گنجور

شمارهٔ ۵۷ - در مدح مسعود سعد سلمان

ای عمیدی که باز غزنین را
سیرت و صورتت چو بستان کرد
باز عکس جمال گلفامت
حجرهٔ دیده را گلستان کرد
باز نطق زبان در بارت
صدف عقل را در افشان کرد
خاطر دوربین روشن تو
عیب را پیش عقل عنوان کرد
خاطر دور یاب کندورت
عفو را بارگیر عصیان کرد
آنچه در طبع خلق خلق تو کرد
بر چمن ابرهای نیسان کرد
و آنچه در گوش شاه شعرت خواند
در صدف قطره‌های باران کرد
چون بدید این رهی که گفتهٔ تو
کافران را همی مسلمان کرد
کرد شعر جمیل تو جمله
چون نبی را گزیده عثمان کرد
چون ولوع جهان به شعر تو دید
عقل او گرد طبع جولان کرد
شعرها را به جمله در دیوان
چون فراهم نهاد دیوان کرد
دفتر خویش را ز نقش حروف
قایل عقل و قابل جان کرد
تا چو دریای موج‌زن سخنت
در جهان در و گوهر ارزان کرد
چون یکی درج ساخت پر گوهر
عجز دزدان برو نگهبان کرد
طاهر این حال پیش خواجه بگفت
خواجه یک نکته گفت و برهان کرد
گفت آری سنایی از سر جهل
با نبی جمع ژاژطیان کرد
در و خرمهره در یکی رشته
جمع کرد آنگهی پریشان کرد
دیو را با فرشته در یک جای
چون همه ابلهان به زندان کرد
خواجه طاهر چو این بگفت رهیت
خجلی شد که وصف نتوان کرد
لیک معذور دار از آنک مرا
معجز شعرهات حیران کرد
زانک بهر جواز شعر ترا
شعر هر شاعری که دستان کرد
بهر عشق پدید کردن خویش
خویشتن در میانه پنهان کرد
من چه دانم که از برای فروخت
آنک خود را نظیر حسان کرد
پس چو شعری بگفت و نیک آمد
داغ مسعود سعد سلمان کرد
شعر چون در تو حسود ترا
جگر و دل چو لعل و مرجان کرد
رو که در لفظ عاملان فلک
مر ترا جمع فضل وحدان کرد
سخن عذب سهل ممتنعت
بر همه شعر خواندن آسان کرد
هر ثنایی که گفتی اندر خلق
خلق و اقبال تو ترا آن کرد
چه دعا گویمت که خود هنرت
مر ترا پیشوای دو جهان کرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای عمیدی که باز غزنین را
سیرت و صورتت چو بستان کرد
هوش مصنوعی: ای عمیدی، تو با سیرت و ظاهرت به زیبایی باغی، غزنین را به وجد آورده‌ای.
باز عکس جمال گلفامت
حجرهٔ دیده را گلستان کرد
هوش مصنوعی: عکس زیبایی رخسار تو، اتاق دیدگانم را به باغی رنگارنگ و معطر تبدیل کرد.
باز نطق زبان در بارت
صدف عقل را در افشان کرد
هوش مصنوعی: زبان تو به سخن آمد و عقل را همچون گوهری درخشان نمایان کرد.
خاطر دوربین روشن تو
عیب را پیش عقل عنوان کرد
هوش مصنوعی: دل روشن و خرم تو، نواقص و معایب را برای عقل به تصویر کشید.
خاطر دور یاب کندورت
عفو را بارگیر عصیان کرد
هوش مصنوعی: دل دور از تو را با یاد تو از گناه و عذابی که به خاطر آن بار کرده‌ام، سبک می‌کند.
آنچه در طبع خلق خلق تو کرد
بر چمن ابرهای نیسان کرد
هوش مصنوعی: خداوند در آفرینش تو، مانند باران بهاری بر روی گل‌های چمن تأثیر گذاشته است.
و آنچه در گوش شاه شعرت خواند
در صدف قطره‌های باران کرد
هوش مصنوعی: بدنیا آوردن اشعار و همچنین احساسات زیبا، درست مانند این است که باران قطره‌هایی را در صدفی جمع کند. این نشان دهنده‌ی ارزش و زیبایی کلمات است که می‌تواند تأثیر عمیق بر روح و دل‌ها بگذارد.
چون بدید این رهی که گفتهٔ تو
کافران را همی مسلمان کرد
هوش مصنوعی: چون دید که این راهی که تو نشان داده‌ای، حتی کافران را نیز مسلمان می‌کند.
کرد شعر جمیل تو جمله
چون نبی را گزیده عثمان کرد
هوش مصنوعی: شعر زیبای تو مانند گزیده‌ای از سخنان پیامبر است و همه را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
چون ولوع جهان به شعر تو دید
عقل او گرد طبع جولان کرد
هوش مصنوعی: وقتی عقل دنیای زیبایی شعر تو را مشاهده کرد، تحت تأثیر قرار گرفت و به پرواز درآمد.
شعرها را به جمله در دیوان
چون فراهم نهاد دیوان کرد
هوش مصنوعی: شعرها را در یک کتاب جمع‌آوری کرد و به این ترتیب آن را به یک مجموعه منظم تبدیل کرد.
دفتر خویش را ز نقش حروف
قایل عقل و قابل جان کرد
هوش مصنوعی: کتاب خود را با تصویر نوشته‌ها و اندیشه‌های عقل و روح پر کرد.
تا چو دریای موج‌زن سخنت
در جهان در و گوهر ارزان کرد
هوش مصنوعی: تا سخن تو مانند دریا باشد و در دنیا حرف و نکته‌ها را فراوان و بی‌هزینه عرضه کند.
چون یکی درج ساخت پر گوهر
عجز دزدان برو نگهبان کرد
هوش مصنوعی: وقتی یک گنج ارزشمند ساخته شد، دزدان به آن چشم دوختند و برای حفاظت از آن، نگهبانی قرار دادند.
طاهر این حال پیش خواجه بگفت
خواجه یک نکته گفت و برهان کرد
هوش مصنوعی: طاهر این وضعیت را برای خواجه شرح داد و خواجه یک نکته را بیان کرد و آن را با دلیل توضیح داد.
گفت آری سنایی از سر جهل
با نبی جمع ژاژطیان کرد
هوش مصنوعی: سنایی با ناآگاهی و از روی جهل، با پیامبر و اهل علم بحث بی‌فایده‌ای را آغاز کرد.
در و خرمهره در یکی رشته
جمع کرد آنگهی پریشان کرد
هوش مصنوعی: در و خرمهره را در یک جا جمع کرد و سپس آن‌ها را به هم ریخت.
دیو را با فرشته در یک جای
چون همه ابلهان به زندان کرد
هوش مصنوعی: دیو و فرشته را در یک مکان قرار داد، زیرا مانند همه‌ی نادان‌ها آنها را به بند کشید.
خواجه طاهر چو این بگفت رهیت
خجلی شد که وصف نتوان کرد
هوش مصنوعی: خواجه طاهر وقتی این حرف را زد، رهی از شرم به حالت توصیف ناپذیری درآمد.
لیک معذور دار از آنک مرا
معجز شعرهات حیران کرد
هوش مصنوعی: اما من را ببخش، زیرا شعرهای تو مرا به شدت تحت تأثیر قرار داد و خیال و فکر مرا مشغول کرد.
زانک بهر جواز شعر ترا
شعر هر شاعری که دستان کرد
هوش مصنوعی: چون برای ورود به عالم شعر، نیاز به شعر هر شاعری است که دستی در این کار داشته است.
بهر عشق پدید کردن خویش
خویشتن در میانه پنهان کرد
هوش مصنوعی: برای عشق، خود را خلق کرد و در دل پنهان نگه داشت.
من چه دانم که از برای فروخت
آنک خود را نظیر حسان کرد
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم که برای فروختن خود، چه اتفاقی خواهد افتاد.
پس چو شعری بگفت و نیک آمد
داغ مسعود سعد سلمان کرد
هوش مصنوعی: پس از اینکه شعری گفت و خوب بود، مسعود سعد سلمان را تحت تأثیر قرار داد.
شعر چون در تو حسود ترا
جگر و دل چو لعل و مرجان کرد
هوش مصنوعی: شعر وقتی به تو حسود می‌شود، مانند اینکه جگر و دل تو را به زیبایی لعل و مرجان می‌کند.
رو که در لفظ عاملان فلک
مر ترا جمع فضل وحدان کرد
هوش مصنوعی: ای کسی که در وجودت همه خوبی‌ها و فضیلت‌های یکتا جمع شده است، تو در نظر همه، پدیده‌ای شگفت‌انگیز و خاص هستی.
سخن عذب سهل ممتنعت
بر همه شعر خواندن آسان کرد
هوش مصنوعی: سخنان شیرین و دلپذیر تو، شعر خواندن را برای همه آسان کرده است.
هر ثنایی که گفتی اندر خلق
خلق و اقبال تو ترا آن کرد
هوش مصنوعی: هر ستایشی که نسبت به دیگران انجام دادی، به خاطر خوبی‌ها و موفقیت‌هایت، به خودت بازمی‌گردد.
چه دعا گویمت که خود هنرت
مر ترا پیشوای دو جهان کرد
هوش مصنوعی: چه دعایی برایت کنم، وقتی که خودت با هنر و توانایی‌ات، تو را به مقام رهبری دو جهان رسانده است.

حاشیه ها

1400/01/23 19:03
منوچهر مشکوة

مصرع آخر بیت آخر
پیشوای دوران کرد

1400/10/03 23:01
رضا از کرمان

سلام شب دوستان بخیر 

چرا در مصرع اول رعایت قافیه نشده آیا این از صنایع ادبی است یا از اشتباه چاپی ناشی شده است دوستان اهل فن لطفا راهنمایی بفرمایند.

  شاد وخرم باشید