شمارهٔ ۹۵
گر سنایی دم زند آتش درین عالم زند
این جهان بیوفا چون ذرهای بر هم زند
آدمی شکلست لیکن رسم آدم دور ازو
از هوای معرفت او لاف کی ز آدم زند
این جهان چون ذرهای در چشم او آید همی
او نبیند ذرهای و چشم را بر هم زند
کم زنی داند ز صد گونه نیارد کم زدن
مهر گردون بشکند گر زیر و بالا کم زند
گر ز درویشی نخواهد سیم و زر نبود عجب
دست در زلفین سیمین ساعدان محکم زند
بوی یوسف دارد اندر جیب و اسرارش نهان
هست دریای محبت موج چون قلزم زند
زر زند بیمهر سلطان بر مراد خویشتن
دار قلابان برد بر گنبد اعظم زند
عیسی مریم چو ناپیدا شد اندر کان کون
لاف چشم خویشتن از زادهٔ مریم زند
در سنایی و هم خاطر کی رسد زیرا که او
در نوردد عالم و آواز بر آدم زند
شمارهٔ ۹۴: عاشق دیندار باید تا که درد دین کشدشمارهٔ ۹۶ - در رثای زکیالدین بلخی: ای برادر زکی بمرد و بشد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر سنایی دم زند آتش درین عالم زند
این جهان بیوفا چون ذرهای بر هم زند
هوش مصنوعی: اگر سنایی سخنی بگوید، آتش در این دنیا به پا میشود. این جهان بیوفا مانند ذرّهای بههم میریزد.
آدمی شکلست لیکن رسم آدم دور ازو
از هوای معرفت او لاف کی ز آدم زند
هوش مصنوعی: آدمی ظاهری دارد، اما حقیقت انسانیت او به دور از این ظاهر است. برای شناخت واقعی او باید به معرفت و فهم عمیقتر پرداخت، نه به ظواهر بیمحتوا.
این جهان چون ذرهای در چشم او آید همی
او نبیند ذرهای و چشم را بر هم زند
هوش مصنوعی: این دنیا برای او مثل یک ذره کوچک است و او آن را نمیبیند، بنابراین چشمش را میبندد و به چیزهای بزرگتر و مهمتر مینگرد.
کم زنی داند ز صد گونه نیارد کم زدن
مهر گردون بشکند گر زیر و بالا کم زند
هوش مصنوعی: کسی که از انواع مختلف چیزها آگاهی دارد، نمیتواند به راحتی از عشق و محبت بکاهد. حتی اگر تقدیر و سرنوشت به یک سمت حرکت کند، اگر قلب او در عشق کم نشود، هیچ چیز نمیتواند آن را بشکند.
گر ز درویشی نخواهد سیم و زر نبود عجب
دست در زلفین سیمین ساعدان محکم زند
هوش مصنوعی: اگر یک درویش به طلا و نقره علاقهای نداشته باشد، عجیب نیست که دستش را در زلفهای نقرهای و زیبا فرو کند و محکم بگیرد.
بوی یوسف دارد اندر جیب و اسرارش نهان
هست دریای محبت موج چون قلزم زند
هوش مصنوعی: در جیبش بوی یوسف را میشود حس کرد و رازهایش پنهان است. محبت او مانند دریاست که برای خود موجهایی به پا میکند.
زر زند بیمهر سلطان بر مراد خویشتن
دار قلابان برد بر گنبد اعظم زند
هوش مصنوعی: خود را از عشق و محبت بینصیب نکن، که این زندگی بدون مهر و محبت به بیهودگی میگذرد. تلاش کن تا به آرزوهای خود برسی و در این مسیر قوی و استوار باش.
عیسی مریم چو ناپیدا شد اندر کان کون
لاف چشم خویشتن از زادهٔ مریم زند
هوش مصنوعی: عیسی مریم وقتی ناپدید شد، در واقع در دل کائنات پنهان گردید و به این ترتیب، خود را نادیده گرفته و در واقع، از زادهٔ مریم سخن میگوید.
در سنایی و هم خاطر کی رسد زیرا که او
در نوردد عالم و آواز بر آدم زند
هوش مصنوعی: در این شعر به این نکته اشاره شده که فردی با اندیشه و درک عمیق، قادر است به دور از محدودیتهای دنیای مادی، جهان را بشکافد و صدای خود را به انسانها برساند. او به نوعی به شکوفایی و بیداری دیگران کمک میکند و میتواند فضای جدیدی از آگاهی و معرفت ایجاد نماید.

سنایی