گنجور

شمارهٔ ۴۱۵

عشق و شراب و یار و خرابات و کافری
هر کس که یافت شد ز همه اندهان بری
از راه کج به سوی خرابات راه یافت
کفرش همه هدی شد و توحید کافری
بگذاشت آنچه بود هم از هجر و هم ز وصل
برخاست از تصرف و از راه داوری
بیزار شد ز هر چه به جز عشق و باده بود
بست او میان به پیش یکی بت به چاکری
برخیز ای سنایی باده بخواه و چنگ
اینست دین ما و طریق قلندری
مرد آن بود که داند هر جای رای خویش
مردان به کار عشق نباشند سرسری

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق و شراب و یار و خرابات و کافری
هر کس که یافت شد ز همه اندهان بری
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی خود عشق، شراب، محبوب، میخانه و بی‌دینی را پیدا کند، از همه رازها و پنهانی‌ها رها خواهد شد.
از راه کج به سوی خرابات راه یافت
کفرش همه هدی شد و توحید کافری
هوش مصنوعی: از راه نادرست به مکانی رسید که در آنجا به فساد و بی‌دینی روی آورده است، اما در این مسیر کفر او به نوعی تبدیل به هدایت و ایمان شده و در حقیقت، کافر بودن او، به نوعی توحید را به همراه دارد.
بگذاشت آنچه بود هم از هجر و هم ز وصل
برخاست از تصرف و از راه داوری
هوش مصنوعی: ترک کرد آنچه را که بود، چه از جدایی و چه از وصال، و از کنترل و قضاوت خارج شد.
بیزار شد ز هر چه به جز عشق و باده بود
بست او میان به پیش یکی بت به چاکری
هوش مصنوعی: او از هر چیزی جز عشق و شراب دلزده شد و خود را در پیش یکی از بت‌ها به خدمت او درآورد.
برخیز ای سنایی باده بخواه و چنگ
اینست دین ما و طریق قلندری
هوش مصنوعی: برخیز، ای سنایی! باده را طلب کن و به نواختن چنگ بپرداز. این راه و روش ماست و نشان‌دهنده‌ی سیر و سلوک قلندری ما.
مرد آن بود که داند هر جای رای خویش
مردان به کار عشق نباشند سرسری
هوش مصنوعی: مرد واقعی کسی است که بداند کجا باید نظر خود را بیان کند و در کار عشق، مردان باید با دقت و جدیت عمل کنند و نه به شکل سطحی و گذرا.

خوانش ها

شمارهٔ ۴۱۵ به خوانش فاطمه زندی