بخش ۱۰ - در ذمّ عوام و بازاریان و جهال گوید ذکر مساوی العوان للخواص نفع عام
عامه تا در جهانِ اسبابند
همه در کشتیاند و در خوابند
دل عامی چو دیدهٔ یار است
نیم بیمار و نیم بیدار است
گنده و بیمزه است صحبت عام
چون سگ پخته و چو مردم خام
زان گروهی که سوی درویشان
نفرت آرد همی خرد زیشان
از دل عامی و بخیل و حسود
کینه آید ولیک ناید جود
مگس و گزدمند مردم دون
نیشی اندر دهان یکی در کون
نه به دل بر نهد جهان پلید
بر سر دیو چتر مروارید
ز آفت نیش یک جهان گزدم
چشم من پر مژهست چون گندم
روی چون ابر از آن دژم دارند
که چو ابر آب در شکم دارند
چون خُره زان سزای قربانند
که خرهوار مغ مسلمانند
چون مگس روی بهر نان شویند
در چو گربه برای خوان جویند
مزد باشد برای خندیدن
سبلت زن به مزدشان ریدن
گاه شوخی پلید چون مگساند
گاه صحبت به غیض چون دنساند
شوخ همچون مگس ولیبانان
طعمهٔ عنکبوت بیسامان
بهر پیوند جان مهمان را
روزه فرموده سال و مه جان را
گر یکی میهمان بخوان رسدش
کارد گویی به استخوان رسدش
گر دهند این گره به کوه آوا
نکند کُه بزرگشان به صدا
از پی یک دو لقمه خرد به هیچ
کرده بسیار گونه راه بسیچ
مردم عامه همچو زنبورست
که صلاح از وجودشان دورست
هوس دخلشان چودوزخشان
دفتر خرجشان چو مطبخشان
از پی یک دو لقمهٔ تر و شور
بام و دیوار خز چو گربه و مور
ریششان سال و مه ببردن چیز
از شره مانده بر گذر گه تیز
حاصل سفله چیست جز غم و رنج
قفص تیز چیست جز قولنج
یک دم ار تخته در بغل گیرند
خانهٔ خویش در تبل گیرند
یک دم ار گوش سوی رود آرند
به دو گوز آسمان فرود آرند
شکر ایشان بخواهم ارچه به روز
بشکند زوبه ساعتی صد گوز
ذکرش بر هجاش شیر گواست
ریش مادر غرش بکن که رواست
آمد از چنگشان ز سبلت حیز
در تظلم میان درکهٔ تیز
چون نعامه به گاه نان خوردن
لیک چون مرغ وقت اه کردن
اه کنند از دریغ اه کردن
خه کنند از جواب خه کردن
عامه مانند گردباد بُوَد
که سبک خیز همچو باد بُوَد
به یکی باد خوش شود ناچیز
صورت مرد دارد و تن حیز
عرض عامه بسان نار بُوَد
گرچه بیمال و بیتبار بُوَد
کرده مجروح چون دد از بیداد
که نه دندان نه ناخنش ماناد
بخش ۹ - فی ذکرالعوام و اهل السوق والجهال: تا توانی به گرد عامه مگردبخش ۱۱ - فی مذمةالاعداء و نصیحةالاولیاء: ای منیری نمود مهتابت
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عامه تا در جهانِ اسبابند
همه در کشتیاند و در خوابند
هوش مصنوعی: عموم مردم تا زمانی که در جهان به دنبال وسایل و امکانات هستند، همه در نوعی کشتینشینی قرار دارند و در خواب غفلت به سر میبرند.
دل عامی چو دیدهٔ یار است
نیم بیمار و نیم بیدار است
هوش مصنوعی: دل انسان معمولی مانند چشمی است که به یار خود مینگرد؛ گاهی در حال بیماری و گاهی در حالت بیداری و هوشیاری است.
گنده و بیمزه است صحبت عام
چون سگ پخته و چو مردم خام
هوش مصنوعی: صحبتهای سطحی و بیمحتوا شبیه به غذایی بیمزه و بیفایده است، مثل سگی که پخته شده، در حالی که آدمهایی که هنوز ناآگاه و خام هستند، به آن توجه میکنند.
زان گروهی که سوی درویشان
نفرت آرد همی خرد زیشان
هوش مصنوعی: از افرادی که به درویشان کینه دارند، خرد و عقلت هم نسبت به آنها کم میشود.
از دل عامی و بخیل و حسود
کینه آید ولیک ناید جود
هوش مصنوعی: از دل آدمهای ساده و حسود، کینه و دشمنی به وجود میآید، اما سخاوت و generosity از دل آنها برنمیخیزد.
مگس و گزدمند مردم دون
نیشی اندر دهان یکی در کون
هوش مصنوعی: مگس و حشرههای ناچیز، مانند انسانهای پست و بیارزش، فقط به جاهای کوچک و بیاهمیت میچسبند و در واقع در میان انسانهای عالیقدر جایی ندارند.
نه به دل بر نهد جهان پلید
بر سر دیو چتر مروارید
هوش مصنوعی: جهان ناپاک بر دل انسان نتواند تسلط یابد و دیو شومی که در دل وجود دارد، با زرق و برقهای فریبنده نمیتواند پوشش زیبایی پیدا کند.
ز آفت نیش یک جهان گزدم
چشم من پر مژهست چون گندم
هوش مصنوعی: به خاطر خطرات و آسیبهای دنیای اطراف، چشمهای من پر از مژههای زیباست که مانند گندم میدرخشد.
روی چون ابر از آن دژم دارند
که چو ابر آب در شکم دارند
هوش مصنوعی: چهرهای مانند ابر دارند، زیرا در دل خود احساس غم و اندوه را پنهان کردهاند، همانطور که ابرها حجمی از آب را در خود دارند.
چون خُره زان سزای قربانند
که خرهوار مغ مسلمانند
هوش مصنوعی: برخی از افراد به خاطر ترس از سادهلوحی یا عدم درک صحیح، بهگونهای رفتار میکنند که نشاندهندهی موضعگیری آنان است و این رفتار ممکن است به نوعی نشاندهندهی فداکاری آنها باشد. اما در واقع، آنها تنها شبیه به افرادی هستند که بدون تفکر و به طور غیرجدی در حال پیروی از دیگران هستند.
چون مگس روی بهر نان شویند
در چو گربه برای خوان جویند
هوش مصنوعی: مثل مگس که به دنبال غذا میگردد، گربه نیز برای به دست آوردن غذا تلاش میکند.
مزد باشد برای خندیدن
سبلت زن به مزدشان ریدن
هوش مصنوعی: این ابیات به معنای این است که شادی و خوشحالی ممکن است نشانهای از تلاش و زحمت باشد. به نوعی نشان میدهد که برای لذت بردن و لبخند زدن، انسانها باید کار و زحمت بکشند و به نوعی پاداش آن تلاشها، لحظات خوشایند و شاداب است.
گاه شوخی پلید چون مگساند
گاه صحبت به غیض چون دنساند
هوش مصنوعی: گاهی شوخی و نیش و کنایههایی مانند مگس آزاردهندهاند و گاهی صحبتها پر از عصبانیت و خشماند.
شوخ همچون مگس ولیبانان
طعمهٔ عنکبوت بیسامان
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصی میپردازد که با ظاهری شاداب و سرزنده به نظر میرسد، اما در واقع در دام و مشکلات به دام افتاده است. او مانند مگسی بازیگوش و سرگرمکننده به نظر میآید، اما در حقیقت در موقعیتی ناامیدکننده و بینظم قرار گرفته است.
بهر پیوند جان مهمان را
روزه فرموده سال و مه جان را
هوش مصنوعی: به خاطر ارتباط عمیق و ارزشمند انسانها، مهماننوازی از فراموشنشدنیترین سنتهاست. این سنت به قدری اهمیت دارد که باید سال و ماه به آن اختصاص یابد و جان انسانها را نیز در این امر در نظر گرفت.
گر یکی میهمان بخوان رسدش
کارد گویی به استخوان رسدش
هوش مصنوعی: اگر کسی به مهمانی دعوت شود، مانند این است که به وی کاردی برسد که به استخوانش نفوذ کند.
گر دهند این گره به کوه آوا
نکند کُه بزرگشان به صدا
هوش مصنوعی: اگر این گره را به کوه بدهند، کوه بزرگ اصلاً صدایی از خودش درنمیآورد.
از پی یک دو لقمه خرد به هیچ
کرده بسیار گونه راه بسیچ
هوش مصنوعی: برای بهدست آوردن یک یا دو لقمه نان، آدم میتواند برای رسیدن به هدفش مسیرهای زیادی را طی کند و تلاشهای زیادی انجام دهد.
مردم عامه همچو زنبورست
که صلاح از وجودشان دورست
هوش مصنوعی: مردم عادی مشابه زنبورها هستند که به نظر میرسد به خاطر بیتوجهی به خوبیها و صلاحها از آنها فاصله دارند.
هوس دخلشان چودوزخشان
دفتر خرجشان چو مطبخشان
هوش مصنوعی: از آنجا که خواستهها و آرزوهایشان مثل آتش جهنم است، هزینههایشان نیز مانند مخارج یک آشپزخانه به شدت زیاد است.
از پی یک دو لقمهٔ تر و شور
بام و دیوار خز چو گربه و مور
هوش مصنوعی: به دنبال یک یا دو لقمه غذای تر و شور هستم؛ مثل گربهای که به دیوار و زمین خزیده و مورچهها را میگیرد.
ریششان سال و مه ببردن چیز
از شره مانده بر گذر گه تیز
هوش مصنوعی: آنها در گذر زمان و زندگی، بر اثر رویدادها و تجربهها، چیزهایی را از همدیگر میآموزند و از مشکلات خود عبور میکنند.
حاصل سفله چیست جز غم و رنج
قفص تیز چیست جز قولنج
هوش مصنوعی: نتیجه زندگی افراد پست و بیارزش جز رنج و ناراحتی نیست و اینکه به چه چیزی محدود و محبوس هستند، جز دردی عمیق و غیرقابل تحمل نیست.
یک دم ار تخته در بغل گیرند
خانهٔ خویش در تبل گیرند
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه تخته را در آغوش بگیرند، خانهٔ خود را در صدا بگیرند.
یک دم ار گوش سوی رود آرند
به دو گوز آسمان فرود آرند
هوش مصنوعی: اگر فقط لحظهای گوش به رود بسپارند، دو پرنده از آسمان فرود میآیند.
شکر ایشان بخواهم ارچه به روز
بشکند زوبه ساعتی صد گوز
هوش مصنوعی: اگرچه من روزی به خاطر نعمتهایشان شکری میطلبم، اما گاهی در یک ساعت چیزی میشکند که ارزشش به صد گوز میرسد.
ذکرش بر هجاش شیر گواست
ریش مادر غرش بکن که رواست
هوش مصنوعی: هر وقت نام او را بر زبان بیاوری، مانند شیری در حال غرش است؛ بنابراین، نباید از او ترسید و باید با شهامت از او یاد کرد.
آمد از چنگشان ز سبلت حیز
در تظلم میان درکهٔ تیز
هوش مصنوعی: او از دست آنها نجات پیدا کرد و در حالی که در میانسالی و غمگینی قرار داشت، به سراغ راهی رفت که میتواند او را نجات دهد.
چون نعامه به گاه نان خوردن
لیک چون مرغ وقت اه کردن
هوش مصنوعی: وقتی که نعامه (پرندهای از خانواده شترمرغ) در زمان خوردن نان است، رفتار آرام و مطمئنی دارد، اما وقتی مرغ (پرندهای خانگی) به زمان جوجهکشی و درآوردن صدا میرسد، هیجانزده و مضطرب میشود.
اه کنند از دریغ اه کردن
خه کنند از جواب خه کردن
هوش مصنوعی: نفسهای عمیق و آه کشیدن نشانهی حسرت و غم است، و در پاسخ به آن، فقط احساس عدم پاسخگویی و بیتوجهی وجود دارد.
عامه مانند گردباد بُوَد
که سبک خیز همچو باد بُوَد
هوش مصنوعی: عموم مردم مانند گردبادی هستند که بیجهت و سبکسرانه مانند باد در حال وزیدناند.
به یکی باد خوش شود ناچیز
صورت مرد دارد و تن حیز
هوش مصنوعی: به برخی افراد ممکن است به خاطر ویژگیهای جزئی و بیاهمیتشان خوشبختی و خوشی برسد، هرچند که ظاهری معمولی و بدن عادی داشته باشند.
عرض عامه بسان نار بُوَد
گرچه بیمال و بیتبار بُوَد
هوش مصنوعی: محبوبیت و شهرت مردم مانند آتش است؛ حتی اگر کسی پول و خانوادگی برجسته نداشته باشد، باز هم میتواند در دلها جا پیدا کند.
کرده مجروح چون دد از بیداد
که نه دندان نه ناخنش ماناد
هوش مصنوعی: او به خاطر ظلم و ستم به شدت آسیب دیده و مثل حیوانی وحشی شده است، طوری که نه دندان دارد و نه حتی ناخن.