گنجور

بخش ۱۶ - اندر معنی دل و جان و درجات آن ذکرالقلب انفع لان شأنه رافع

جد زند بوسه بر ستانهٔ دل
هزل نبود کلیدِ خانهٔ دل
دل به رشوت پذیرد از جان نور
کی بود زیردست رضوان حور
وزن سر همچو وزن سر سبکست
برگ دل همچو برگ گل تُنُکست
بر درِ اهل دل به وقت طعام
گندمی گزدمی بود ز حرام
چون نشویی همی دل از باطل
رقم گازران منه بر دل
دل که باشد سیاه چون پرِ زاغ
صید طاووس کی کند در باغ
دل آنکس که هست بر تن شاه
جانش را هست جامهٔ درگاه
باز چشم تو در ره اسباب
هست سوی شراب و جامهٔ خواب
چند باشی به غفلت ای بد رگ
دل تو در گل و تو خفته چو سگ
چو سگ آبستنی تو ای جاهل
سگ دیوانه داری اندر دل
خوی و طبع بدِ سگان داری
همچو سگ توشه استخوان داری
سگ دیوانه را بکش به عذاب
زانکه اندر ره درنگ و شتاب
هرکه را او گزید هم برجای
شود از بیم گربه سگ بچه‌زای
ذره‌ای نور اگر به دست آری
بی‌تعب جسر نار بگذاری
ور نداری تو نور نار شوی
پیش پروردگار خوار شوی
از درِ تن ترا به منزل دل
نیست جز درد دل دگر حاصل
راه جسم تو سوی منزل جان
حایلی دان تو زین چهار ارکان
پر و بال خرد ز جان زاید
از تن تیره جان و دل ناید
باطن تو دل تو دان بدرست
هرچه جز باطن تو باطل تست
موضع دین دلست و مغز و دماغ
همچو بزر و فتیله نور چراغ
دل بود همچو شمس انجم سوز
که تواند نمود چهره به روز
دل که بر نفس مهتری یابد
بر همه سروران سری یابد
نه چنان دل که از پی دنیی
بفروشد به اندکی عقبی
اصل حرص و نیاز دل نبود
مایهٔ دل ز آبِ گِل نبود
دل که باشد چنین امانی دوست
نه دلست آنکه هست پارهٔ گوشت
دل که باشد ز تو امانی خواه
نبود از حال ایزدی آگاه
پاره‌ای گوشت گنده باشد و بس
که مر آنرا به کس ندارد کس
بد شود تن چو دل تباه بود
ظلم لشکر ز ضعف شاه بود
چون سرِ ظلم و جور دارد شاه
برگشاید به ظلم دست سپاه
ستم اندر جهان نه ز آب و گلست
این همه ظلمها ز کبرِ دلست
گر دلت نیستی به صورت زاغ
همه طاوس گیردی به چراغ
کوش تا دلت چون قلم گردد
پیش از آن کت امل اَلم گردد
عاشقان را برای جستن نام
نز برای حصول لذّت و کام
یک عتاب و به رفق فرقد خاک
یک حدیث و دو جامه در بر چاک
زان همه کارهات بی‌نورست
کز تو تا نور راه بس دورست
با چنین دل سفر سقر باشد
سفله از گرگ و سگ بتر باشد
سگ بیوسنده گرگ درّنده‌ست
سفله سالوس و لوس خر بنده‌ست
پس درین راه توشه از جان ساز
نه ز دلق و عصا و انبان ساز
خویشتن در فکن به زورق دین
که از این ره رسی به علّیّین

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جد زند بوسه بر ستانهٔ دل
هزل نبود کلیدِ خانهٔ دل
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که بوسه بر لبان محبوب تنها راه ورود و دسترسی به قلب او نیست و نشان‌دهنده‌ی این است که صرفاً ابراز عشق و محبت کافی نیست، بلکه باید عمق احساس و ارتباط را درک کرد. محبت واقعی نیازمند شناخت و تلاش بیشتر است.
دل به رشوت پذیرد از جان نور
کی بود زیردست رضوان حور
هوش مصنوعی: دل با قبول رشوه، نوری از جان را نمی‌پذیرد؛ چون زیر دست رضوان، حورهای بهشتی وجود دارند که قابل قیاس نیستند.
وزن سر همچو وزن سر سبکست
برگ دل همچو برگ گل تُنُکست
هوش مصنوعی: سر انسان به اندازه‌ای سبک و بی‌وزن است که می‌تواند به راحتی حرکت کند، در حالی که قلب به نازکی و لطافت برگ گل است و حساسیّت بیشتری دارد.
بر درِ اهل دل به وقت طعام
گندمی گزدمی بود ز حرام
هوش مصنوعی: در نزد افرادی که به عشق و معنویت اهمیت می‌دهند، در زمان غذا خوردن، گندم و برکت حلال وجود دارد و نباید از خوراکی‌های نامشروع استفاده کرد.
چون نشویی همی دل از باطل
رقم گازران منه بر دل
هوش مصنوعی: زمانی که دل از چیزهای بی‌فایده و بی‌ارزش پاکسازی می‌شود، نگذار که دلت را تحت تأثیر قرار دهند.
دل که باشد سیاه چون پرِ زاغ
صید طاووس کی کند در باغ
هوش مصنوعی: وقتی دل انسان سیاه و آلوده باشد، مانند پر زاغ، هرگز نمی‌تواند زیبایی‌های زندگی را که در باغ وجود دارد، جستجو کند و از آن‌ها بهره‌مند شود.
دل آنکس که هست بر تن شاه
جانش را هست جامهٔ درگاه
هوش مصنوعی: دل کسی که بر تن شاه است، جانش پوشیده از لباس درگاه است.
باز چشم تو در ره اسباب
هست سوی شراب و جامهٔ خواب
هوش مصنوعی: چشم تو به سمت چیزهایی معطوف است که به نوشیدنی و خواب مربوط می‌شود.
چند باشی به غفلت ای بد رگ
دل تو در گل و تو خفته چو سگ
هوش مصنوعی: به چه مدت در غفلت خواهی بود؟ ای دل بدبخت، تو در گل و لای خوابیده‌ای مانند سگی!
چو سگ آبستنی تو ای جاهل
سگ دیوانه داری اندر دل
هوش مصنوعی: ای جاهل، تو مانند یک سگ آبستن هستی که در دلش دیوانگی و آشفتگی وجود دارد.
خوی و طبع بدِ سگان داری
همچو سگ توشه استخوان داری
هوش مصنوعی: تو به مانند سگی که خوی و رفتار ناپسند دارد، فقط به‌دنبال منافع زودگذر هستی و دلخوشی‌های گذرای زندگی را جمع‌آوری می‌کنی.
سگ دیوانه را بکش به عذاب
زانکه اندر ره درنگ و شتاب
هوش مصنوعی: سگ دیوانه را بکش تا دیگر عذاب نرساند، چرا که او در مسیر زندگی ایجاد تأخیر و عجله می‌کند.
هرکه را او گزید هم برجای
شود از بیم گربه سگ بچه‌زای
هوش مصنوعی: هر کسی که مورد ظلم یا آسیب قرار بگیرد، به خاطر ترس از بدی و آسیب بیشتری که ممکن است به او برسد، ساکت و بی‌صدا می‌شود.
ذره‌ای نور اگر به دست آری
بی‌تعب جسر نار بگذاری
هوش مصنوعی: اگر تو بتوانی حتی یک ذره نور به دست بیاوری، می‌توانی بدون زحمت و رنج، پل عبوری بر آتش جهنم بسازی.
ور نداری تو نور نار شوی
پیش پروردگار خوار شوی
هوش مصنوعی: اگر نور و معرفتی نداشته باشی، در پیش خداوند ذلیل و خوار خواهی شد.
از درِ تن ترا به منزل دل
نیست جز درد دل دگر حاصل
هوش مصنوعی: تن تو در این دنیا به منزلی شبیه نیست که بتواند غیر از درد و رنج دل محصولی دیگر به همراه داشته باشد.
راه جسم تو سوی منزل جان
حایلی دان تو زین چهار ارکان
هوش مصنوعی: راه جسم تو را به منزل جان، مانعی در نظر بگیر و بدان که این چهار رکن، پایه‌های آن مسیر هستند.
پر و بال خرد ز جان زاید
از تن تیره جان و دل ناید
هوش مصنوعی: ایده‌ی این بیت به این معناست که وقتی انسان از وجود و روحی پاک و روشن برخوردار باشد، می‌تواند به واسطه‌ی خرد و ویژگی‌های مثبت زندگی خود، به بالندگی و پیشرفت دست یابد. اما اگر از وجودی تیره و فساد زده برخوردار باشد، نخواهد توانست به احساسات و وجود حقیقی خود دست یابد.
باطن تو دل تو دان بدرست
هرچه جز باطن تو باطل تست
هوش مصنوعی: درون تو، قلب توست که حقیقت را می‌فهمد و هر چیز دیگری که از درون تو نباشد، بی‌ارزش است.
موضع دین دلست و مغز و دماغ
همچو بزر و فتیله نور چراغ
هوش مصنوعی: جایگاه دین در دل و عقل انسان قرار دارد، همان‌طور که موم و فتیله نور چراغ را تشکیل می‌دهند.
دل بود همچو شمس انجم سوز
که تواند نمود چهره به روز
هوش مصنوعی: دل همچون خورشید در میان ستاره‌ها می‌درخشد، و می‌تواند چهره‌اش را در روز به نمایش بگذارد.
دل که بر نفس مهتری یابد
بر همه سروران سری یابد
هوش مصنوعی: اگر دل به نفس مهتر و بزرگ اعتماد کند، بر تمام سروران و رهبران برتری خواهد یافت.
نه چنان دل که از پی دنیی
بفروشد به اندکی عقبی
هوش مصنوعی: دل نباید به خاطر دنیا و منافع زودگذر، به آسانی از آخرت و ارزش‌های واقعی چشم بپوشد.
اصل حرص و نیاز دل نبود
مایهٔ دل ز آبِ گِل نبود
هوش مصنوعی: به هیچ چیز دنیا وابسته نباش و خود را درگیر حرص و نیاز نکن، زیرا منبع واقعی دل، تنها از چیزهای مادی و ناچیز نیست.
دل که باشد چنین امانی دوست
نه دلست آنکه هست پارهٔ گوشت
هوش مصنوعی: اگر دل این‌گونه محکم و امن باشد، پس دیگر نمی‌توان آن را دل نامید، زیرا تنها چیزی که در آن وجود دارد، یک تکه گوشت است.
دل که باشد ز تو امانی خواه
نبود از حال ایزدی آگاه
هوش مصنوعی: اگر دل تو نزد من امانتی باشد، پس از حال خداوند آگاه نخواهم بود.
پاره‌ای گوشت گنده باشد و بس
که مر آنرا به کس ندارد کس
هوش مصنوعی: یک تکه گوشت بزرگ وجود دارد که هیچ‌کس از آن بهره‌ای نمی‌برد و به آن نیازی ندارد.
بد شود تن چو دل تباه بود
ظلم لشکر ز ضعف شاه بود
هوش مصنوعی: اگر دل در حالت بدی باشد، جسم هم دچار مشکل خواهد شد، و این بدی ناشی از ضعف و ناتوانی حاکم است.
چون سرِ ظلم و جور دارد شاه
برگشاید به ظلم دست سپاه
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاهی ستم و ظلم را در پیش دارد، سپاهش نیز دست به ظلم می‌زنند و از این کار حمایت می‌کنند.
ستم اندر جهان نه ز آب و گلست
این همه ظلمها ز کبرِ دلست
هوش مصنوعی: ستم و ظلم در جهان تنها به خاطر مواد اولیه و فیزیکی نیست، بلکه این بی‌عدالتی‌ها ناشی از arrogance و خودبزرگ‌ بینی افراد است.
گر دلت نیستی به صورت زاغ
همه طاوس گیردی به چراغ
هوش مصنوعی: اگر در دل و نیت خود زیبا نباشی، حتی اگر ظاهر تو بهترین و زیباترین باشد، هیچ‌گاه به جذابیت و محبوبیت نخواهی رسید.
کوش تا دلت چون قلم گردد
پیش از آن کت امل اَلم گردد
هوش مصنوعی: تلاش کن تا دلت همچون قلم صاف و پاک شود، قبل از آنکه کارهایت پر از افسوس و غم گردد.
عاشقان را برای جستن نام
نز برای حصول لذّت و کام
هوش مصنوعی: عاشقان به دنبال یافتن محبوب خود هستند نه برای رسیدن به لذت و خوشی.
یک عتاب و به رفق فرقد خاک
یک حدیث و دو جامه در بر چاک
هوش مصنوعی: یک سرزنش و کلامی دوستانه، به مانند خاکی که زیر پای فرقد دارد، داستانی به گفتن است و دو لباسی که بر تن چاک کرده‌اند.
زان همه کارهات بی‌نورست
کز تو تا نور راه بس دورست
هوش مصنوعی: تمام کارهایت بی‌فایده است، چون نور و روشنی از تو خیلی دور است.
با چنین دل سفر سقر باشد
سفله از گرگ و سگ بتر باشد
هوش مصنوعی: با داشتن دل این‌چنینی، رفتن به دنیای پایین‌تر ناممکن است، زیرا انسان‌های پست از گرگ و سگ نیز بدتر هستند.
سگ بیوسنده گرگ درّنده‌ست
سفله سالوس و لوس خر بنده‌ست
هوش مصنوعی: سگ که در حال پارس کردن است، در واقع یک گرگ وحشی و درنده است. افرادی که مکار و فریبکار هستند، مانند یک الاغ خوار و بی‌اراده هستند.
پس درین راه توشه از جان ساز
نه ز دلق و عصا و انبان ساز
هوش مصنوعی: در این مسیر، از جان و انگیزه‌ات بهره ببر و نه از ابزارهایی مانند لباس، چوب و کیسه.
خویشتن در فکن به زورق دین
که از این ره رسی به علّیّین
هوش مصنوعی: خودت را به کشتی دین بسپار، زیرا از این طریق به جایگاه‌های بلند و والا می‌رسی.