گنجور

بخش ۱ - ذکر نفس الکلی نذیر ناصح و اهماله غرور فاضح

اندر آمد چو ماه در شبگیر
انَعِم اللّٰه صباح گویان پیر
کند جسمی و ساکن ارکانی
تیزچشمی و ره فرادانی
روی چون آفتاب نور اندود
جامه چون جامهٔ سپهر کبود
ناگهانی تو گفتی آمد بر
آفتابی ز حوض نیلوفر
یا مگر باغبانِ طینت من
ناگهان گشت بر بنفشه سمن
دیده چون از نهاد من پُر کرد
تا به سر دُرج جزع پر دُر کرد
گفت چون نطق پر شکر بگشاد
کُله خواجگی ز سر بنهاد
کیف اصبحت ای پسر خوانده
ای به زندان نفس درمانده
ای به چاه غرور مانده اسیر
بر تو نفس هوا پرست امیر
خیز کاین خاکدان سرای تو نیست
این هوس خانه است جای تو نیست
چه افگنی بیهُده بساط نشاط
اندرین صد هزار ساله رباط
گر قبای بقا نخواهی سوخت
برکش از تن قبای آدم دوخت
خویشتن را ازین قفس برهان
بنما از خلیفتی برهان
باش گنجور در نشیمن خاک
ورنه بگذر از انجم و افلاک

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اندر آمد چو ماه در شبگیر
انَعِم اللّٰه صباح گویان پیر
هوش مصنوعی: وقتی ماه در آسمان شب ظاهر شد، پیرمردی گفت صبح بخیر و نعمت‌های خدا را یادآوری کرد.
کند جسمی و ساکن ارکانی
تیزچشمی و ره فرادانی
هوش مصنوعی: بدن و جسمی که ثابت و ساکن است، به مانند ارکانی می‌ماند که با دقت و تیزبینی به محیط اطراف نگاه می‌کند و بر اساس آگاهی و دانش مسیر خود را مشخص می‌سازد.
روی چون آفتاب نور اندود
جامه چون جامهٔ سپهر کبود
هوش مصنوعی: صورتش مانند خورشید می‌درخشد و پوشش او مانند آسمان آبی رنگ است.
ناگهانی تو گفتی آمد بر
آفتابی ز حوض نیلوفر
هوش مصنوعی: به طور ناگهانی تو گفتی که از حوض نیلوفر، نوری همیشه‌تابان می‌آید.
یا مگر باغبانِ طینت من
ناگهان گشت بر بنفشه سمن
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که پرورش‌دهنده‌ی وجود من ناگهان بر روی گل بنفشه، گل سمن بگذارد؟
دیده چون از نهاد من پُر کرد
تا به سر دُرج جزع پر دُر کرد
هوش مصنوعی: چشمم وقتی از احساسات و حال و روز من پر شد، مانند درزی که جانم را از خود به درون می‌کشد، به تنگی رسید.
گفت چون نطق پر شکر بگشاد
کُله خواجگی ز سر بنهاد
هوش مصنوعی: وقتی او سخن شیرینی آغاز کرد، مقام و موقعیتش را کنار گذاشت.
کیف اصبحت ای پسر خوانده
ای به زندان نفس درمانده
هوش مصنوعی: ای پسر، آیا می‌دانی که حالا در چه وضعیتی به سر می‌برم؟ من در قید و بند نفس خود گرفتار شده‌ام.
ای به چاه غرور مانده اسیر
بر تو نفس هوا پرست امیر
هوش مصنوعی: ای که در چاه غرور گرفتار شده‌ای، بر تو است که زندگی و نفس را برای خودت محترم بشماری، امیر.
خیز کاین خاکدان سرای تو نیست
این هوس خانه است جای تو نیست
هوش مصنوعی: بیدار شو که این جهان مادی محل زندگی تو نیست؛ این آرزوهای دنیوی جای تو را ندارد.
چه افگنی بیهُده بساط نشاط
اندرین صد هزار ساله رباط
هوش مصنوعی: چه کار بیهوده‌ای است که بخواهی در این رباط باستانی، که صد هزار سال قدمت دارد، فضای شادابی را برپا کنی.
گر قبای بقا نخواهی سوخت
برکش از تن قبای آدم دوخت
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهی در جاودانگی بمانی، باید از لباس بشری خود دست بکشی.
خویشتن را ازین قفس برهان
بنما از خلیفتی برهان
هوش مصنوعی: خودت را از این زندان آزاد کن و نشان بده که می‌توانی از رهبری و مسئولیت‌ها فارغ شوی.
باش گنجور در نشیمن خاک
ورنه بگذر از انجم و افلاک
هوش مصنوعی: در زندگی ساده و بی‌دردسر در این دنیا بمان، زیرا زندگی در آسمان‌ها و زندگی‌های دیگر چیزی جز خیال و توهم نیست.