بخش ۴۵ - اندر مدح اصحاب دیوان و ارباب قلم و مشایخ کثّرهماللّٰه
پس از این خواجه خواجگان دگر
زَین دیوان و شمسهٔ لشکر
خواجگانی به علم و دانش چیر
کلکشان با مثابت شمشیر
همه نقّاش معنی از خامه
دُرّ و زر دَرج کرده در نامه
از رخ و خامهٔ نگار نگار
صدر دیوان ز هریک چو بهار
درجشان همچو دُرجشان دُربار
کلکشان همچو ملکشان زردار
رویشان مرگ را کند پس دست
بویشان عقل را کند سرمست
جانشان همچو جای دین پر حُر
نفسشان چون صدف شکم پر دُر
از پی سرو جویبار صواب
دیدهها کرده همچو ابر پر آب
همچو عیسی ز خاطر و خامه
نقش با جان نموده در نامه
حرص را کرده در جهان نوی
کلکشان همچو علک معده قوی
چون براهیم قابل سعدند
چون سماعیل صادق الوعدند
روز کارند اهل عقل و بصر
سینهشان چرخ و فکرشان اختر
عقلشان آسمان آتش گیر
تنشان عنکبوت کرگس گیر
خصم را تا کنند آبیوار
همه بر پُردلند همچو انار
مال ایشان به نزد ایشان خاک
قال ایشان چو حال ایشان پاک
هرچه کان داد گوهر و زر و سیم
حصر آن گشته پیششان چو سلیم
ناز و نعمت ز کلکشان باران
دست اعدا قرین شده با ران
عالم عقل واله از دلشان
صورت نفس کاره از گلشان
رونق صدر و زینت دیوان
برمیده ز کلکشان دیوان
در بناشان نگر تو کلک روان
که عطا میدهد به خلق روان
مهر و ماه از لقایشان خیره
نور و نار از بهایشان تیره
مهتران سخن سوار دلیر
کلکشان یار گشته با شمشیر
همه اندر حساب و خط ماهر
همه اندر بیان حق قاهر
عالم از نور رایشان انور
عقلشان با بیانشان در خور
از خطا کلکشان همیشه مصون
کس نگوید که این چه یا آن چون
در جهان معاملت هریک
چون بتازند خامه را پر تگ
صفت هریکی ازین اعیان
از دو صد جزو یک ورق نتوان
زانکه هریک ز راه علم و عمل
یار عقلند و حقگزار امل
وجنت آن یکی خزینهٔ نور
روی و رای یکی هزینهٔ حور
کلک این علکوار میخاید
هر حوادث که چرخ بنماید
روی آن همچو برق میخندد
دست این پای فتنه میبندد
ملک این حاکی یدِ موسی
کلک آن معجز دَمِ عیسی
سازد آنگه که دست شد به نگار
کلک هریک ز آبنوس حصار
سفتهٔ هریکی سفینهٔ نوح
نکتهٔ هریکی دفینهٔ روح
گردد آنگه که چرخ گردد فرش
باشد آنگه که فرش جوید عرش
شاه و دستور شاه و لشکر شاه
گشته از وهم رایشان آگاه
کز خیانت بجملگی دورند
هم امینند و هم نه مغرورند
جز به فرمان یکی نفس نزنند
مرد کارند جملگی نه زنند
پاک و خالی همه از خیانت دل
علم دو جهان بجملگی حاصل
از شهنشاه راد نیکو نام
مستحق گشته با هزار انعام
همه را از خدایگان تشریف
نام و نان یافته وضیع و شریف
هم به اسب و ستام و زرّ و درم
هیچ را هیچ چیز نبود کم
شاه از این خواجگان مرّفه و شاد
ملک از این خواجگان شده آباد
دست ظالم ز مملکت کوتاه
شیر اعداش سخرهٔ روباه
گرگ با میش در بیابان جفت
عدل بیدار گشت و فتنه بخفت
شاد باش ای به عدل شاهنشاه
زین همه خواجگان نیکوخواه
چون بود شاه عادل و دستور
خواجگان زین صفت همه منظور
عالم آسوده از فریب و فتن
غزنه مر عدل را شده مسکن
تا جهان باد عمر خسرو باد
باغ عدلش همیشه بیخو باد
بخش ۴۴ - مدح پادشاه به ترتیب کواکب و بروج دوازدهگانه: آنکه بر مملکت ظهیرست اوبخش ۴۶ - در مدح اقضیالقضاة جمالالدیّن ابوالقاسم محمودبن محمّدِالاثیری: چون از این طایفه گذر کردی
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پس از این خواجه خواجگان دگر
زَین دیوان و شمسهٔ لشکر
هوش مصنوعی: پس از این، دیگر کسی در بین خواجگان مثل این دیوان و ستارههای لشکر نخواهد بود.
خواجگانی به علم و دانش چیر
کلکشان با مثابت شمشیر
هوش مصنوعی: افرادی که در علم و دانش مهارت دارند، مانند کسی هستند که با شمشیر کار میکند؛ یعنی دارای توانایی و تسلط بالایی در زمینههای علمی هستند.
همه نقّاش معنی از خامه
دُرّ و زر دَرج کرده در نامه
هوش مصنوعی: تمام هنرمندان توانستهاند با قلمی از گوهر و طلا، معانی عمیق و زیبایی را در آثار خود به تصویر بکشند.
از رخ و خامهٔ نگار نگار
صدر دیوان ز هریک چو بهار
هوش مصنوعی: زیبایی چهره و قلم معشوق به قدری دلنشین است که هر کدام مانند بهاری تازه و زیبا به نظر میرسند.
درجشان همچو دُرجشان دُربار
کلکشان همچو ملکشان زردار
هوش مصنوعی: شکوه و جلال آنها همچون دربار سلطنتی است و هنر و قلمشان به اندازه ملک و قدرت آنها ارزشمند به نظر میرسد.
رویشان مرگ را کند پس دست
بویشان عقل را کند سرمست
هوش مصنوعی: آنها مرگ را به دست میگیرند و عقل را از سر مستی به سمت خود میکشند.
جانشان همچو جای دین پر حُر
نفسشان چون صدف شکم پر دُر
هوش مصنوعی: جان آنها مانند مکانی است که دین در آن جا دارد و نفسشان مانند صدف، پر از گهر و گرانبهاترین چیزهاست.
از پی سرو جویبار صواب
دیدهها کرده همچو ابر پر آب
هوش مصنوعی: به دنبال زیبایی و طراوت مانند جویبار، چشمانش را پر از زیبایی و شادابی کرده است، مانند ابری که پر از باران و آب است.
همچو عیسی ز خاطر و خامه
نقش با جان نموده در نامه
هوش مصنوعی: مانند عیسی که با روح و قلم، اثری جاوید در دل انسانی به یادگار گذاشت.
حرص را کرده در جهان نوی
کلکشان همچو علک معده قوی
هوش مصنوعی: حرص و طمع در دنیا باعث شده است که افراد مانند دانههای قوی و مغذی در معده، به جمعآوری چیزهای مختلف بپردازند.
چون براهیم قابل سعدند
چون سماعیل صادق الوعدند
هوش مصنوعی: همانطور که ابراهیم، مورد محبت و انتخاب خداوند است، اسماعیل هم به خاطر وفاداری و وعدهاش در نظر خداوند عزیز است.
روز کارند اهل عقل و بصر
سینهشان چرخ و فکرشان اختر
هوش مصنوعی: در روزهایی که افراد با عقل و بصیرت کار میکنند، دلهایشان مانند چرخ میچرخد و افکارشان همانند ستارهها در آسمان میدرخشند.
عقلشان آسمان آتش گیر
تنشان عنکبوت کرگس گیر
هوش مصنوعی: عقل و درک آنها چون آسمانی پر از آتش است و بدنشان به شدت از مشکلات و گرفتاریها مانند تارهای عنکبوت پر شده است.
خصم را تا کنند آبیوار
همه بر پُردلند همچو انار
هوش مصنوعی: دوست داشتنیها را چون انار پر از دانه نشان میدهند، و دشمنان را به آرامی از میدان بیرون میکنند.
مال ایشان به نزد ایشان خاک
قال ایشان چو حال ایشان پاک
هوش مصنوعی: دارایی آنها برای خودشان مثل خاک است و صحبتهایشان در مورد خودشیرینی، از حال واقعیشان به دور است.
هرچه کان داد گوهر و زر و سیم
حصر آن گشته پیششان چو سلیم
هوش مصنوعی: هر چیزی که به صورت طلا و نقره و جواهر به آنها داده شده، برایشان مانند چیز بیاهمیتی به نظر میرسد.
ناز و نعمت ز کلکشان باران
دست اعدا قرین شده با ران
هوش مصنوعی: زیبایی و خوشی زندگی از جانب افرادی که استعداد و قدرت دارند، به مانند بارانی است که به زمین میبارد و در کنار آن، سرنوشت و سختیهایی از سوی دشمنان نیز وجود دارد.
عالم عقل واله از دلشان
صورت نفس کاره از گلشان
هوش مصنوعی: عالمی که به عقل و دانش آراسته است، از اعماق دل خود به ویژگیهای روح خود پیبرده و از آنها بهره میبرد. در واقع، آنها با داشتن این ویژگیها، به شناخت عمیقتری از وجود خود و جهان پیرامون دست یافتهاند.
رونق صدر و زینت دیوان
برمیده ز کلکشان دیوان
هوش مصنوعی: زیبایی و شکوه مجلس و نیز دلنشینی نوشتههای دیوان را از قلم هنرمندان بزرگ میگیرد.
در بناشان نگر تو کلک روان
که عطا میدهد به خلق روان
هوش مصنوعی: به ساختار و آثار آنها توجه کن که چقدر زیبا و لطیف هستند و همچون بخشی از شخصیت آنها، به دیگران نیز بخشش و محبت میکنند.
مهر و ماه از لقایشان خیره
نور و نار از بهایشان تیره
هوش مصنوعی: خورشید و ماه به خاطر زیباییاش خیرهکنندهاند، و آتش به دلیل ارزشش تاریک و ناپیدا میشود.
مهتران سخن سوار دلیر
کلکشان یار گشته با شمشیر
هوش مصنوعی: رؤسای سخن، همچون سواران دلیر، قلمهایشان بهسان شمشیری است که به یاری و دفاع از آرمانها و کلماتشان میشتابد.
همه اندر حساب و خط ماهر
همه اندر بیان حق قاهر
هوش مصنوعی: همه در محاسبات و نوشتن ماهر هستند و همه در بیان و توضیح حقیقت توانمندند.
عالم از نور رایشان انور
عقلشان با بیانشان در خور
هوش مصنوعی: جهان پر از روشنی وجود آنهاست و عقلشان با سخنشان درخور و شایسته است.
از خطا کلکشان همیشه مصون
کس نگوید که این چه یا آن چون
هوش مصنوعی: خطای آنها همیشه در امان است و هیچکس نمیگوید که این چه چیزی است یا آن چیست.
در جهان معاملت هریک
چون بتازند خامه را پر تگ
هوش مصنوعی: در دنیای معاملات، هر کس به شیوه خاصی عمل میکند و باعث میشود تا قلم و نوشتار با چالشها و دشواریها روبهرو شود.
صفت هریکی ازین اعیان
از دو صد جزو یک ورق نتوان
هوش مصنوعی: هیچیک از این موجودات نمیتوانند تنها با یک ورق، تمامی ویژگیهای خود را از دو صد جزء بیان کنند.
زانکه هریک ز راه علم و عمل
یار عقلند و حقگزار امل
هوش مصنوعی: زیرا هر یک از آنها در مسیر علم و عمل، همراه عقل هستند و به آرزوهای راستین خود احترام میگذارند.
وجنت آن یکی خزینهٔ نور
روی و رای یکی هزینهٔ حور
هوش مصنوعی: بهشتی که یکی از آنها درخشش و زیبایی صورت دارد، و دیگری هزینهای است برای دیدار حوریان.
کلک این علکوار میخاید
هر حوادث که چرخ بنماید
هوش مصنوعی: هر حادثهای که دنیا به نمایش بگذارد، به نوعی به سرنوشت آدمی خواهد چسبید و او را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
روی آن همچو برق میخندد
دست این پای فتنه میبندد
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند برق درخشان و جذاب است، اما دست او باعث محدود شدن و ایجاد مشکل برای کسانی میشود که در پی فتنه هستند.
ملک این حاکی یدِ موسی
کلک آن معجز دَمِ عیسی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که حکومت و سلطنت این شخص، مانند دستی است که موسی از آن قدرت میگیرد، و خلاقیت و تواناییهای او به اندازه معجزههایی است که عیسی با نفَس خود انجام میدهد. در واقع، به قدرت و تأثیرگذاری فردی اشاره دارد که توانسته است با شجاعت و کارایی، جایگاه خود را در جامعه تثبیت کند.
سازد آنگه که دست شد به نگار
کلک هریک ز آبنوس حصار
هوش مصنوعی: آنگاه که دست به زیبایی میرسد، هر یک از خطوط و طرحها مانند دیواری از چوب سیاه شکل میگیرد.
سفتهٔ هریکی سفینهٔ نوح
نکتهٔ هریکی دفینهٔ روح
هوش مصنوعی: هر کسی اسناد و مدارکی دارد که میتواند او را نجات دهد، مانند کشتی نوح. همچنین هر کلمه و نکتهای که فرد بیان میکند، میتواند گنجینهای از روح و شخصیت او باشد.
گردد آنگه که چرخ گردد فرش
باشد آنگه که فرش جوید عرش
هوش مصنوعی: زمانی که چرخش زندگی به گردش درآید، فرش عالم به دست میآید و در زمانی که فرش جستجو شود، عرش و بلندیها نمایان میگردد.
شاه و دستور شاه و لشکر شاه
گشته از وهم رایشان آگاه
هوش مصنوعی: پادشاه و فرماندهان و سپاهیان او از ترس و خیال مردم آگاه شدهاند.
کز خیانت بجملگی دورند
هم امینند و هم نه مغرورند
هوش مصنوعی: آنها از خیانت دور هستند و همگی قابل اعتمادند، نه به خود می بالند و نه مغرور هستند.
جز به فرمان یکی نفس نزنند
مرد کارند جملگی نه زنند
هوش مصنوعی: تنها به فرمان یک نفر عمل میکنند، مردان واقعی همه یکصدا هستند و هیچگاه به صورت پراکنده عمل نمیکنند.
پاک و خالی همه از خیانت دل
علم دو جهان بجملگی حاصل
هوش مصنوعی: همه از نیرنگ و فریب پاک و بیآلایشند، علم و معرفت دو دنیا بهطور کامل نتیجهاش همین است.
از شهنشاه راد نیکو نام
مستحق گشته با هزار انعام
هوش مصنوعی: از پادشاه بزرگ و نیکوکار، با توجه به شایستگیاش، هزاران پاداش و هدیه دریافت کرده است.
همه را از خدایگان تشریف
نام و نان یافته وضیع و شریف
هوش مصنوعی: همه افراد، چه فقیر و چه غنی، از خداوند برکت و روزی دریافت میکنند و به همین دلیل در ارزش و مقام یکسان هستند.
هم به اسب و ستام و زرّ و درم
هیچ را هیچ چیز نبود کم
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره میشود که فردی از نظر دارایی و ثروت، هیچ چیزی برایش کم نیست. او هم در مورد اسب، هم در مورد زیبایی، و هم در مورد زر و پول، به حد کافی دارایی دارد و احساس کمبود نمیکند.
شاه از این خواجگان مرّفه و شاد
ملک از این خواجگان شده آباد
هوش مصنوعی: پادشاه به خاطر این خدمتگزاران خوشحال است و این افراد باعث رونق و آبادانی کشور شدهاند.
دست ظالم ز مملکت کوتاه
شیر اعداش سخرهٔ روباه
هوش مصنوعی: دست ظالم از کشور کنار گذاشته شده است و شیر، دشمنی را که شبیه روباه است، به تمسخر میگیرد.
گرگ با میش در بیابان جفت
عدل بیدار گشت و فتنه بخفت
هوش مصنوعی: در بیابان، گرگ و میش در کنار هم پرتوافکنی از عدالت را تجربه کردند و هرگونه آشوب و درگیری به آرامش ختم شد.
شاد باش ای به عدل شاهنشاه
زین همه خواجگان نیکوخواه
هوش مصنوعی: ای دل شاد باش که به خاطر انصاف و عدالت شاهنشاه، همه خدمتکاران در نظر دارند تا به تو خیر و نیکی برسانند.
چون بود شاه عادل و دستور
خواجگان زین صفت همه منظور
هوش مصنوعی: وقتی پادشاهی عادل وجود داشته باشد و وزرای او هم به خوبی کار کنند، همه چیز به نیکی پیش میرود.
عالم آسوده از فریب و فتن
غزنه مر عدل را شده مسکن
هوش مصنوعی: جهان از فریب و مشکلاتی که در آن وجود دارد، در غزنه آرامش یافته است و آنجا به مکانی برای عدالت تبدیل شده است.
تا جهان باد عمر خسرو باد
باغ عدلش همیشه بیخو باد
هوش مصنوعی: تاکنون زندگی پادشاهان و حکمرانان، مانند خسرو و باغ عدل و انصاف آنها تا همیشه پایدار و بدون خواب و کسالت باقی بماند.