گنجور

بخش ۲۷ - کتاب کتبه الی بغداد مع نسخة تصنیفه انفذه عند الامام الاجل الاوحد برهان‌الدّین ابی‌الحسن علی‌بن ناصر الغزنوی یعرف به بریان‌گر

ای تو بر دین مصطفی سالار
بر طریق برادری کن کار
عهد دیرینه را به یاد آور
وز طریق برادری مگذر
دین حق را به حق تویی برهان
مر مرا زین عقیله‌ها برهان
تو به بغداد شاد و من ناشاد
خود نگویی ورا رسم فریاد
سال و مه ترسناک و انده‌گین
مانده محبوس تربت غزنین
مکن آخر برادری پیش آر
وز میان این حجابها بردار
گرچه هستم اسیر هر نااهل
چشم دارم که کار گردد سهل
تا کی این انقباض و این دوری
به سرِ من که تو نه معذوری
عهدهای قدیم را یاد آر
حق نان و نمک فرو مگذار
این کتابی که گفته‌ام در پند
چون رخ حور دلبر و دلبند
گرچه بسیار دیده‌ای تألیف
هیچ دیدی بدین صفت تصنیف
انس دلهای عارفان سخن
تازه و بامزه نه بی سر و بُن
هرچه دانسته‌ام ز نوع علوم
کرده‌ام جمله خلق را معلوم
آنچه نصّ است و آنچه اخبارست
ور مشایخ هرآنچه آثارست
اندرین نامه جملگی جمع است
مجلس روح را یکی شمع است
ملکوت این سخن چو برخوانند
حرز و تعویذ خویش گردانند
عاقلان را غذای جان باشد
عارفان را به از روان باشد
ساحری کرده‌ام درین معنی
زان کجا عقل دادم این فتوی
گر تبجّح بدین کنم شاید
زین سخنها که جان برآساید
یک سخن زین و عالمی دانش
همچو قرآن پارسی خوانش
روح را سال و ماه همچو غذاست
دل مجروح را بسان شفاست
من چه گویم تو خود نکو دانی
که نگردم خجل چو برخوانی
مر خرد را نسیم اوست چو گل
نه چو دیگر حدیث بانگ دهل
روز بازار فضل و علم مفید
عرصهٔ علم و عالم توحید
همچو دوشیزه دختری زیبا
به جمال و بها چو ماه سما
به حلی و حلل چو گردن حور
دست نااهل دار یارب دور
عدّتی می‌شناسم این را من
پیش ایزد مهین ذوالمن
کین سخنها نجات من باشد
زانکه توحید ذوالمنن باشد
شادمان مصطفی و یارانش
وانکه هستند دوستدارانش
چار یار گزیده اهل ثنا
بر تن و جانشان ز بنده دعا
مرتضی و بتول و دو پسرش
وانکه سوگند من بود به سرش
نخورم غم گر آل بوسفیان
نشوند از حدیث من شادان
چون ز من شد خدای من خشنود
مصطفی را ز من روان آسود
مالک دوزخ ار بُوَد غضبان
غضب او بگو مرا چه زیان
مر مرا مدح مصطفی است غذی
جان من باد جانش را به فدی
آل او را به جان خریدارم
وز بدی‌خواه آل بیزارم
دوستدار رسول و آلِ ویم
زانکه پیوسته در نوال ویم
گر بدست این عقیده و مذهب
هم براین بد بداریم یارب
من ز بهر خود این گزیدستم
کاندرین ره نجات دیدستم
تو که بر دین شرع برهانی
به سرِ من که جمله برخوانی
تو چه دانی بیار و فتوی کن
نیست اندر سخن مجال سُخن
گفتم این و برت فرستادم
درِ گنج علوم بگشادم
عددش هست ده هزار ابیات
همه امثال و پند و مدح و صفات
گر ترا این سخن پسند آید
جان من ایمن از گزند آید
ور پسند تو ناید این گفتار
خود ندیدی به جمله باد انگار
تو شناسی که نیست هزل و محال
نوش کن زود و خاک بر لب مال
منتظر مانده‌ام در این اندوه
وز غم روزگار بر دل کوه
این سخن را مطالعت فرمای
نیک و بد در جواب باز نمای
جاهلان جمله ناپسند کنند
وز سرِ جهل ریشخند کنند
وانکه باشد سخن‌شناس و حکیم
همچو قرآن نهد ورا تعظیم
یافت این بیتهای جزل فصیح
بر همه شعر شاعران ترجیح
گر کند طعنی اندرین نادان
گو بکن نیست بهتر از قرآن
خواند کافر ز جحد دل پر ریم
مصحف مجد را به افک قدیم
برشان شعرم ار بود ترفند
تو برو شکر کن برایشان خند
ندهم بیش از این ترا تصدیع
عرضه کن بر همه شریف و وضیع
گویی این اعتقاد مجدودست
جمله برگفتش آنچه مقصودست
تا بدانی یقین که این گفته
دُرّ دریاست جمله ناسفته
خالق غیب‌دان گواه من است
کین ره شاهراه و راه من است
بس کنم قصّه و دعا گویم
مر ترا در ثنا رضا جویم
خواهم از کردگار خود شب و روز
که شوی بر مرادها پیروز
بود نیمی گذشته از مرداد
که از این گفته‌ها بدادم داد
شد تمام این کتاب در مه دی
که در آذر فکندم این را پی
پانصد و بیست و پنج رفته ز عام
پانصد و سی و چار گشت تمام
باد بر مصطفی درود و سلام
ابدالدّهر صدهزاران عام
صدهزاران ثنا چو آب زلال
از رهی باد بر محمد و آل

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای تو بر دین مصطفی سالار
بر طریق برادری کن کار
هوش مصنوعی: ای تو که بر راه دین پیامبر بزرگوار، رهبری می‌کنی، در مسیر برادری عمل کن.
عهد دیرینه را به یاد آور
وز طریق برادری مگذر
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش پیمان قدیمی را و از مسیر برادری دور نشو.
دین حق را به حق تویی برهان
مر مرا زین عقیله‌ها برهان
هوش مصنوعی: ای حق، تو دلیل و برهان من هستی. مرا از این مشکلات و شبهات رها کن.
تو به بغداد شاد و من ناشاد
خود نگویی ورا رسم فریاد
هوش مصنوعی: تو خوشبختی در بغداد و من خوشبخت نیستم، اما تو حتی نامی از حال و روز من نمی‌گویی و این خیلی دردناک است.
سال و مه ترسناک و انده‌گین
مانده محبوس تربت غزنین
هوش مصنوعی: در این بیت بیان شده است که سال و ماه به گونه‌ای ترسناک و غم‌آلود سپری شده‌اند و کسی در خاک غزنین احساس زندانی بودن می‌کند.
مکن آخر برادری پیش آر
وز میان این حجابها بردار
هوش مصنوعی: برادری را در آخر نشان نده و پرده‌ها را از میان بردار.
گرچه هستم اسیر هر نااهل
چشم دارم که کار گردد سهل
هوش مصنوعی: با اینکه به دست نااهلان گرفتار شده‌ام، اما امیدوارم که کارها به راحتی انجام شود.
تا کی این انقباض و این دوری
به سرِ من که تو نه معذوری
هوش مصنوعی: تا کی باید این فشار و فاصله را تحمل کنم، در حالی که تو هیچ دلیلی برای این دوری نداری؟
عهدهای قدیم را یاد آر
حق نان و نمک فرو مگذار
هوش مصنوعی: یادآوری کن پیمان‌های قدیمی را و هرگز حق نان و نمک را فراموش نکن.
این کتابی که گفته‌ام در پند
چون رخ حور دلبر و دلبند
هوش مصنوعی: این کتابی که به آن اشاره کردم، در نصیحت و هدایت به زیبایی چهره حوری دل‌ربا و معشوقه است.
گرچه بسیار دیده‌ای تألیف
هیچ دیدی بدین صفت تصنیف
هوش مصنوعی: هر چند که تو آثار زیادی از نویسندگان مختلف دیده‌ای، اما هیچ‌کدام را به این شکل و با این ویژگی‌ها ننوشته‌اند.
انس دلهای عارفان سخن
تازه و بامزه نه بی سر و بُن
هوش مصنوعی: دل‌های عارفان همیشه به یکدیگر نزدیک و صمیمی است و گفت‌وگوهایشان تازه و شیرین است، نه اینکه محتوایشان بی‌معنی و بدون بنیانی باشد.
هرچه دانسته‌ام ز نوع علوم
کرده‌ام جمله خلق را معلوم
هوش مصنوعی: هر آنچه که از دانش‌ها آموخته‌ام، تماماً برای روشن کردن افکار و آگاهی مردم بوده است.
آنچه نصّ است و آنچه اخبارست
ور مشایخ هرآنچه آثارست
هوش مصنوعی: هر آنچه که به‌طور واضح و مستند در متون دینی آمده است و همچنین هر آنچه که از گفته‌ها و نوشته‌های بزرگان نقل شده، معتبر و ارزشمند است.
اندرین نامه جملگی جمع است
مجلس روح را یکی شمع است
هوش مصنوعی: در این نامه، تمام مطالب گرد هم آمده‌اند و مجلس روح مانند یک شمع است که روشنی می‌بخشد.
ملکوت این سخن چو برخوانند
حرز و تعویذ خویش گردانند
هوش مصنوعی: وقتی این کلمات را می‌خوانند، مانند اینکه به عنوان محافظ و درمانی برای خود تلقی می‌شود.
عاقلان را غذای جان باشد
عارفان را به از روان باشد
هوش مصنوعی: افراد عاقل به دانش و خرد نیاز دارند تا روح و جانشان تغذیه شود، اما عارفان از درک و آگاهی روحانی بالاتری برخوردارند که برایشان مهم‌تر از زندگی مادی است.
ساحری کرده‌ام درین معنی
زان کجا عقل دادم این فتوی
هوش مصنوعی: من در این موضوع سحری انجام داده‌ام و به همین دلیل بود که به عقل خود این نظر را دادم.
گر تبجّح بدین کنم شاید
زین سخنها که جان برآساید
هوش مصنوعی: اگر من بخواهم به این موضوع پرداخته و بحث کنم، شاید از این حرف‌ها بتوانم جان را آرام کنم.
یک سخن زین و عالمی دانش
همچو قرآن پارسی خوانش
هوش مصنوعی: یک جمله از این کلام، به اندازه‌ای است که مثل دانش قرآن می‌تواند معانی عمیقی را به انسان منتقل کند.
روح را سال و ماه همچو غذاست
دل مجروح را بسان شفاست
هوش مصنوعی: روح انسان به مرور زمان و با گذر روزها و ماه‌ها تغذیه می‌شود و برای دل‌های شکسته و مجروح، شفابخش است.
من چه گویم تو خود نکو دانی
که نگردم خجل چو برخوانی
هوش مصنوعی: من چه بگویم؟ تو خود خوب می‌دانی که وقتی تو را صدا می‌زنم، خجالت‌زده نمی‌شوم.
مر خرد را نسیم اوست چو گل
نه چو دیگر حدیث بانگ دهل
هوش مصنوعی: عقل و خرد و اندیشه، مانند گلی است که نسیم آن را نوازش می‌کند، نه مانند صداهای دیگر که حاکی از هیاهو و شلوغی هستند.
روز بازار فضل و علم مفید
عرصهٔ علم و عالم توحید
هوش مصنوعی: در روزی که در آن علم و دانش ارزشمند است، زمینه برای یادگیری و شناخت حقیقت توحید فراهم می‌شود.
همچو دوشیزه دختری زیبا
به جمال و بها چو ماه سما
هوش مصنوعی: دختری زیبا و دلنشین مثل یک عروسک، با چهره‌ای روشن و دلربا که در شب مانند ماه در آسمان می‌درخشد.
به حلی و حلل چو گردن حور
دست نااهل دار یارب دور
هوش مصنوعی: هر چند زینت‌های زیبا و جذاب مانند گردن‌های حور را می‌توان دید، اما ای کاش دست ناپاکان از آن دور باشد.
عدّتی می‌شناسم این را من
پیش ایزد مهین ذوالمن
هوش مصنوعی: من افرادی را می‌شناسم که نزد خداوند بزرگ و مهربان مورد توجه و احترام هستند.
کین سخنها نجات من باشد
زانکه توحید ذوالمنن باشد
هوش مصنوعی: این سخن‌ها می‌تواند مرا نجات دهد، زیرا یگانگی و توحید خداوندی است که نعمت‌های بی‌پایانی دارد.
شادمان مصطفی و یارانش
وانکه هستند دوستدارانش
هوش مصنوعی: خوشحال و شاداب است مصطفی و دوستانش، و کسانی که به او علاقه دارند.
چار یار گزیده اهل ثنا
بر تن و جانشان ز بنده دعا
هوش مصنوعی: چهار یار برجسته که مورد احترام هستند، دعای بندگان بر جسم و روح آن‌ها تأثیر دارد.
مرتضی و بتول و دو پسرش
وانکه سوگند من بود به سرش
هوش مصنوعی: مرتضی و بتول و دو پسرشان و کسی که قسم خورده‌ام به او.
نخورم غم گر آل بوسفیان
نشوند از حدیث من شادان
هوش مصنوعی: اگر از داستان من، خاندان بوسفیان خوشحال نشوند، غمی نخواهم خورد.
چون ز من شد خدای من خشنود
مصطفی را ز من روان آسود
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند از من راضی شد، روح پیامبر مصطفی از من آسوده و در آرامش قرار گرفت.
مالک دوزخ ار بُوَد غضبان
غضب او بگو مرا چه زیان
هوش مصنوعی: اگر مالک دوزخ هم خشمگین شود، این خشم او بر من چه آسیبی می‌تواند برساند؟
مر مرا مدح مصطفی است غذی
جان من باد جانش را به فدی
هوش مصنوعی: مدح و تمجید از پیامبر اسلام، مایه افتخار و زندگی من است و من آماده‌ام جانم را فدای او کنم.
آل او را به جان خریدارم
وز بدی‌خواه آل بیزارم
هوش مصنوعی: من جانم را فدای خانواده او می‌کنم و از کسانی که به آن خانواده بد می‌اندیشند، متنفرم.
دوستدار رسول و آلِ ویم
زانکه پیوسته در نوال ویم
هوش مصنوعی: دوستدار پیامبر و خاندان او هستم، چون همیشه در نعمت و رحمت آنها قرار دارم.
گر بدست این عقیده و مذهب
هم براین بد بداریم یارب
هوش مصنوعی: اگر به این عقیده و مذهب هم به بدی نگاه کنیم، ای کاش خداوند به ما کمک کند.
من ز بهر خود این گزیدستم
کاندرین ره نجات دیدستم
هوش مصنوعی: من به خاطر خودم این مسیر را انتخاب کرده‌ام چون در این راه به نجات و رهایی پی بردم.
تو که بر دین شرع برهانی
به سرِ من که جمله برخوانی
هوش مصنوعی: تو که به شریعت و دین آگاهی و مهم‌ترین اصول را می‌دانی، در کنار من هستی و به همه آنها تسلط داری.
تو چه دانی بیار و فتوی کن
نیست اندر سخن مجال سُخن
هوش مصنوعی: تو چه می‌دانی، بیایید و نظر بدهید، زیرا در این گفتار، جایی برای سخن گفتن نیست.
گفتم این و برت فرستادم
درِ گنج علوم بگشادم
هوش مصنوعی: گفتم این صحبت را به تو می‌گویم و در اینجا در را به روی گنجینه‌های دانش باز می‌کنم.
عددش هست ده هزار ابیات
همه امثال و پند و مدح و صفات
هوش مصنوعی: او بیش از ده هزار بیت شعر دارد که شامل مثل‌ها، پندها، مدح‌ها و توصیف‌هاست.
گر ترا این سخن پسند آید
جان من ایمن از گزند آید
هوش مصنوعی: اگر این سخن مورد پسند تو باشد، جان من از هر آسیبی در امان خواهد بود.
ور پسند تو ناید این گفتار
خود ندیدی به جمله باد انگار
هوش مصنوعی: اگر این سخن به پسند تو نیاید، خودت نمی‌دانی که مثل باد همه‌جا در حال گذر است و آیا آن را دیده‌ای یا نه.
تو شناسی که نیست هزل و محال
نوش کن زود و خاک بر لب مال
هوش مصنوعی: تو می‌دانی که این زندگی بازی و کذب نیست، پس بیا و هر چه سریع‌تر نوشیدن را آغاز کن و غبار را از زبان دور کن.
منتظر مانده‌ام در این اندوه
وز غم روزگار بر دل کوه
هوش مصنوعی: در این غم و اندوه روزگار منتظرم، دل‌ام مثل کوه سنگین و پر از درد است.
این سخن را مطالعت فرمای
نیک و بد در جواب باز نمای
هوش مصنوعی: این جمله را به دقت بخوانید و جوانب مثبت و منفی آن را بررسی کنید و در پاسخ به آن روشن کنید.
جاهلان جمله ناپسند کنند
وز سرِ جهل ریشخند کنند
هوش مصنوعی: افراد نادان به همه چیز بد نگاه می‌کنند و به خاطر نادانی خود به دیگران می‌خندند.
وانکه باشد سخن‌شناس و حکیم
همچو قرآن نهد ورا تعظیم
هوش مصنوعی: کسی که درک و دانش خوبی دارد و به حکمت آشناست، باید با احترام با او رفتار کرد و او را گرامی داشت، همان‌طور که به قرآن حرمت می‌گذاریم.
یافت این بیتهای جزل فصیح
بر همه شعر شاعران ترجیح
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این موضوع است که واژه‌ها و اشعار این شاعر به قدری زیبا و برجسته هستند که بر همه شعرهای دیگر شاعران ارجحیت دارند و آنها را برتری می‌بخشند.
گر کند طعنی اندرین نادان
گو بکن نیست بهتر از قرآن
هوش مصنوعی: اگر کسی در مورد این موضوع نظر نادرستی بدهد، بگو که هیچ چیز بهتر از قرآن نیست.
خواند کافر ز جحد دل پر ریم
مصحف مجد را به افک قدیم
هوش مصنوعی: کافر با دل پر از کینه، کتاب مجد و عظمت را به گذشته‌ای بی‌اعتبار نسبت می‌دهد.
برشان شعرم ار بود ترفند
تو برو شکر کن برایشان خند
هوش مصنوعی: اگر شعرم به روش تو باشد، برو و شکرگزار باش و برایشان بخند.
ندهم بیش از این ترا تصدیع
عرضه کن بر همه شریف و وضیع
هوش مصنوعی: من بیشتر از این به تو نمی‌دهم، خودت را برای همه، چه بزرگ و چه کوچک، معرفی کن.
گویی این اعتقاد مجدودست
جمله برگفتش آنچه مقصودست
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که این عقیده محدود است و تمامی گفته‌ها به مقصدی خاص اشاره دارند.
تا بدانی یقین که این گفته
دُرّ دریاست جمله ناسفته
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تو باید به خوبی درک کنی که این سخن، همانند گوهر گرانبهایی است که هنوز ارزش واقعی‌اش ناگشوده مانده است.
خالق غیب‌دان گواه من است
کین ره شاهراه و راه من است
هوش مصنوعی: آفریدگار دانای نهان، شاهد بر من است که این مسیر جاده اصلی و راه من است.
بس کنم قصّه و دعا گویم
مر ترا در ثنا رضا جویم
هوش مصنوعی: دیگر داستان را تمام می‌کنم و از تو در ستایش دعا می‌کنم و رضایتت را می‌طلبم.
خواهم از کردگار خود شب و روز
که شوی بر مرادها پیروز
هوش مصنوعی: از خالق خود می‌خواهم که در تمام ساعات شب و روز، به آرزوهایم دستیابی پیدا کنم و موفق شوم.
بود نیمی گذشته از مرداد
که از این گفته‌ها بدادم داد
هوش مصنوعی: نیمی از ماه مرداد گذشته است و من از این گفته‌ها به تو کمک کرده‌ام.
شد تمام این کتاب در مه دی
که در آذر فکندم این را پی
هوش مصنوعی: تمام آنچه را که در این کتاب نوشته‌ام، در مه دی به پایان رسیده و این کلام را در آذر ماه به خاطر سپردم.
پانصد و بیست و پنج رفته ز عام
پانصد و سی و چار گشت تمام
هوش مصنوعی: پانصد و بیست و پنج نفر از یک گروه در حال رفتن هستند و کل تعداد به پانصد و سی و چهار نفر رسیده است.
باد بر مصطفی درود و سلام
ابدالدّهر صدهزاران عام
هوش مصنوعی: باد، همیشه و در هر زمانی، بر پیامبر مصطفی درود و سلام می‌فرستد و این سلام ها بی‌شمار و فراوان است.
صدهزاران ثنا چو آب زلال
از رهی باد بر محمد و آل
هوش مصنوعی: صدها هزار ستایش مانند آب زلال، به‌سوی محمد و خاندان او می‌وزد.