گنجور

بخش ۱ - فصل فی بیان سبیل‌السعادة والطریق المستقیم

چون تو بر ذرهّ‌ای حساب کنی
ور به شبهت بُوَد عتاب کنی
ور حرامی بود عذاب دهی
روز محشر بدان عقاب دهی
کی پسندی ز بنده ظلم و خطا
ور تو رانی چرا دهی تو جزا
چون حوالت کنم گنه به قضا
گفته در نامه کفر لایرضی
خود گنه می‌کنیم و داده رضا
پس حوالت کنیم سوی قضا
ای ترا راه گشته رای و قیاس
بتر از راه و رای خود مشناس
راه دینست محکم تنزیل
شرح آن مرتضی دهد تأویل
جز از این جمله ترّهات شمر
کار خود کن به قول کس منگر
پادشاها مرا بدین بمگیر
خود کنم خود کشم جزا و زحیر
در صفات تو ظلم نتوان گفت
با سگی در جوال نتوان خفت
ره نمودی رُسل فرستادی
بر تو جایز کجاست بیدادی
گر تو بر بنده کفر خواسته‌ای
وز مکافات آن نکاسته‌ای
این معانی به ظلم شد منسوب
ای منزّه ز ظلم و جور و عیوب
آنچه ما را به ظلم شد باره
بود از نفس شوم امّاره
او ترا راه راست بنمودست
گر تو بر ره روی ترا سودست
گر به بد نفس تو شود مایل
اینت ظلمی عظیم و بس هایل
آنکه او از تو راستی خواهد
گویدت گر بدی کنی شاید
انبیا را بگو به چه فرستاد
چون وی افکند ظلم را بنیاد
به بدی حاجت رسل نبود
بحر باشد جهان و پل نبود
هرکسی از بَد آنچه بتواند
با کسان در جهان همی راند
نیست حاجت به نامه و پیغام
بر من و بر تو گشت کار تمام
خواجه در خواب غفلتی پیوست
روز محشر ترا که گیرد دست
از تو پرسند روز رستاخیز
کای به خواب اندرون یکی برخیز
بازگو تا بدی چرا کردی
مال ایتام و بیوه چون خوردی
بی‌گنه را چرا تو خون‌ریزی
تو چه گویی مگر که بستیزی
پیش‌گیری مگر ره انکار
گردی از کرده‌های خود بیزار
یا بگویی تو خواستی بر من
بر تو پیدا شود عنا و محن
خیز و بیهوده ترّهات مگوی
خویشتن را ره صلاح بجوی
چون ز شمشیر لعین خدای به حق
برسد این یک سخن بگو مطلق
که چرا قرّة‌العیون رسول
گشت بر دست شوم تو مقتول
گوید آن سگ که آن قضای تو بود
وآن چنان فعل بد رضای تو بود
گفته باشد خدای را ظالم
که نباشد به کار در عالم
سوز احمد خدای کی خواهد
جگر از وی جدای کی خواهد
چه گنه کرد کین جزایش بود
که برین ظلمها رضایش بود
دل بیمار را دوا بتوان
حمق را هیچ‌گونه چاره مدان
خواجه بیمار و برده از هوسی
بار خود سوی باردان کسی
در شبی باش تا سپیدهٔ بام
خواب و یقظت بدان ز ناس نیام
بیش از این با تو گفت نتوانم
که نه من هدهد سلیمانم
کز سبا مر ترا کنم آگاه
تا بیابی به سوی دانش راه
این احاطت مراست کز بلقیس
آگهم نیستم چو تو ابلیس
ور بگویم تو هم نیاموزی
خرقه تا کی دری و کی دوزی
یعلمون را خدای در قرآن
پیش لایعلمون نهاد مکان
زین سخن بس کنم که ننیوشی
ور به عمر اندرون بسی کوشی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون تو بر ذرهّ‌ای حساب کنی
ور به شبهت بُوَد عتاب کنی
هوش مصنوعی: هنگامی که تو بر یک ذره کوچک حساب و کتاب کنی، حتی اگر شبیه آن باشد، باز هم بر آن خرده می‌گیری.
ور حرامی بود عذاب دهی
روز محشر بدان عقاب دهی
هوش مصنوعی: اگر کسی گناهکار باشد و در روز قیامت عذابش کنی، باید به آن عذاب پاسخگو باشد.
کی پسندی ز بنده ظلم و خطا
ور تو رانی چرا دهی تو جزا
هوش مصنوعی: چرا برای گناه و خطای بنده‌ای که تو آن را طرد کرده‌ای، پاداشی در نظر می‌گیری؟
چون حوالت کنم گنه به قضا
گفته در نامه کفر لایرضی
هوش مصنوعی: وقتی که گناه را به سرنوشت ارجاع می‌دهم، در نامه‌ای به من گفته‌اند که کفر هرگز مورد رضایت نیست.
خود گنه می‌کنیم و داده رضا
پس حوالت کنیم سوی قضا
هوش مصنوعی: ما خودمان گناه می‌کنیم و در عین حال این را به سرنوشت می‌سپاریم و از آن راضی هستیم.
ای ترا راه گشته رای و قیاس
بتر از راه و رای خود مشناس
هوش مصنوعی: به تو می‌گوید که از راهی که رفته‌ای و افکار و استدلال‌هایت فراتر نرو، چرا که نمی‌توانی آنها را بهتر از آنچه هست بشناسی.
راه دینست محکم تنزیل
شرح آن مرتضی دهد تأویل
هوش مصنوعی: راه دین مستحکم و روشن است و تفسیر و توضیح آن را تنها مرتضی (علیه‌السلام) می‌تواند ارائه دهد و به تبیین مفاهیم آن بپردازد.
جز از این جمله ترّهات شمر
کار خود کن به قول کس منگر
هوش مصنوعی: برای خودت کارِ جدی انجام بده و به حرف‌های نادرست دیگران توجه نکن.
پادشاها مرا بدین بمگیر
خود کنم خود کشم جزا و زحیر
هوش مصنوعی: ای پادشا، مرا به این راه نبر که خودم دست به کار شوم و به خود آسیب برسانم؛ چرا که نتیجه‌اش جز عذاب و درد نخواهد بود.
در صفات تو ظلم نتوان گفت
با سگی در جوال نتوان خفت
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند در باره‌ی صفات نیک تو حرف بدی بزند، همان‌طور که نمی‌توان با یک سگ در کیسه خوابید.
ره نمودی رُسل فرستادی
بر تو جایز کجاست بیدادی
هوش مصنوعی: به من راه را نشان دادی و پیامبرت را فرستادی، پس در کجا است حق من که در حقم ظلم شود؟
گر تو بر بنده کفر خواسته‌ای
وز مکافات آن نکاسته‌ای
هوش مصنوعی: اگر تو بر بنده‌ای کفر ورزیده‌ای و از عواقب و کیفر آن دوری جسته‌ای،
این معانی به ظلم شد منسوب
ای منزّه ز ظلم و جور و عیوب
هوش مصنوعی: این مفاهیم به ظلم و ستم نسبت داده شده‌اند، در حالی که تو از هر گونه ظلم، ستم و نقص خالی هستی.
آنچه ما را به ظلم شد باره
بود از نفس شوم امّاره
هوش مصنوعی: آنچه باعث شد ما به ظلم و بدی گرفتار شویم، به خاطر وجود نفس سرکش و بدخواه ماست.
او ترا راه راست بنمودست
گر تو بر ره روی ترا سودست
هوش مصنوعی: او به تو مسیر صحیح را نشان داده است؛ اگر تو بر آن مسیر پا بر داری، به نفع تو خواهد بود.
گر به بد نفس تو شود مایل
اینت ظلمی عظیم و بس هایل
هوش مصنوعی: اگر نفس تو به سمت بدی گرایش پیدا کند، این یک ظلم بزرگ و بسیار عظیم است.
آنکه او از تو راستی خواهد
گویدت گر بدی کنی شاید
هوش مصنوعی: اگر کسی از تو خواست که راست بگویی، ممکن است وقتی بدی کنی حقیقت را بگوید.
انبیا را بگو به چه فرستاد
چون وی افکند ظلم را بنیاد
هوش مصنوعی: پیامبران را بگو که چه هدفی داشتند، زیرا او (خدا) ظلم را از ریشه بر کند.
به بدی حاجت رسل نبود
بحر باشد جهان و پل نبود
هوش مصنوعی: در این دنیا که پر از مشکلات و چالش‌هاست، نیاز به اصلاح و بهبود وجود دارد. دنیای وسیع و عظیم مانند دریا است و برای عبور از آن باید پل‌هایی بسازیم، نه اینکه فقط به بدی‌ها و نیکی‌ها توجه کنیم.
هرکسی از بَد آنچه بتواند
با کسان در جهان همی راند
هوش مصنوعی: هر فردی سعی می‌کند که بدی‌ها و ناپاایداری‌های خود را در تعامل با دیگران به نوعی مدیریت کند و با آنها کنار بیاید.
نیست حاجت به نامه و پیغام
بر من و بر تو گشت کار تمام
هوش مصنوعی: نیازی به نامه و پیام نیست، کار همه چیز به پایان رسید.
خواجه در خواب غفلتی پیوست
روز محشر ترا که گیرد دست
هوش مصنوعی: حکایت از این دارد که خواجه در خواب و بی‌خبری به سر می‌برد و اگر در روز قیامت به مسئولیت‌های خود توجه نکند، دیگران او را رها خواهند کرد و دستش را نمی‌گیرند.
از تو پرسند روز رستاخیز
کای به خواب اندرون یکی برخیز
هوش مصنوعی: در روز قیامت از تو می‌پرسند که ای کسی که در خواب عمیق بودی، حالا چرا بیدار شده‌ای؟
بازگو تا بدی چرا کردی
مال ایتام و بیوه چون خوردی
هوش مصنوعی: چرا توضیح نمی‌دهی که چرا به مال یتیمان و بیوه‌زنان آسیب رساندی؟
بی‌گنه را چرا تو خون‌ریزی
تو چه گویی مگر که بستیزی
هوش مصنوعی: چرا بی‌گناه را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهی؟ آیا می‌دانی در این کار چه می‌کنی، مگر اینکه به دنبال درگیری هستی؟
پیش‌گیری مگر ره انکار
گردی از کرده‌های خود بیزار
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از اشتباهات و کارهای نادرست خود دوری کنی، نباید انکارشان کنی و باید با آن‌ها رو‌به‌رو شوی.
یا بگویی تو خواستی بر من
بر تو پیدا شود عنا و محن
هوش مصنوعی: شاید تو بخواهی که بر من مشکلات و دردسرها نمایان شود.
خیز و بیهوده ترّهات مگوی
خویشتن را ره صلاح بجوی
هوش مصنوعی: بلند شو و بی‌جایی حرف نزن، خودت را به جستجوی راه درست مشغول کن.
چون ز شمشیر لعین خدای به حق
برسد این یک سخن بگو مطلق
هوش مصنوعی: زمانی که شمشیر ناپاک به دست خداوند حقیقی برسد، فقط این را بگو، که این یک امر مطلق است.
که چرا قرّة‌العیون رسول
گشت بر دست شوم تو مقتول
هوش مصنوعی: چرا تماشای دلم، که محبوب من است، به دست تو کشته شد؟
گوید آن سگ که آن قضای تو بود
وآن چنان فعل بد رضای تو بود
هوش مصنوعی: سگی می‌گوید که این سرنوشت تو بود و آن عمل زشت هم خواسته تو بود.
گفته باشد خدای را ظالم
که نباشد به کار در عالم
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ممکن است کسی بگوید که خداوند ظالم است، زیرا در جهان کارهایی انجام نمی‌شود که لازم است. به عبارت دیگر، اگر خدای ظالمی وجود داشت، نباید در دنیا کارهای نادرست و بی‌عدالتی وجود می‌داشت.
سوز احمد خدای کی خواهد
جگر از وی جدای کی خواهد
هوش مصنوعی: عشق و محبت به وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) به قدری عمیق و ریشه‌دار است که هیچ‌گاه نمی‌توان از آن دل کند. این احساس در دل هر مؤمنی وجود دارد و همیشه او را به خود می‌کشاند.
چه گنه کرد کین جزایش بود
که برین ظلمها رضایش بود
هوش مصنوعی: این بیت به این مضمون است که فردی به ناحق مورد ظلم و ستم قرار گرفته و از خود می‌پرسد که چه خطایی کرده که سزاوار این همه ظلم بوده است. در واقع، او به ناعادلانه بودن این وضعیت و رضایت ظالم از ظلم خود اشاره می‌کند.
دل بیمار را دوا بتوان
حمق را هیچ‌گونه چاره مدان
هوش مصنوعی: دل بیمار را می‌توان با دارو درمان کرد، اما برای نادانی هیچ راه حلی وجود ندارد.
خواجه بیمار و برده از هوسی
بار خود سوی باردان کسی
هوش مصنوعی: بنده ای بیمار و گرفتار هوس، بار سنگین خود را به سوی کسی که می‌تواند کمک کند، می‌برد.
در شبی باش تا سپیدهٔ بام
خواب و یقظت بدان ز ناس نیام
هوش مصنوعی: در شبی بگذران که تا صبح خواب و بیداری را فراموش کنی و از دنیای پر شلوغ و بی‌خود فاصله بگیری.
بیش از این با تو گفت نتوانم
که نه من هدهد سلیمانم
هوش مصنوعی: دیگر نتوانم بیشتر از این با تو صحبت کنم، زیرا من مثل هدهد سلیمان نیستم.
کز سبا مر ترا کنم آگاه
تا بیابی به سوی دانش راه
هوش مصنوعی: من از باد صبا تو را آگاه می‌کنم تا به سوی دانش و آموختن راهی را پیدا کنی.
این احاطت مراست کز بلقیس
آگهم نیستم چو تو ابلیس
هوش مصنوعی: این دنیا و شرایطی که در آن قرار دارم، مانند بلقیس برای من قابل درک نیست و من از آن ناآگاهم، درست مثل ابلیس که از حقایق بزرگ دور است.
ور بگویم تو هم نیاموزی
خرقه تا کی دری و کی دوزی
هوش مصنوعی: اگر بگویم تو هم چیزی نمی‌آموزی، پس تا کی باید در آستانه درنگ کنی و تا کی باید مشخص کنی که چه چیزی را می‌دوزی؟
یعلمون را خدای در قرآن
پیش لایعلمون نهاد مکان
هوش مصنوعی: خداوند در قرآن به علم و آگاهی اشاره می‌کند و می‌فرماید که برخی افراد چیزی نمی‌دانند و در واقع آگاهی لازم را ندارند. این نشان می‌دهد که بین دانستن و ندانستن تفاوت وجود دارد و برخی افراد ممکن است در یک زمینه خاص ناآگاه باشند.
زین سخن بس کنم که ننیوشی
ور به عمر اندرون بسی کوشی
هوش مصنوعی: از این گفته بس است که اگر نشنوی، کاری از دستت برنمی‌آید و اگر در زندگی برای آن تلاش کنی، بسیار سخت خواهد بود.