افسانهای، از دیدهها پنهانم و از مردم دوری میکنم و از سخنان بیمحتوا فاصله گرفتهام.
گاهی اندر فنا بقا جستم
درد را زان جهت دوا جستم
هوش مصنوعی: گاهی در از دست دادن و نابودی، به دنبال استمرار و پایندگی بودم و برای درمان دردهایم به همین دلیل راه حل را جستم.
گاه سر بر در عدم زدهام
در ره نیستی قدم زدهام
هوش مصنوعی: گاهی سر به بیوجودی گذاشتهام و در مسیر نیستی قدم برداشتهام.
به وثاقم درآمد از ناگاه
خضر پیغمبر آن ولی الله
هوش مصنوعی: ناگهان خضر پیامبر، ولی خدا، به کمکم آمد و مرا در دستان خود گرفت.
گفت ای عندلیب گلشن کن
طوطی خوش نوای نغز سخن
هوش مصنوعی: بگو ای پرنده خوش صدای باغ، سخنان زیبا و شیرینی را بیان کن.
تا کی این عاجزی و حیرانی
اندرین تنگنای ظلمانی
هوش مصنوعی: تا کی باید در این وضعیت ناتوانی و سردرگمی بمانم در این مکانی تاریک و محدود؟
چونکه بر تافتی زدعوی روی
خیز و آب حیات معنی جوی
هوش مصنوعی: وقتی که آفتاب تابید و چهرهات روشن شد، برخیز و به دنبال آب حیات بگرد.
تا زین ظلمتت نجات بود
در جهان بقا حیات بود
هوش مصنوعی: تا زمانی که از این تاریکی نجات یابی، در جهان زندگی و بقا وجود خواهد داشت.
در مضیق جهان توقف چیست؟
این همه غصه و تاسف چیست؟
هوش مصنوعی: در دنیایی که محدودیتها و سختیهای زیادی وجود دارد، چرا باید منتظر بمانیم؟ این همه ناراحتی و افسوس برای چیست؟
نه چو یعقوبگم شدت فرزند
که بریدی زخرمی پیوند
هوش مصنوعی: من هرگز فرزندم را گم نمیکنم، مانند یعقوب، چرا که ارتباط و پیوند خوشحالیام با او قطع نمیشود.
گفت خضرم ز راه غمخواری
کای فرو مانده در گرفتاری
هوش مصنوعی: خضر به من گفت که من به خاطر نگرانی تو به اینجا آمدهام، ای کسی که در مشکلات ماندهای.
بیت احزان چه جای توست بگو
مصر عشق از برای توست بجو
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوه، جایی برای تو وجود ندارد؛ بگو که عشق، همه چیز را برای تو میجوید و فراهم میآورد.
خیز و بیرون خرام ازین مسکن
رخت خود زین وطن برون افکن
هوش مصنوعی: بیدار شو و از این خانه بیرون بیا، لباست را از این سرزمین دور کن.
کاندرین خطه خراب آباد
نشود خود دل خراب آباد
هوش مصنوعی: در این منطقه ویران، دل اهل آنجا هرگز آرام نخواهد بود.
حاشیه ها
1395/12/12 16:03
و .ا
خیز و بیرون خرام ازین مسکن
رخت خود زین وطن برون افکن
1395/12/13 14:03
و .ا
من چو عنقا نهفته روی از خلق
شسته حرف ها زتختهٔ زرق
1399/08/25 16:10
علی
که بریدی زخرمنی پیوند