بخش ۳۷ - مدح پادشاه به ترتیب کواکب و بروج دوازدهگانه
پای برنه بر آسمان سرمست
تیغ بهرامشاهی اندر دست
مه چو پیش آیدت سرش بشکن
تیر اگر دم زند زبانش بکن
زخمه بستان ز پنجهٔ ناهید
تاج بر نه به تارک خورشید
تیغ بیرون کن از کف بهرام
تندی او به تیغ او کن رام
تیر بگشای کوری ابلیس
همچو برجاس کن رخ برجیس
بر گرای این کبود ایوان را
تا نماید نهیب کیوان را
نحس کیوان به تیغ اعدا کش
بستان سعد کنش چون زاوش
هم به نیروی بخت خرد بسای
سر کیوان سپر به زیر دو پای
چون دوات تو دید بیتلبیس
چون قلم سرنگون شود برجیس
باز برجیس را بکن دندان
ده به تاراج خانهٔ کیوان
نیزه یک دم به سوی بالا کن
هفت سیاره را ثریّا کن
زره آسمان ز سر برکش
اختران را به طاعت اندر کش
میزبانی کن از درنگ اجل
کرگس چرخ را به جدی و حمل
برّه و گاو را بدوز به تیر
پس درانداز در تنور اثیر
از فلک زان سنان کوه افکن
پنجپای دو روی را بر کن
قوّت و قوت را شرف نو کن
شیر را داغ و خوشه را خو کن
چُستیی کن بکن به قوّت خویش
از ترازو زبان ز گزدم نیش
از شگرفی به تیر خوش ناله
بر کمان دوز حلق بزغاله
شست را جای تیر شاهی کن
آنگه از دلو دام ماهی کن
آنگهی چون به دستت آمد بخت
بر فلک نه چهار پایهٔ تخت
تکیه بر مسند جلالی زن
خیمه در ملک لایزالی زن
ملک افلاک را قراری ده
هریکی را تو اختیاری ده
دانی این کی شود مسلّم تو
چون شود جبرئیل آدم تو
ای ز دولت همیشه میمون تو
کیست اندر همه جهان چون تو
چون ترا هست بر سپهر و زمین
ملکی آراسته به دولت و دین
هرچه خواهی بکن به دولت تو
هست با دولت تو حشمت تو
چون گرفتی تو ملک روی زمین
رای کن بر شدن به علّیّین
برکش از بهر عالم مطلق
چرخ رازق را ز سر ارزق
جامهٔ سوکواریش بستان
خلعت شادمانیش پوشان
هردو عالم چو شد مسخّر تو
جمع شد جن و انس بر درِ تو
سوی دین خوان پری و مردم را
پست کن دیو و دیو مردم را
خاصه آن را که نفس بد نیتش
گوید ایطاست نقش قافیتش
نه نداری ز ملک سرمایه
نه نداری ز شرع پیرایه
دین حق در حمایت تو شدهست
شرع خوب از کفایت تو شدهست
شحنهٔ شرع مصطفی شدهای
زان زنا کردنی جدا شدهای
جان آن کز فنا نفرسوده
از تو در تربت است آسوده
چون رخ اندر نقاب خاک کشید
ز امّت خود ترا بدان بگزید
تا دهی شرع را همی رونق
دست باطل جدا کنی از حق
سایهٔ کردگار زان شدهای
شرع را حقگزار زان شدهای
دین و دولت عیال تیغ تواند
کفر و الحاد در گریغ تواند
شاد باش ای امین بار خدای
یافته دین ز سیرت تو بهای
تا ز پنج و چهار بر نپری
از شش و هفت و هشت برنخوری
تا هوا را به زیر پی ننهی
بر سرِ دل کلاه کی ننهی
چون هوا را به طبع کردی قمع
این همه گرددت به یک دم جمع
ملک دنیا همی نگویم من
خال زنگی به خون نشویم من
چون به ترک جهان طین گفتی
دُرّ تقوی به شرط دین سفتی
گوید آنگاه جان خیرالناس
به زبانِ سرور و استیناس
کی ز بیچون همیشه میمون تو
کیست اندر همه جهان چون تو
تا جهان باد شادمان بادی
کز تو شد دین حق به آزادی
جز ترا نیست بر سپهر و زمین
ملکی آراسته به دولت و دین
بخش ۳۶ - در حکم راندن پادشاه: پایهٔ قدر آن جهانی جویبخش ۳۸ - فی صفةالعلماء و امراء الدولة القاهرة و صفة غلمانه و جنده کثّرهماللّٰه: عالمانت چو تیغ چیره زبان
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پای برنه بر آسمان سرمست
تیغ بهرامشاهی اندر دست
هوش مصنوعی: پا بر زمین نگذار، که آسمان را با تیغ بیدارکنندهای از بهرامشاهی در دست داری.
مه چو پیش آیدت سرش بشکن
تیر اگر دم زند زبانش بکن
هوش مصنوعی: هرگاه ماه به تو نزدیک شود، شجاعانه از آن دوری کن و اگر سخنی از او شنیدی، آن را نادیده بگیر.
زخمه بستان ز پنجهٔ ناهید
تاج بر نه به تارک خورشید
هوش مصنوعی: نغمهای از باغ به لطف ناهید، بر بالای سر خورشید قرار گرفته است.
تیغ بیرون کن از کف بهرام
تندی او به تیغ او کن رام
هوش مصنوعی: تیغ را از دست بهرام بیرون بیاور و با تندی و تیزی آن، او را به آرامش و صلح دعوت کن.
تیر بگشای کوری ابلیس
همچو برجاس کن رخ برجیس
هوش مصنوعی: تیر را رها کن تا کوری ابلیس را هدف قرار دهد، همانگونه که با تیر خود به صورت برجیس میزند.
بر گرای این کبود ایوان را
تا نماید نهیب کیوان را
هوش مصنوعی: به سوی این ایوان آبی رنگ برو تا صدای دلانگیز کیوان به گوش برسد.
نحس کیوان به تیغ اعدا کش
بستان سعد کنش چون زاوش
هوش مصنوعی: شوم بخت کیوان را با شمشیر دشمنان قطع کن و خوشبختی سعد را مانند گروهی که در حال رقصاند به دست بیاور.
هم به نیروی بخت خرد بسای
سر کیوان سپر به زیر دو پای
هوش مصنوعی: با کمک شانس و سرنوشت، خرد خود را به کار ببند و از قدرت کیوان (سیاره زحل) بهرهمند شو، و در این راه از حمایتی که در زیر پاهایت هست، استفاده کن.
چون دوات تو دید بیتلبیس
چون قلم سرنگون شود برجیس
هوش مصنوعی: وقتی که دوات تو بدون نقاب و تظاهر دیده شود، قلم به شکل غمگینی پایین میآید.
باز برجیس را بکن دندان
ده به تاراج خانهٔ کیوان
هوش مصنوعی: باز، به سمت برجیس پرواز کن و دندانهایش را به سوی خانه کیوان به کار بگیر.
نیزه یک دم به سوی بالا کن
هفت سیاره را ثریّا کن
هوش مصنوعی: نیزه را برای یک لحظه به سمت بالا ببرید و هفت سیاره را به ستاره ثریا برسانید.
زره آسمان ز سر برکش
اختران را به طاعت اندر کش
هوش مصنوعی: آسمان با ستارههایش به قدری زیبا و پرنور است که انسانها را تحت تأثیر قرار میدهد و به سوی آرامش و اطاعت از قوانین طبیعت وادار میکند.
میزبانی کن از درنگ اجل
کرگس چرخ را به جدی و حمل
هوش مصنوعی: امیدوارم در برابر زمان و حوادث سخت، صبور باشی و تلاشی جدی در زندگی داشته باشی.
برّه و گاو را بدوز به تیر
پس درانداز در تنور اثیر
هوش مصنوعی: ببر و گاو را به تیری بزن و سپس آنها را در تنوری قرار بده که قادر به جذب و در کنار هم قرار دادن عناصر است.
از فلک زان سنان کوه افکن
پنجپای دو روی را بر کن
هوش مصنوعی: از آسمان با قدرت و نیرویی که دارد، کوهی را که بر دو پایش ایستاده به زیر افکنده و از ریشه برکن.
قوّت و قوت را شرف نو کن
شیر را داغ و خوشه را خو کن
هوش مصنوعی: قدرت و نیرو را به شرافت تازهای برسان، شیر را پرحرارت و خوشه را شیرین کن.
چُستیی کن بکن به قوّت خویش
از ترازو زبان ز گزدم نیش
هوش مصنوعی: با توانایی و چابکی خود، کارهایت را انجام بده و از قدرت کلامت به خوبی بهره ببر تا دیگران نتوانند به تو آسیب بزنند.
از شگرفی به تیر خوش ناله
بر کمان دوز حلق بزغاله
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و قوت تیر، نالهای خوشگو بر کمان دوز حلق بزغاله به گوش میرسد.
شست را جای تیر شاهی کن
آنگه از دلو دام ماهی کن
هوش مصنوعی: دستت را به عنوان تیر شاهی در نظر بگیر و سپس از آن برای گرفتن ماهی از آب استفاده کن.
آنگهی چون به دستت آمد بخت
بر فلک نه چهار پایهٔ تخت
هوش مصنوعی: زمانی که بخت و اقبال به تو روی آورد، مانند این است که تخت پادشاهی بر بلندای آسمان قرار گرفته است.
تکیه بر مسند جلالی زن
خیمه در ملک لایزالی زن
هوش مصنوعی: تکیه بر جایگاه با شکوهی بزن و در سرزمینی بیپایان زندگی کن.
ملک افلاک را قراری ده
هریکی را تو اختیاری ده
هوش مصنوعی: به آسمانها نظم و ترتیبی بده و برای هر کسی به اندازهاش آزادی و اختیار بده.
دانی این کی شود مسلّم تو
چون شود جبرئیل آدم تو
هوش مصنوعی: میدانی این چه زمانی مسلم و واضح میشود که جبرئیل (فرشته) آدم (انسان) تو خواهد شد؟
ای ز دولت همیشه میمون تو
کیست اندر همه جهان چون تو
هوش مصنوعی: ای کسی که همیشه در خیر و برکت هستی، در تمام جهان هیچکس مثل تو وجود ندارد.
چون ترا هست بر سپهر و زمین
ملکی آراسته به دولت و دین
هوش مصنوعی: چون تو دارای سلطنتی بر آسمان و زمین هستی که با نیکی و دیانت زینت یافته است.
هرچه خواهی بکن به دولت تو
هست با دولت تو حشمت تو
هوش مصنوعی: هر کاری که بخواهی انجام بده، موفقیت و نعمت به همراه توست و مقام و عظمتت نیز با تو خواهد بود.
چون گرفتی تو ملک روی زمین
رای کن بر شدن به علّیّین
هوش مصنوعی: وقتی که سلطنت و قدرت خود را بر این زمین به دست آوردی، در مورد بالا رفتن و رسیدن به مقامهای عالی فکر کن.
برکش از بهر عالم مطلق
چرخ رازق را ز سر ارزق
هوش مصنوعی: برای نجات و کمک به جهان، آسمان بینهایت را که بر هر چیزی روزی میدهد، از سر روزیهای دنیوی بلند کن.
جامهٔ سوکواریش بستان
خلعت شادمانیش پوشان
هوش مصنوعی: لباس محزون او را به پوشش شادی بخشیدند.
هردو عالم چو شد مسخّر تو
جمع شد جن و انس بر درِ تو
هوش مصنوعی: هر دو جهان به خاطر تو تحت فرمان تو هستند و جنیان و انسانها به درگاه تو جمع شدهاند.
سوی دین خوان پری و مردم را
پست کن دیو و دیو مردم را
هوش مصنوعی: به سمت مذهب بشتاب و انسانها را از مقامشان پایین بیاور، همچون دیوان، که انسانها را به درون خود میکشند.
خاصه آن را که نفس بد نیتش
گوید ایطاست نقش قافیتش
هوش مصنوعی: به ویژه آن کسانی که نفس بدشان به آنها میگوید که این است نقش و سرنوشتشان.
نه نداری ز ملک سرمایه
نه نداری ز شرع پیرایه
هوش مصنوعی: تو نه ثروتی از زمین داری و نه از قوانین دینی چیزی برای تزیین و زیبا کردن، بلکه از هیچ کدام بهرهای نداری.
دین حق در حمایت تو شدهست
شرع خوب از کفایت تو شدهست
هوش مصنوعی: دین واقعی به حمایت تو برخواسته و قوانین درست به واسطه توانایی و کفایت تو شکل گرفته است.
شحنهٔ شرع مصطفی شدهای
زان زنا کردنی جدا شدهای
هوش مصنوعی: تو به قوانین و دستورهای پیامبر اسلام عمل کردهای و از آلودگیهای گناه جدا شدهای.
جان آن کز فنا نفرسوده
از تو در تربت است آسوده
هوش مصنوعی: جان کسی که از فنا و زوال مصون مانده، در آغوش خاک تو آرام است.
چون رخ اندر نقاب خاک کشید
ز امّت خود ترا بدان بگزید
هوش مصنوعی: وقتی چهرهاش در غبار خاک پنهان شد، از میان ملت خودش تو را برگزید.
تا دهی شرع را همی رونق
دست باطل جدا کنی از حق
هوش مصنوعی: برای اینکه به دین و اصول آن شکوه و جلا ببخشی، باید با اقدامهای نادرست و نادرستکاری فاصله بگیری و آنها را از حقیقت و واقعیت جدا کنی.
سایهٔ کردگار زان شدهای
شرع را حقگزار زان شدهای
هوش مصنوعی: سایهٔ خدا باعث شده که تو به اجرای درست قوانین شرع پرداختهای.
دین و دولت عیال تیغ تواند
کفر و الحاد در گریغ تواند
هوش مصنوعی: دین و حکومت مانند خانوادهای هستند که برای حفظ خود نیاز به تلاش و حفاظت دارند، و در مقابل آن، کفر و بیدینی میتوانند مشکلات و خطراتی ایجاد کنند.
شاد باش ای امین بار خدای
یافته دین ز سیرت تو بهای
هوش مصنوعی: شاد باش ای کسی که امانتدار بار خدا هستی و دین را یافتهای، چون شایستگی و ویژگیهای تو ارزشمند است.
تا ز پنج و چهار بر نپری
از شش و هفت و هشت برنخوری
هوش مصنوعی: اگر از مرزهای مشخص و محدود تجاوز نکنی، دچار مشکلات و خطرات نخواهی شد.
تا هوا را به زیر پی ننهی
بر سرِ دل کلاه کی ننهی
هوش مصنوعی: تا وقتی که با وجود دستکم گذاشتن احساسات خود، شرایط را به سمت دلخواهت تغییر ندهی، نمیتوانی انتظار داشته باشی که کسی به تو احترام بگذارد یا به حرفهایت اهمیت دهد.
چون هوا را به طبع کردی قمع
این همه گرددت به یک دم جمع
هوش مصنوعی: وقتی که خود را با شرایط محیط وفق دهی، میتوانی به سادگی و در یک لحظه همه چیز را ساماندهی.
ملک دنیا همی نگویم من
خال زنگی به خون نشویم من
هوش مصنوعی: من نمیگویم که دنیا را به عنوان پادشاهی در دست دارم، زیرا لکهای از زنگار خون میتواند مرا پاک کند.
چون به ترک جهان طین گفتی
دُرّ تقوی به شرط دین سفتی
هوش مصنوعی: وقتی از زندگی دنیوی و مادی دوری کردی و به سمت معنویت رفتی، گوهر باارزشی از تقوا را با شرط پایبندی به دین به دست خواهی آورد.
گوید آنگاه جان خیرالناس
به زبانِ سرور و استیناس
هوش مصنوعی: در آن لحظه، روح بهترین انسانها به زبان خوشحالی و شادابی صحبت میکند.
کی ز بیچون همیشه میمون تو
کیست اندر همه جهان چون تو
هوش مصنوعی: کیست که همیشه و به طور بیچون و بیانتها مانند تو در تمام جهان وجود دارد؟
تا جهان باد شادمان بادی
کز تو شد دین حق به آزادی
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا خوشحال است، پس ای خداوند، دینی که از تو نشأت میگیرد، آزادانه گسترش یابد.
جز ترا نیست بر سپهر و زمین
ملکی آراسته به دولت و دین
هوش مصنوعی: جز تو، بر آسمان و زمین هیچکس را نمیبینم که صاحب سلطنتی آراسته به حکومت و دیانت باشد.