گنجور

بخش ۱۸ - ستایش ابوبکر صدیق رضی‌الله عنه

ذکر ابی‌بکر الصدیق الاطهر الشیخ الاکبر الوزیر الانور الضجیع الاقمّر العتیق الازهر الصاحب فی‌الغار المؤتمن فی‌الشدائد والاسرار المنفق لرسول‌الله اربعین الف دینار حبیب حبیب‌الملک الجبار الذی انزل الله تعالی فی‌شأنه: والذی جاء بالصدق و صدّق به اولئک هم‌المتقون، و قال النّبی صلّی‌الله علیه و سلم: هذا سید کهول اهل الجنّة من‌الاولین والآخرین الاالنبیین والمرسلین، و قال علیه‌السلام: انت عتیق‌الله من‌النار فسمی عتیقا، و سئل الجنید عن قول النبی صلی‌الله علیه و آله و سلم لابی بکر: انت عتیق‌الله من‌النار لم سمی عتیقا قال: لانه عتیق من مشاهدة الکونین لایشاهد مع‌الله غیرالله، و قال علیه‌السلام: لو وزن ایمان ابی‌بکر بایمان اهل الارض لرجح، و قال علیه‌السلام: لاتبک یا ابابکر ان من امّن‌الناس علی ماله و صحبته ابابکر و قال عم: ولو کنت متخذا من امتی خلیلا لاتخذت ابابکر خلیلا ولکن مودّة الاسلام و اخوّته، ولایبقی فی‌المسجد باب الا سد الا باب ابی‌بکر، و قال حسّان‌بن ثابت فی‌النبی و ابی‌بکر و عمر علیه‌السلام و رضی‌الله عنهما.

ثلثة برزوا بفضلهم
نصرهم ربهم اذا نشروا
فلیس من مؤمن له بصر
ینکر تفضیلهم اذا ذکروا
عاشوا بلا فرقة ثلثهم
واجتمعوا فی‌الممات فاقبروا

و قال صلی‌الله علیه‌وسلم: انا مدینة الصدق و ابوبکر بابها. و قال: من احب ابابکر فقد اقام الدین.

آفتاب کرم چو در دربست
قمر نائبان کمر دربست
چون نهفت آفتاب دین را غرب
کرد ماه خلافت آخُر چرب
خواجهٔ با خلاص و با اخلاص
جانش آزاد کرد مجلس خاص
در سرای سرور مونس و یار
ثانی اثنین اذهما فی‌الغار
از زبان صادق و ز جان صدیق
چون نبی مشفق و چو کعبه عتیق
بوده از پاشنه طریقت سای
پیش جان رسول مار افسای
همهٔ خویش کرده در کارش
همه او گشته بهر دیدارش
بوده با ذات عشق پروردش
همره و هم مزاج و هم دردش
حرف بگذاشته چو دل سخنش
پوست بفگنده همچو مار تنش
هرچه حق بر دل محمّد خواند
برد و در باغ جان او بنشاند
چون نهال نهاد او برجست
غنچه بگشاد و میوه عقد ببست
هریکی شاخ میوه‌دار فره
نام آن میوه‌ها و صدق به
جبرئیل آمده برِ مهتر
به عیادت ز حق پیام‌آور
کای محمّد ز بهر خاست و نشست
در دندان خواجه بهتر هست
مهترش گفت چون ز خود بگریخت
وحی در جام جانم آنچه بریخت
که نه من آن شراب از سینه‌اش
ریختم بهر عهد دیرینه‌اش
بل به فرمان حق به استحقاق
ریختم نز ره ریا و نفاق
پیش از اسلام قابل دین بود
پیش از این رمزها سخن این بود
صدق او از پی سلامت راه
بوده ساحرشناس و کاهن‌کاه
بوده بر شه ره امانت و حدق
قدم صدق را به مقعد صدق
برفشاند به عشق عقل نوی
در قدوم رکاب مصطفوی
از نبوّت به جان ستاننده
هم پذیرنده هم رساننده
مشورت را وزیر پیغمبر
روز خلوت مشیر پیغمبر
انس با وی گرفته روح رسول
زانکه بُد فارغ از طریق فضول
جان فدا کرده بود در ره دین
زانکه بُد از نخست آگه دین
کرده بود انتظار خسرو شرع
بر دلش تافت زود پرتو شرع
سوی دل مصطفای آزاده
صدق او را دریچه بگشاده
سوی میدان سرِ پیمبر او
همه درها ببسته جز درِ او
جز عطیّت نبود حاصل او
تا چه دل داشت یارب آن دل او
شمع دین بود مصطفی جانش
جان بوبکر بود پروانش
زآنچه امّت ندیده یزدانش
هیچ ایمان‌پذیر چون جانش
پیش دین بنده هوش او بوده است
حلقه در گوش گوش او بوده است
گر دلش را وفا ندادی جوش
کس نبودی زبان دین را گوش
قابل صدق و قایل ایمان
عامل علم و حامل قرآن
درد دل را به سینه درمان او
خوان دین را نخست مهمان او
آنچه بشنید زود باور داشت
شرع را هفت عضو درخور داشت
جد صدقش به گوش مرد و ستور
کرده آواز غول را پی گور
خواجهٔ با وقار و آهسته
دست صدقش شکسته را بسته

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ذکر ابی‌بکر الصدیق الاطهر الشیخ الاکبر الوزیر الانور الضجیع الاقمّر العتیق الازهر الصاحب فی‌الغار المؤتمن فی‌الشدائد والاسرار المنفق لرسول‌الله اربعین الف دینار حبیب حبیب‌الملک الجبار الذی انزل الله تعالی فی‌شأنه: والذی جاء بالصدق و صدّق به اولئک هم‌المتقون، و قال النّبی صلّی‌الله علیه و سلم: هذا سید کهول اهل الجنّة من‌الاولین والآخرین الاالنبیین والمرسلین، و قال علیه‌السلام: انت عتیق‌الله من‌النار فسمی عتیقا، و سئل الجنید عن قول النبی صلی‌الله علیه و آله و سلم لابی بکر: انت عتیق‌الله من‌النار لم سمی عتیقا قال: لانه عتیق من مشاهدة الکونین لایشاهد مع‌الله غیرالله، و قال علیه‌السلام: لو وزن ایمان ابی‌بکر بایمان اهل الارض لرجح، و قال علیه‌السلام: لاتبک یا ابابکر ان من امّن‌الناس علی ماله و صحبته ابابکر و قال عم: ولو کنت متخذا من امتی خلیلا لاتخذت ابابکر خلیلا ولکن مودّة الاسلام و اخوّته، ولایبقی فی‌المسجد باب الا سد الا باب ابی‌بکر، و قال حسّان‌بن ثابت فی‌النبی و ابی‌بکر و عمر علیه‌السلام و رضی‌الله عنهما.
هوش مصنوعی: ابی‌بکر صدیق، شخصیت والایی است که در اسلام به عنوان وزیر و همراه رسول‌الله شناخته می‌شود. او در شرایط سخت به معنای واقعی یک دوست و حامی بوده و در کنار پیامبر در غار حضور داشته است. ابی‌بکر با هزینه کردن ۴۰ هزار دینار در راه خدا، محبت و وفاداری خود را نشان داده است. خداوند در قرآن درباره او سخن گفته و او را به عنوان شخصی که حقیقت را آورده و به آن ایمان آورده است، معرفی کرده است. پیامبر اسلام او را بهترین فرد بعد از انبیاء و فرستادگان خوانده و او را به عنوان وجودی که از آتش جهنم نجات یافته، شناخته است. ایمان ابی‌بکر به قدری قوی بوده که در مقایسه با ایمان همه مردم زمین، برتری دارد. پیامبر به او اطمینان داده که از لحاظ مالی و دوستی، هیچ‌کس همانند او نیست. حتی اگر پیامبر بخواهد یکی از امت را به عنوان دوست نزدیک خود انتخاب کند، ابی‌بکر انتخاب او خواهد بود و تنها درهای مسجد برای او باز خواهد ماند. شاعر معروف حسّان‌بن ثابت نیز درباره مقام پیامبر، ابی‌بکر و عمر شعر سروده است.
ثلثة برزوا بفضلهم
نصرهم ربهم اذا نشروا
هوش مصنوعی: سه نفر به خاطر فضیلت‌های خود برتری یافته و در پی یاری پروردگارشان به پیروزی دست یافتند، زمانی که خدمات و تلاش‌های خود را منتشر کردند.
فلیس من مؤمن له بصر
ینکر تفضیلهم اذا ذکروا
هوش مصنوعی: کسی که چشم حق بین داشته باشد، نمی‌تواند برتری آنها را انکار کند وقتی نامشان برده می‌شود.
عاشوا بلا فرقة ثلثهم
واجتمعوا فی‌الممات فاقبروا
هوش مصنوعی: آن‌ها بدون جدایی زندگی کردند، سه‌تایشان بودند و در آخرت نیز در کنار هم جمع شدند، پس در کنار هم به خاک سپرده شدند.
و قال صلی‌الله علیه‌وسلم: انا مدینة الصدق و ابوبکر بابها. و قال: من احب ابابکر فقد اقام الدین.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وسلم) فرمود: "من شهر حقیقت هستم و ابوبکر دروازه آن است." همچنین فرمود: "هر کسی که ابوبکر را دوست داشته باشد، دین را استوار نگاه داشته است."
آفتاب کرم چو در دربست
قمر نائبان کمر دربست
هوش مصنوعی: وقتی خورشید با تمام زیبایی‌اش در فضا می‌درخشد، ماه نیز به نمایندگی از خود جلوه‌گری می‌کند.
چون نهفت آفتاب دین را غرب
کرد ماه خلافت آخُر چرب
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید دین غروب کرد و ماه خلافت برآمد، اوضاع به گونه‌ای شد که بسیار جذاب و فریبنده به نظر می‌رسید.
خواجهٔ با خلاص و با اخلاص
جانش آزاد کرد مجلس خاص
هوش مصنوعی: شخصی با صداقت و بی‌پیرایه، با هنر خود، جانش را از قید و بند رهایی بخشید و برای جمعی خاص ارزشمند شد.
در سرای سرور مونس و یار
ثانی اثنین اذهما فی‌الغار
هوش مصنوعی: در محل شادمانی، مونس و یار دو نفر هستند که هر دو در یک غار هستند.
از زبان صادق و ز جان صدیق
چون نبی مشفق و چو کعبه عتیق
هوش مصنوعی: از زبان راستگو و از دل دوست، مانند پیامبری مهربان و همچون کعبه‌ای کهن و مقدس.
بوده از پاشنه طریقت سای
پیش جان رسول مار افسای
هوش مصنوعی: در مسیر حقیقت، موانعی وجود دارد که باید بر آن‌ها فائق آمد. این موانع می‌توانند به شکل مشکلات یا چالش‌های مختلف نمایان شوند، و هر کسی که در جستجوی حقیقت است، باید با این مشکلات روبرو شود.
همهٔ خویش کرده در کارش
همه او گشته بهر دیدارش
هوش مصنوعی: همهٔ کسانی که به او نزدیک‌اند، در کارهایش مشغول شده‌اند و همه برای دیدن او تلاش می‌کنند.
بوده با ذات عشق پروردش
همره و هم مزاج و هم دردش
هوش مصنوعی: عشق همیشه با ذات او همراه بوده و هم‌نفس و هم‌درد او است.
حرف بگذاشته چو دل سخنش
پوست بفگنده همچو مار تنش
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی دل چیزی را می‌گوید، آن را به اندازه‌ای عمیق و با احساس مطرح می‌کند که مانند مار، پوستش را رها می‌کند. به عبارت دیگر، وقتی دل چیزی را بیان می‌کند، آن بیان به شدت غنی و شاعرانه است.
هرچه حق بر دل محمّد خواند
برد و در باغ جان او بنشاند
هوش مصنوعی: هر چیزی که خدا بر دل محمد نازل کرد، او را در باغ وجودش نشاند.
چون نهال نهاد او برجست
غنچه بگشاد و میوه عقد ببست
هوش مصنوعی: زمانی که او نهالی کاشت، گل آن شکفت و میوه‌اش به بار نشست.
هریکی شاخ میوه‌دار فره
نام آن میوه‌ها و صدق به
هوش مصنوعی: هر کسی که درختی با میوه‌های پر بار دارد، نام آن میوه‌ها و حقیقت آنها را می‌داند.
جبرئیل آمده برِ مهتر
به عیادت ز حق پیام‌آور
هوش مصنوعی: جبرئیل به دیدار رهبر آمده است، به عنوان پیام‌آور خدا.
کای محمّد ز بهر خاست و نشست
در دندان خواجه بهتر هست
هوش مصنوعی: ای محمد، تو به خاطر گزینش و نشستن در کنار خواجه، بهتر از او هستی.
مهترش گفت چون ز خود بگریخت
وحی در جام جانم آنچه بریخت
هوش مصنوعی: رئیس او گفت وقتی که از خودش گریخت، وقتی وحی در دل من جاری شد، هر آنچه که باید بیان می‌شد، بیان شد.
که نه من آن شراب از سینه‌اش
ریختم بهر عهد دیرینه‌اش
هوش مصنوعی: من آن شرابی را که از دلش به یاد عهد قدیمی‌اش ریختم، نیستم.
بل به فرمان حق به استحقاق
ریختم نز ره ریا و نفاق
هوش مصنوعی: من به دستور حق و بر اساس لیاقت خود، از راه ریا و نفاق فاصله گرفتم و قدم برداشتم.
پیش از اسلام قابل دین بود
پیش از این رمزها سخن این بود
هوش مصنوعی: پیش از ظهور اسلام، دین و اصول آن قابل درک بودند و این مفاهیم از مدتها قبل وجود داشتند.
صدق او از پی سلامت راه
بوده ساحرشناس و کاهن‌کاه
هوش مصنوعی: راستگویی او همواره برای حفظ سلامتی‌اش بوده، او دانشمندی در عرصه جادو و الهام‌بخش دیگران است.
بوده بر شه ره امانت و حدق
قدم صدق را به مقعد صدق
هوش مصنوعی: راه امانت و صداقت بر سر حکمروایی بوده و برای قدم گذاشتن در آن باید صداقت را در جایگاهی مناسب قرار داد.
برفشاند به عشق عقل نوی
در قدوم رکاب مصطفوی
هوش مصنوعی: عشق تازه‌ای مانند برف بر سر عقل می‌بارد، زمانی که قدم‌های مبارک پیامبر در میان ما است.
از نبوّت به جان ستاننده
هم پذیرنده هم رساننده
هوش مصنوعی: از رسالت الهی، کسی که جان مردم را می‌ستاند، هم آنها را می‌پذیرد و هم به مقصد می‌رساند.
مشورت را وزیر پیغمبر
روز خلوت مشیر پیغمبر
هوش مصنوعی: وزیر پیامبر در روزی که پیامبر تنها بود، به او مشاوره می‌دهد.
انس با وی گرفته روح رسول
زانکه بُد فارغ از طریق فضول
هوش مصنوعی: دوست را دوست داشت و از محبتش روح پیامبر نیز شاد می‌شد، چرا که او از راه‌های بی‌فایده و بی‌نتیجه دور بود و به چیزهای بی‌ارزش نمی‌پرداخت.
جان فدا کرده بود در ره دین
زانکه بُد از نخست آگه دین
هوش مصنوعی: او جان خود را در راه دین فدا کرد، زیرا از همان ابتدا به دین آگاه بود.
کرده بود انتظار خسرو شرع
بر دلش تافت زود پرتو شرع
هوش مصنوعی: خسرو به انتظار نشسته بود و نور قانون به دل او تابید.
سوی دل مصطفای آزاده
صدق او را دریچه بگشاده
هوش مصنوعی: دل آزاد و پاک مصطفی به روی صداقت و راستی گشوده شده است.
سوی میدان سرِ پیمبر او
همه درها ببسته جز درِ او
هوش مصنوعی: میدان نبرد تنها به سمت پیامبر باز است و همه درها به روی دیگران بسته شده است.
جز عطیّت نبود حاصل او
تا چه دل داشت یارب آن دل او
هوش مصنوعی: فقط بخشش و هدیه‌ای که او دریافت کرده، نتیجه کار اوست. کاش می‌دانستیم آن دل چقدر احساس و عمق داشت.
شمع دین بود مصطفی جانش
جان بوبکر بود پروانش
هوش مصنوعی: پیام این بیت این است که پیامبر اسلام (مصطفی) چون شمعی است که نور دین را می‌افروزد و ابوبکر به عنوان دوستی نزدیک و دیگران به مانند پروانه‌هایی هستند که به دور این نور می‌چرخند و از آن بهره‌مند می‌شوند.
زآنچه امّت ندیده یزدانش
هیچ ایمان‌پذیر چون جانش
هوش مصنوعی: هیچ انسانی نمی‌تواند به ایمان و اعتقاد به خداوند برسد، مگر اینکه او را با چشم دل ببیند و درک کند.
پیش دین بنده هوش او بوده است
حلقه در گوش گوش او بوده است
هوش مصنوعی: بنده‌ای که به دین اعتقاد دارد، هوش و درک او به مانند حلقه‌ای در گوشش به آن متصل است، یعنی تمام توجه و فهم او به دینش معطوف است.
گر دلش را وفا ندادی جوش
کس نبودی زبان دین را گوش
هوش مصنوعی: اگر دلش را به او وفا نکردی، کسی نبوده که به زبان دین گوش بدهد.
قابل صدق و قایل ایمان
عامل علم و حامل قرآن
هوش مصنوعی: کسی که به علم و دانش اهمیت می‌دهد و به آن عمل می‌کند، همچنین به قرآن باور دارد و آن را در زندگی خود به کار می‌برد.
درد دل را به سینه درمان او
خوان دین را نخست مهمان او
هوش مصنوعی: درد دل را برای درمان باید به دل سپرد و دین را باید ابتدا در خانه او پذیرا شد.
آنچه بشنید زود باور داشت
شرع را هفت عضو درخور داشت
هوش مصنوعی: هر چیزی که می‌شنید، بدون تردید قبول می‌کرد و از آن پیروی می‌نمود. او توانایی انجام هفت عمل را داشت که در دین لازم بود.
جد صدقش به گوش مرد و ستور
کرده آواز غول را پی گور
هوش مصنوعی: راستگویی او به گوش مردان و اسب‌ها، صدای غول را به جستجوی گور به راه انداخته است.
خواجهٔ با وقار و آهسته
دست صدقش شکسته را بسته
هوش مصنوعی: آدمی باوقار و آرامی که راستگو بود، دستش که شکسته شده بود را به کمک بست.